پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٦٥)
Stillبه عنوانdiscource marker. : با این وجود ( برای بیان وجه دیگر قضیه ای که قبلا درباره اش صحبت کرده اید ) Though :با این وجود ( برای بیان تناقض با ...
بوده است ( اینگونه از قدیم الایام ) served as عمل می کرده ( از قدیم الایام ) ( مجازی ) خدمت میکرده North Beach served as the centre of culture
نِشَست، میزگرد
آدم چلمن ساده لوح
به تدریج به دست آوردن
در رفتن
داستان اصلی فیلم ، ( در مقایسه با داستانک های دیگری که در آن فیلم قرار دلرد )
کلاهم را به نشانه ی احترام به شما از سر بر می دارم
توی خودمان حل کردن ، در درون خود حل کردن/پذیرفتن ، خود را توجیه کردن ( موضوع، مساله را ) در درون خودمان کاملا جای دادن/نهادینه کردن accommodateخود ر ...
عملی ( در مقابل تئوری ) . . . A how - to guide about یک راهنمای عملی درباره ی. . . A how to class in cake decorating یک کلاس عملی در تزیین کیک
۱_تلخ، تاریک، مبهم، شوم، غم انگیز the grim reality of rebuilding the shattered town� واقعیت تلخ بازسازی این شهر درب داغون When he lost his job, his f ...
( اقتصاد ) پویا buoyant economy/market/industry Carpet sales remained strong as a result of the buoyant housing market فروش فرش پابرجا ماند به عنوا ...
انطباق پذیری ، انطباق ( با ) ، تبعیت ( از ) As conformity in religious life has declined, choice has become a more important factor. چون ( تبعیت از ...
درخواست بیرون رفتن با هم قرار عاشقانه گذاشتن با کسی Alf took his time to ask me out. الف لفتش داد ( خیلی طول کشید ) که از من خواست که باهم بیرون بر ...
گفتگوی خبری، یادداشت خبری، تفسیر خبری
( مجازی ) فرسنگها دور تر از. . . . Conditions are still far from ideal شرایط هنوز فرسنگها دور تر از ایده آل است Far from helping the situation, you' ...
Come to be = start to be
معلوم نشه کجا رفت گم و گور شدن بطرز مشکوکی گم شدن
کفاف ( حداقل های ) زندگی را دادن Colin's salary isn't great but it's enough to keep the wolf from the door حقوق کالین عالی نیست اما کفاف زندگی را می ...
یکنواخت ، بدون تغییر
یک خروار کار سر کسی ریخته بودن John is competently snowed with the work جان یک خروار کار سرش ریخته است جان از شدت کار وقت سر خاراندن ندارد
بالاخره دیدن کسی/چیزی بعد از سعی فراوان دیدن توانستن دیدن I caught sight of her in the crowd. توانستم ببینمش توی جمعیت
نجات معجزه آسا خطر از بیخ گوش کسی رد شدن a Close shave= a close thing = a close call
ریسک کردن و کاری کردن خطر کردن و چیزی گفتن The newcomer didn't dare to venture his opinion on the matter تازه وارد جرات نکرد ریسک کند عقیده اش را بگ ...
گروه هم نوع مقیم جامعه ی. . . مقیم the Armenian colony of Chicago ارمنیهای مقیم شیکاگو ( جامعه ی ارمنی های مقیم شیکاگو ) the artist colony in Paris ...
در انتهای میدان دید در انتهای مرز شنوایی
نظر کسی را پرسین نظر سنجی کردن ( درباره چیزی ) I wanted to sound her out about a job that I'm thinking of applying for. من می خواستم نظر او را بپرس ...
look like something به نظر می رسد انگار. . . ( چیری ) . . . . ( درآینده نزدیک ) اتفاق خواهد افتاد — phrasal verb with look US/lʊk/ verb ( POSSIBLE ...
از منظرِ. . . . ، از نگاهِ. . . . ، از نظر. . . .
رقبا را از صحنه رقابت خارج کردن کنار زدن رقبا squeeze somebody/something → out ( of something ) phrasal verb [transitive] to make it difficult for so ...
شماطت کردن کسی
Come to halt = stop متوقف شدن
آدم کثیف ( به لحاظ اخلاقی ) آدم حال به هم زن
دست و پا گیر بودن توی دست وپا بودن مزاحم انجام کار بودن
درست و دقیقش را بخواهیم بگیم. . . .
گیر کردن . . . . . در گلو
به دلایلی که خودش می داند خودش بهتر می داند ( من نمی دانم )
نقشه کش ، حقه باز، اهل دوز و کلک
پوز کسی را زدن روی کسی را کم کردن
قضیه دارد جدی میشه فراتر از یک شوخیه شوخی نیست
کسی را تشنه ی چیزی کردن ( آرزومند. . کردن ) Be starved of/for تشنه ی چیزی بودن The poor kid's starved for attention این بچه ی فقیر تشنه ی توجه است
انصاف دادن We would hope she would see the fairness and suggest it herself ما امیدوار بودیم او انصاف بده و خودش پیشنهاد کند ( حقوق پایین تر را ) ( بخ ...
زمان خریدن، وقت خریدن
( از فرط نگرانی ) از خواب و خوراک افتادن برای. . . .
آدم مخالف Vietnam war Resistors مخالفین جنگ ویتنام
مست خراب شدن get drunk=
آدم مرد ( که پای حرفش می ایستد )
طیف سوم معناییapply به معنایuse : کاربرد داشتن به کار رفتن New technology is being applied to almost every industrial process تکنولوژی جدید تقریبا دا ...
آدم مس مسو ، آدم کند کار
راه حل ثانویه، plan B