پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٦٥)
اشتباه اول از . . . بود اول . . . اشتباه کرد ا ول تقصیر. . . . بود At first he wasn't friendly, maybe I got off on the wrong foot. He thought I wasn' ...
به روز نبودن دانش ( کسی )
فراتر از این حرف ها رفتن پیشرفت خارق العاده کردن
قدرت تصمیم گیری بالایی داشتن
عبور کردن از یک دوره ی زمانی بدون چیزی Don't go without breakfast بدون صبحانه نمان ( بدون صبحانه از صبح عبور نکن ) It would be unkind to go without ...
برداشتن از روی قیمت ها تخفیف دادن زدن از قیمت ها کاستن از قیمت We'll take 2% off ما دو درصد برمی داریم ازروی قیمتها ( ۲درصد تخفیف می دهیم )
گران فروشی کردن
lie_in ( adj ) خواب دلچسب خواب حسابی خواب تا نیمروز
خود را پیدا کردن ارزیابی درستی از خود پیدا کردن ( در شرایط جدید ) I asked Susie if I could stay with her till I found my feet. ازش خواهش کردم اگر ...
در حرف های او نکته ای وجود دارد در حرف های او حرف درستی وجود دارد در حرف های او حقیقتی نهفته است
روی زمین راه رفتن نه توی آسمون ها در مسیر واقع بینانه قدم برداشتن واقع گرا بودن نه ایده آل گرا
دست و پا گیر بودن توی دست وپا بودن مزاحم انجام کار بودن
دست وپا گیر بودن
بی دلیل سر کسی داد زدن
بقچه کردن و در پستو گذاشتن دم دست نگذاشتن بایگانی کردن ( البسه، اشیا. . ) از جلوی دست برداشتن
هزینه کردن ( شخصیت ) کسی برای شوخی کردن شوخی کردن به قیمت آبرو و شخصیت کسی
به قیمت آبرو و شخصیت کسی هزینه کردن شخصیت و آبروی کسی Jake joke at sb's expense هزینه کردن شخصیت و آبروی کسی برای شوخی کردن شوخی کردن به قیمت بی شخصی ...
Make joke at sb's expense شوخی کردن به قیمت آبرو و شخصیت کسی به کسی خندیدن ( نه با هم خندیدن )
اساس کار را بر. . . . . نهادن سنگ بنای کار را بر. . . نهادن شالوده ی کار را بر. . . نهادن The new plan will build on the success of previous programs ...
لفتش دادن خیلی طولش دادن Alf took his time to aske me out الف خیلی طولش داد ( لفتش داد ) که درخواست کند باهم بیرون بریم
درخواست بیرون رفتن با هم قرار عاشقانه گذاشتن با کسی Alf took his time to ask me out. الف لفتش داد ( خیلی طول کشید ) که از من خواست که باهم بیرون بر ...
برای کسی جذاب بودن ( هم ) جنس کسی بودن هم کفو کسی بودن وصله ی تن کسی بودن متضاد:وصله ی ناهمرنگ بودن با کسی
اعصاب کسی در آستانه تحمل بودن ( اعصاب ) در مرز رد دادن
از بی حوصلگی اشک کسی درآمدن
ذهن را از چیزی آزاد کردن دغدغه ی چیزی را از ذهن بردن Going to the gym took my mind off the exams رفتن به باشگاه دغدغه ی امتحان را از ذهنم برد
هم دم بودن همنشینی کردن مجالست کردن
۱ - ارتباط عاطفی بر قرار کردن با کسی I sometimes find it difficalt to get through to young people من بعضی وقت ها سخت است که ارتباط برقرار کنم با جوان ...
۱ - ( تنبیه ) قسر در رفتن ( بدون تنبیه ) Watch Frank – he’ll cheat if he thinks he can get away with it مواظب فرانک باش، اگر فکرکندمی تواند قسر در ب ...
تسلیم خواسته های کسی شدن تن دادن به
پوز کسی را زدن روی کسی را کم کردن
یک خروار کار سر کسی ریخته بودن John is competently snowed with the work جان یک خروار کار سرش ریخته است جان از شدت کار وقت سر خاراندن ندارد
بین راه به کسی سر زدن
نمی دونم، شک دارم، مطمءن نیستم
گفته خواهد شد حالا نمیشه گفت، باشه بعدا
شماطت کردن کسی
فراگیر شدن عمومی شدن به اطلاع عموم رسیدن
با مردم خوب بودن مردم دار بودن
تمام بدی ها/خو بی های کسی را رشد دادن خوبی ها/بدی ها را در کسی زنده کردن صفات مثبت/منفی کسی را برانگیختن حیوانیت/انسانیت را در کسی شک فا کردن
عقب نشستن و دخالت نکردن بیرون گود نشستن و نظاره کردن بی تفاوت به سرنوشت چیزی یا کسی نشستن و اقدامی نکردن
مستقل تصمیم گرفتن تصمیم خودش را بگیرد استقلال رای داشتن تصمیمات سخت را گرفنن
پخش و پلا بودن
اگر تمام راه ها به بن بست برسد
در انتهای میدان دید در انتهای مرز شنوایی
توی خودمان حل کردن ، در درون خود حل کردن/پذیرفتن ، خود را توجیه کردن ( موضوع، مساله را ) در درون خودمان کاملا جای دادن/نهادینه کردن accommodateخود ر ...
دوستی با دوام دوستی پایدار
ناهنجار ، هنجار شکن unruly treatmentرفتار ناهنجار a bunch of unruly childrenیک مشت بچه ی هنجار شکن
رفتار ناهنجار ، رفتار هنجارشکن
فریاد دادخواهی۲ - درخواست کمک فوری
Have a tendency to. عادت داشتن به Have a tendency to =to be get used to =to be on a habit ofعادت داشتن به my algebra teacher has a tendency to forget ...
قدرت تصمیم گیری خوب