پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٩٤)
حتی اگر چنین باشد Some women worked, but even so their options were limited بعضی زنها کار می کردند، اما حتی اگر چنین باشد هم انتخابهایشان محدود بوده ...
اولویت قائل شدن برای ، اولویت دادن به
Take credit for تشویق شدن به خاطر Give credit for تشویق کردن به خاطر Take credit for what someone else do تشویق شدن به خاطر کاری که دیگری انجام میدهد ...
۱ - پاداش پایان خدمت ۲ - انفصال از خدمت
نسل هزاره ( ۱۹۸۰ - ۲۰۰۰ ) معادل۱۳۶۰ - ۱۳۸۰هجری شمسی نسلی که برای اولین بار پدر ها از پسرها درخواست کمک می کردند ( بدلیل پیشرفت تکنولوژی )
نرخ مقبولیت ( یک کالا یا خدمات )
به حساب آمدن، محسوب شدن، تشکیل دادن ( بخشی از چیزی ) Afro - Americans account for12% of the UAS population. آمریکایی های آفریقایی تبار ۱۲ در صد از ...
اکثریت دنباله رو کسانیکه وقتی میبینندکسی چیزی خریده یا کاری کرده فوری آنها هم اقدام به همان کار می کنندو دنباله رودیگران هستند Eary adopters. . . Ear ...
آدم مس مسو ، آدم کند کار
در حال پخش ، در حال اجرا پخش ( اجرای ) ویدیوهای ضبط شده روی اینترنت، بدون اقدام به ضبط روی کامپیوتر یا تبلت. . . Live video. . . . . . . . . . . . . ...
زنده کردن خاطرات Maybe this picture will help jog your memory شاید این تصویر کمک کند به زنده کردن خاطراتت
( شرایط، اقدامات، تلاش ها ) مایوس کننده a desperate shortage of doctors کمبود مایوس کننده ی دکترها a d esperate attempt to escape یک اقدام مایوس کنن ...
حوزه ی وبلاگ نویسی
به حالت اعتراض و تعجب ) نمی فهمم، متوجه نمی شوم، خارج از تصور من است It's beyond me why they ever got married at all. نمی فهمم چرا اصلا آنها ازدواج ...
چیزی گیرمان بیاد از. . . Biographies, nonfiction, where you learn sth and get sth put of it کتابهایی مثل ) زندگینامه، . . جایی که شما یاد می گیرید و ...
برخورد کردن با ( یک مسئله ی مشکل ) روبرو شدن با ( یک مسئله ی مشکل ) سر و کله زدن با ( یک مسئله ی مشکل ) Hit. . . . meet. . . . run into. . . . com ...
از سر و ته چیزی سر در آوردن ، ارتباط بین اجزاءچیزی ( مطلبی ) را دریافتن
. . excercise. . . . . . . . Work out. . . . . . . . body building. . . . . . . fitness. . تناسب اندام. . . . . . . بدنسازی. . . . . . . . . . بدنسا ...
تیری توی تاریکی انداختن سنگ مفت، گنجشک مفت
بار را به منزل رسانیدن، به سرانجام رسانیدن کاری را به سر منزل مقصود رسانیدن She was determined to carry through her plans. او مصمم بود نقشه هایش را ...
برای خودت زندگی کن کاری به حرف مردم نداشتن
۱ - غرق در ( هیجانات مثبت ) کردن ۲ - غرق در ( هیجانات منفی ) کردن Harriet was overwhelmed by a feeling of homesickness هریت غرق در احساس غم غربت شد T ...
سختگیر ، غیر منعطف
با انگیزه ، تحریک شده ، موتور کسی روشن شده
پیشنهاد، . . ) جلوی پای. . . گذاشتن ، پیش رو نهادن It was put forth to his son
تاریخچه نوشتن ، شرح مختصر نوشتن ، نمایه نوشتن، شمای کلی ( از کسی یا چیزی ) نوشتن The new Chief Executive was profiled in yesterday’s newspaper.
برای فراموش کردن غم و اندوه مشروب خوردن
مست خراب شدن get drunk=
چاک دهان را باز کردن ( و آنچه نباید گفتن بازگو کردن ) هر چه از دهانش در آمد گفت insult=
دوباره در دام الکل افتادن دوباره الکلی شدن ( معتاد به مشروبات الکلی شدن )
سر به راه شدن ( دیگر مشروبات الکلی نخوردن )
پرت شدن از ( جایی ) accidentally knocked the vase off the shelf as I walked by. من اتفاقی گلدان را کوبیدم ( پرت کردم ) از روی قفسه ( افتاد ) وقتی ...
۱ - امید آینده/احتمال آینده/چشم و چراغ آینده/prospective teacher ۲ - احتمال وقوعprospective damage
نقطه ی عطفِ. . . . هیجان انگیزترین مرحله ی. . . نقطه ی اوجِ. . . . قله ی . . .
دلسرد نشدن و کار را تا آخر ادامه دادن روی موضع خود تا حصول نتیجه ماندن
چربی سوزی Fat loss technology فناوری چربی سوزی ( کاهش وزن )
خط مقدم، پیشرو، جزء اولین ها ( در یک کار )
هم یاری the activity of providing what you need for yourself and others with similar experiences or difficulties without going to an official organiz ...
یکنواخت ، بدون تغییر
( بیکار و عاطل و باطل ) لم دادن
نقاشی های دنباله دار ، داستان مصور ، داستان پی نما
انعطاف پذیری
باعث عود کردن. . . شدن ( بیماری، سر درد ) باعث. . . شدن ، باعث بروز. . . شدن سر باز کردن ( زخم کهنه ، مشکل قدیمی ) رو آمدن/ رو آوردن /تازه کردن ( ی ...
نوار ( صوتی، ویدیویی )
دل را به دریا زدن
۱ - پروار کردن، بار دار کردن، باروری ۲ - مرد زن باز
۱ - هم گام، هم قدم ۲ - هم رای، هم پا،
پرتاب آخر ( در بسکتبال ) پرتاب امتیازی ( پرتاب توپ به قصد کسب امتیاز )
مربی بهره وری، مربی کارایی ، مربی عملکرد
بطور آزاردهنده ای جلوی صورت ( جلوی چشم ) ( چیزی ) تو ذوق ( زدن ) I hate all these pop - up ads in my face when I'm just trying to look something u ...