پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٦٥)

بازدید
٤٧١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنده کردن ( یک شیء دور انداختنی ) تعمیر و نوسازی کردن Upcycleزنده کردن یک شیء . . . . . . . . . بازیافت کردن مواد اولیه ی یک شیءrecycle

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

سنگ اندازی کردن ( در مسیر حل یک مشکل ) مانع تراشی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( فریاد می زنند ) مطالبه می کنند : call for گروهی از افراد ( نیاز دارد ) می طلبد: نوعی از رفتار call for پیش بینی کردن آب و هوا call for Human Rig ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با فشار آب شستن ( بشوره ببره )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلاهم را به نشانه ی احترام به شما از سر بر می دارم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بریز بیرون ( هرچی میدونی ) اعتراف کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

( صدا ) ۱ - قطع و وصل شدن ۲ - خروسی شدن ( صدای نوجوان تازه بالغ شده ) ۳ - گرفتگی صدا پیدا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بچه ی چندم ( یک خانواده ) What's your birth orderبچه ی چندمی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بد دهنی کردن، فحش دادن. criticize severely ( شدیدا انتقاد کردن ) Backbiteغیبت کردن، پشت سر کسی حرف زدن Bad mouthبد دهنی کردن، فحش دادن

پیشنهاد
٢

موفق باشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تنگنا ( کوچک و کم جا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نایل شدن ( به ) He ascended the rank of seccond lieutenant او به درجه ی ستوان دومی نایل شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Charge ( n ) هزینه ی خدمات مثل هزینه های مجتمع مسکونی ( شستن راه پله، تعمیر آیفون، سنگ راه پله ) , پول شارژ بلوک مثل هزینه ی خدمات مدرسه ( پول فتوکپی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به کسی بر خوردن Bertha resent the way her boyfriend treated her برسا بهش برخورد، آنجوریکه دوست پسرش باهاش رفتار کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

. bother ( n ) زحمت، دردسر it�isn't�worth�the�bother به�دردسرش�نمیارزد. it�is�a�bother�to�have�to�wait�so�long ( همه اش ) دردسر است که مجبوریم من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت تصمیم گیری خوب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Have a tendency to. عادت داشتن به Have a tendency to =to be get used to =to be on a habit ofعادت داشتن به my algebra teacher has a tendency to forget ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فریاد دادخواهی۲ - درخواست کمک فوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رفتار ناهنجار ، رفتار هنجارشکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناهنجار ، هنجار شکن unruly treatmentرفتار ناهنجار a bunch of unruly childrenیک مشت بچه ی هنجار شکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستی با دوام دوستی پایدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

توی خودمان حل کردن ، در درون خود حل کردن/پذیرفتن ، خود را توجیه کردن ( موضوع، مساله را ) در درون خودمان کاملا جای دادن/نهادینه کردن accommodateخود ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در انتهای میدان دید در انتهای مرز شنوایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اگر تمام راه ها به بن بست برسد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پخش و پلا بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مستقل تصمیم گرفتن تصمیم خودش را بگیرد استقلال رای داشتن تصمیمات سخت را گرفنن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عقب نشستن و دخالت نکردن بیرون گود نشستن و نظاره کردن بی تفاوت به سرنوشت چیزی یا کسی نشستن و اقدامی نکردن

پیشنهاد
٦

تمام بدی ها/خو بی های کسی را رشد دادن خوبی ها/بدی ها را در کسی زنده کردن صفات مثبت/منفی کسی را برانگیختن حیوانیت/انسانیت را در کسی شک فا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با مردم خوب بودن مردم دار بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فراگیر شدن عمومی شدن به اطلاع عموم رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شماطت کردن کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گفته خواهد شد حالا نمیشه گفت، باشه بعدا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمی دونم، شک دارم، مطمءن نیستم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بین راه به کسی سر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک خروار کار سر کسی ریخته بودن John is competently snowed with the work جان یک خروار کار سرش ریخته است جان از شدت کار وقت سر خاراندن ندارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پوز کسی را زدن روی کسی را کم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تسلیم خواسته های کسی شدن تن دادن به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ - ( تنبیه ) قسر در رفتن ( بدون تنبیه ) Watch Frank – he’ll cheat if he thinks he can get away with it مواظب فرانک باش، اگر فکرکندمی تواند قسر در ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

۱ - ارتباط عاطفی بر قرار کردن با کسی I sometimes find it difficalt to get through to young people من بعضی وقت ها سخت است که ارتباط برقرار کنم با جوان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هم دم بودن همنشینی کردن مجالست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ذهن را از چیزی آزاد کردن دغدغه ی چیزی را از ذهن بردن Going to the gym took my mind off the exams رفتن به باشگاه دغدغه ی امتحان را از ذهنم برد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بی حوصلگی اشک کسی درآمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعصاب کسی در آستانه تحمل بودن ( اعصاب ) در مرز رد دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برای کسی جذاب بودن ( هم ) جنس کسی بودن هم کفو کسی بودن وصله ی تن کسی بودن متضاد:وصله ی ناهمرنگ بودن با کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

درخواست بیرون رفتن با هم قرار عاشقانه گذاشتن با کسی Alf took his time to ask me out. الف لفتش داد ( خیلی طول کشید ) که از من خواست که باهم بیرون بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

لفتش دادن خیلی طولش دادن Alf took his time to aske me out الف خیلی طولش داد ( لفتش داد ) که درخواست کند باهم بیرون بریم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اساس کار را بر. . . . . نهادن سنگ بنای کار را بر. . . نهادن شالوده ی کار را بر. . . نهادن The new plan will build on the success of previous programs ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Make joke at sb's expense شوخی کردن به قیمت آبرو و شخصیت کسی به کسی خندیدن ( نه با هم خندیدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به قیمت آبرو و شخصیت کسی هزینه کردن شخصیت و آبروی کسی Jake joke at sb's expense هزینه کردن شخصیت و آبروی کسی برای شوخی کردن شوخی کردن به قیمت بی شخصی ...

پیشنهاد
٠

هزینه کردن ( شخصیت ) کسی برای شوخی کردن شوخی کردن به قیمت آبرو و شخصیت کسی