پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٩٢)
از بی حوصلگی اشک کسی درآمدن
ذهن را از چیزی آزاد کردن دغدغه ی چیزی را از ذهن بردن Going to the gym took my mind off the exams رفتن به باشگاه دغدغه ی امتحان را از ذهنم برد
هم دم بودن همنشینی کردن مجالست کردن
۱ - ارتباط عاطفی بر قرار کردن با کسی I sometimes find it difficalt to get through to young people من بعضی وقت ها سخت است که ارتباط برقرار کنم با جوان ...
۱ - ( تنبیه ) قسر در رفتن ( بدون تنبیه ) Watch Frank – he’ll cheat if he thinks he can get away with it مواظب فرانک باش، اگر فکرکندمی تواند قسر در ب ...
تسلیم خواسته های کسی شدن تن دادن به
پوز کسی را زدن روی کسی را کم کردن
یک خروار کار سر کسی ریخته بودن John is competently snowed with the work جان یک خروار کار سرش ریخته است جان از شدت کار وقت سر خاراندن ندارد
بین راه به کسی سر زدن
نمی دونم، شک دارم، مطمءن نیستم
گفته خواهد شد حالا نمیشه گفت، باشه بعدا
شماطت کردن کسی
فراگیر شدن عمومی شدن به اطلاع عموم رسیدن
با مردم خوب بودن مردم دار بودن
تمام بدی ها/خو بی های کسی را رشد دادن خوبی ها/بدی ها را در کسی زنده کردن صفات مثبت/منفی کسی را برانگیختن حیوانیت/انسانیت را در کسی شک فا کردن
عقب نشستن و دخالت نکردن بیرون گود نشستن و نظاره کردن بی تفاوت به سرنوشت چیزی یا کسی نشستن و اقدامی نکردن
مستقل تصمیم گرفتن تصمیم خودش را بگیرد استقلال رای داشتن تصمیمات سخت را گرفنن
پخش و پلا بودن
اگر تمام راه ها به بن بست برسد
در انتهای میدان دید در انتهای مرز شنوایی
توی خودمان حل کردن ، در درون خود حل کردن/پذیرفتن ، خود را توجیه کردن ( موضوع، مساله را ) در درون خودمان کاملا جای دادن/نهادینه کردن accommodateخود ر ...
دوستی با دوام دوستی پایدار
ناهنجار ، هنجار شکن unruly treatmentرفتار ناهنجار a bunch of unruly childrenیک مشت بچه ی هنجار شکن
رفتار ناهنجار ، رفتار هنجارشکن
فریاد دادخواهی۲ - درخواست کمک فوری
Have a tendency to. عادت داشتن به Have a tendency to =to be get used to =to be on a habit ofعادت داشتن به my algebra teacher has a tendency to forget ...
قدرت تصمیم گیری خوب
. bother ( n ) زحمت، دردسر it�isn't�worth�the�bother به�دردسرش�نمیارزد. it�is�a�bother�to�have�to�wait�so�long ( همه اش ) دردسر است که مجبوریم من ...
به کسی بر خوردن Bertha resent the way her boyfriend treated her برسا بهش برخورد، آنجوریکه دوست پسرش باهاش رفتار کرد
Charge ( n ) هزینه ی خدمات مثل هزینه های مجتمع مسکونی ( شستن راه پله، تعمیر آیفون، سنگ راه پله ) , پول شارژ بلوک مثل هزینه ی خدمات مدرسه ( پول فتوکپی ...
نایل شدن ( به ) He ascended the rank of seccond lieutenant او به درجه ی ستوان دومی نایل شد
تنگنا ( کوچک و کم جا )
موفق باشی
بد دهنی کردن، فحش دادن. criticize severely ( شدیدا انتقاد کردن ) Backbiteغیبت کردن، پشت سر کسی حرف زدن Bad mouthبد دهنی کردن، فحش دادن
بچه ی چندم ( یک خانواده ) What's your birth orderبچه ی چندمی؟
( صدا ) ۱ - قطع و وصل شدن ۲ - خروسی شدن ( صدای نوجوان تازه بالغ شده ) ۳ - گرفتگی صدا پیدا کردن
بریز بیرون ( هرچی میدونی ) اعتراف کن
کلاهم را به نشانه ی احترام به شما از سر بر می دارم
با فشار آب شستن ( بشوره ببره )
( فریاد می زنند ) مطالبه می کنند : call for گروهی از افراد ( نیاز دارد ) می طلبد: نوعی از رفتار call for پیش بینی کردن آب و هوا call for Human Rig ...
سنگ اندازی کردن ( در مسیر حل یک مشکل ) مانع تراشی کردن
زنده کردن ( یک شیء دور انداختنی ) تعمیر و نوسازی کردن Upcycleزنده کردن یک شیء . . . . . . . . . بازیافت کردن مواد اولیه ی یک شیءrecycle
پاسخگوی مطالبات بودن
جای خواب داشتن ( خوابیدن ) This room sleeps 6 people این اتاق را ۶ نفر می خوابند ( جای خواب ۶ نفر را دارد )
تنزل دادن سطح روابط دیپلماتیک
( فیلم ، صحنه، . . . ) حاوی خشونت ، پر از خشونت A gory film. یک فیلم خشن
گروه هم نوع مقیم جامعه ی. . . مقیم the Armenian colony of Chicago ارمنیهای مقیم شیکاگو ( جامعه ی ارمنی های مقیم شیکاگو ) the artist colony in Paris ...
( از فرط نگرانی ) از خواب و خوراک افتادن برای. . . .
برای خودش بدون اتکا به دیگران روی پای خودش ough now a celebrity in her own right, the actress knows the difficulties of living in the shadow of her f ...
قاطعانه حرف خود را زدن بی تعارف حرف خود را گفتن