پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٦٥)
مقهور کننده، مات ومبهوت کننده ( هم تاثیر مثبت هم منفی )
دستگاه سفارش کالا ( در فروشگاهها )
صندوق خودپرداز تسویه حساب کالا
فعالیت تبلیغاتی
کمتر از . . . . . بودن کمتر از ( حد انتظار، اهداف مورد نظر. . ) بودن
کوتاه آمدن از خر شیطان پایین آمدن
توی خود ریختن ، توی لاک خود رفتن ( چون کلمه ی clam به معنی صدف میباشد، و انگار شخص درون صدف خود رفته است ) A sensitive child is likely just to clam ...
Be in the dog house آن روی سگ کسی بالا آمدن ( بودن ) ، عصبانیت خود را سر کسی خالی کردن
Be in the dog house آن روی سگ کسی بالا آمدن ( بودن ) ، عصبانیت خود را سر کسی خالی کردن
زیر و رو کردن ، جستجوکردن
پیاده کردن ( طرح ، کار، . . )
تکرار کردن ( نتیجه ، کار ، موفقیت ، دستاورد ) به نتیجه ی مشابه رسیدن/رساندن Other scientists were unable to replicate the experiment. دانش آموزا دی ...
حتی با وجودِ. . . علارغم
جایگزین شدن ، جای چیزی را گرفتن phrasal verb If one thing takes over from something else, it becomes more important, successful, or powerful than the ...
بهره کشی کردن ، استخراج بی رویه کردن
صید بی رویه کردن
رو حسابِ ( به خاطرِ، به علت )
به موازاتِ. . . پا به پای، همراه با
( مجازی ) فرسنگها دور تر از. . . . Conditions are still far from ideal شرایط هنوز فرسنگها دور تر از ایده آل است Far from helping the situation, you' ...
دور از ( واقعیتِ ) . . . دور از ( انتظارِ ) . . . دور از ( شرایط مطلوب ) به جای ( شرایط مطلوب ) conditions are still far from ideal شرایط هنوز دو ...
حتی پس از آن هم You can study and study, but even then , you're not guaranteed a job. تو می توانی درس بخوانی و درس بخوانی، اما حتی پس از آن هم تو ضم ...
حتی اگر چنین باشد Some women worked, but even so their options were limited بعضی زنها کار می کردند، اما حتی اگر چنین باشد هم انتخابهایشان محدود بوده ...
اولویت قائل شدن برای ، اولویت دادن به
Take credit for تشویق شدن به خاطر Give credit for تشویق کردن به خاطر Take credit for what someone else do تشویق شدن به خاطر کاری که دیگری انجام میدهد ...
۱ - پاداش پایان خدمت ۲ - انفصال از خدمت
نسل هزاره ( ۱۹۸۰ - ۲۰۰۰ ) معادل۱۳۶۰ - ۱۳۸۰هجری شمسی نسلی که برای اولین بار پدر ها از پسرها درخواست کمک می کردند ( بدلیل پیشرفت تکنولوژی )
نرخ مقبولیت ( یک کالا یا خدمات )
به حساب آمدن، محسوب شدن، تشکیل دادن ( بخشی از چیزی ) Afro - Americans account for12% of the UAS population. آمریکایی های آفریقایی تبار ۱۲ در صد از ...
اکثریت دنباله رو کسانیکه وقتی میبینندکسی چیزی خریده یا کاری کرده فوری آنها هم اقدام به همان کار می کنندو دنباله رودیگران هستند Eary adopters. . . Ear ...
آدم مس مسو ، آدم کند کار
در حال پخش ، در حال اجرا پخش ( اجرای ) ویدیوهای ضبط شده روی اینترنت، بدون اقدام به ضبط روی کامپیوتر یا تبلت. . . Live video. . . . . . . . . . . . . ...
زنده کردن خاطرات Maybe this picture will help jog your memory شاید این تصویر کمک کند به زنده کردن خاطراتت
( شرایط، اقدامات، تلاش ها ) مایوس کننده a desperate shortage of doctors کمبود مایوس کننده ی دکترها a d esperate attempt to escape یک اقدام مایوس کنن ...
حوزه ی وبلاگ نویسی
به حالت اعتراض و تعجب ) نمی فهمم، متوجه نمی شوم، خارج از تصور من است It's beyond me why they ever got married at all. نمی فهمم چرا اصلا آنها ازدواج ...
چیزی گیرمان بیاد از. . . Biographies, nonfiction, where you learn sth and get sth put of it کتابهایی مثل ) زندگینامه، . . جایی که شما یاد می گیرید و ...
برخورد کردن با ( یک مسئله ی مشکل ) روبرو شدن با ( یک مسئله ی مشکل ) سر و کله زدن با ( یک مسئله ی مشکل ) Hit. . . . meet. . . . run into. . . . com ...
از سر و ته چیزی سر در آوردن ، ارتباط بین اجزاءچیزی ( مطلبی ) را دریافتن
. . excercise. . . . . . . . Work out. . . . . . . . body building. . . . . . . fitness. . تناسب اندام. . . . . . . بدنسازی. . . . . . . . . . بدنسا ...
تیری توی تاریکی انداختن سنگ مفت، گنجشک مفت
بار را به منزل رسانیدن، به سرانجام رسانیدن کاری را به سر منزل مقصود رسانیدن She was determined to carry through her plans. او مصمم بود نقشه هایش را ...
برای خودت زندگی کن کاری به حرف مردم نداشتن
۱ - غرق در ( هیجانات مثبت ) کردن ۲ - غرق در ( هیجانات منفی ) کردن Harriet was overwhelmed by a feeling of homesickness هریت غرق در احساس غم غربت شد T ...
سختگیر ، غیر منعطف
با انگیزه ، تحریک شده ، موتور کسی روشن شده
پیشنهاد، . . ) جلوی پای. . . گذاشتن ، پیش رو نهادن It was put forth to his son
تاریخچه نوشتن ، شرح مختصر نوشتن ، نمایه نوشتن، شمای کلی ( از کسی یا چیزی ) نوشتن The new Chief Executive was profiled in yesterday’s newspaper.
برای فراموش کردن غم و اندوه مشروب خوردن
مست خراب شدن get drunk=
چاک دهان را باز کردن ( و آنچه نباید گفتن بازگو کردن ) هر چه از دهانش در آمد گفت insult=