snow under

/ˈsnoʊˈəndər//snəʊˈʌndə/

معنی: خیط و پیت کردن، مستغرق ساختن، شکست فاحش خوردن
معانی دیگر: گرفتار (مشغله و غیره) بودن یا کردن، بیش ازحد توانایی در کاری مستغرق شدن

جمله های نمونه

1. Ed was snowed under with fan mail when he was doing his television show.
[ترجمه گوگل]هنگامی که اد مشغول اجرای برنامه تلویزیونی خود بود، نامه های هواداران را زیر برف فرو برد
[ترجمه ترگمان]اد زمانی که برنامه تلویزیونی خود را انجام می داد، زیر زره هواداران برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cars were snowed under by drifts.
[ترجمه گوگل]ماشین ها زیر برف دریفت شده بودند
[ترجمه ترگمان]خودروها در زیر توده های برف، برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The grass was snowed under after a storm.
[ترجمه گوگل]پس از طوفان، علف ها زیر برف باریده بودند
[ترجمه ترگمان]پس از توفان علف ها برف باریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I found myself snowed under with work.
[ترجمه سهیلا] من متوجه شدم که خیلی کار دارم
|
[ترجمه گوگل]من خودم را زیر برف از کار دیدم
[ترجمه ترگمان]خودم را به خاطر برف در زیر کار پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm absolutely snowed under with work at the moment.
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر کاملا زیر کار برف هستم
[ترجمه ترگمان]من در آن لحظه کاملا در زیر کار بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was snowed under with my work.
[ترجمه سحر] من بسیار گرفتار کارم بودم
|
[ترجمه گوگل]با کارم زیر برف افتادم
[ترجمه ترگمان]من در زیر کارم برف باریده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The firm is snowed under with work.
[ترجمه گوگل]شرکت زیر کار با برف است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در اثر کار زیر برف آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was snowed under with work.
[ترجمه گوگل]من زیر کار برف گرفتم
[ترجمه ترگمان]من در زیر کار، برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'd love to come but I'm completely snowed under at the moment.
[ترجمه گوگل]من خیلی دوست دارم بیایم اما در حال حاضر کاملا زیر برف هستم
[ترجمه ترگمان]خیلی دوست دارم بیام، اما در حال حاضر کاملا برف دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We scrunched the pebbles/gravel/snow under our feet.
[ترجمه گوگل]سنگریزه/شن/برف را زیر پایمان خرد کردیم
[ترجمه ترگمان]سنگ ریزه و سنگریزه را زیر پای خودمان می کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I found myself snowed under from the start.
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا خودم را زیر برف دیدم
[ترجمه ترگمان]من خودم را از همان اول که برف می بارید یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Since the hurricane, builders and roofers have been snowed under with work.
[ترجمه گوگل]از زمان طوفان، سازندگان و سقف‌سازها با کار برف پوشیده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]از زمانی که طوفان، سازندگان و roofers زیر بار کار برف آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had applied for a grant but at the time Liverpool City Council was snowed under by applications.
[ترجمه گوگل]او برای کمک هزینه درخواست داده بود، اما در آن زمان شورای شهر لیورپول تحت تأثیر درخواست ها قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او درخواست کمک کرده بود، اما در آن زمان شورای شهر لیورپول تحت نظارت برنامه های کاربردی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't expect any help from them -- they're snowed under at the moment.
[ترجمه گوگل]از آنها انتظار کمک نداشته باشید -- در حال حاضر زیر برف فرو رفته اند
[ترجمه ترگمان]انتظار کمک از اونا رو نداشته باش … اونا در حال snowed
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I could feel the crunch of the snow under my boots.
[ترجمه گوگل]خرچنگ برف را زیر چکمه هایم حس می کردم
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای شکستن برف را زیر چکمه های خود حس کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیط و پیت کردن (فعل)
founder, flush, bring out, muff, rouge, goof, spin, snow under

مستغرق ساختن (فعل)
snow under

شکست فاحش خوردن (فعل)
snow under

پیشنهاد کاربران

یک خروار کار سر کسی ریخته بودن
John is competently snowed with the work
جان یک خروار کار سرش ریخته است
جان از شدت کار وقت سر خاراندن ندارد
Be overwhelmed with a very large quantity of something, especially work
غرق در کار بودن

بپرس