پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٩٤)
عشق آتشین داشتن ( به کسی )
عشق آتشین داشتن ( به کسی )
جذابیت جنسی داشتن ( برای کسی ) she has the hots for him آن خانم جذابیت جنسی دارد برای او
جذابیت جنسی داشتن ( برای کسی )
چشم توقع داشتن ( از کسی ) he looks to marry her او چشم توقع دارد که با آن خانم ازدواج کند
قانون ) نا نوشته ( حرف دل ) نگفته
( با عجله ) هجوم بردن ( به جایی ) rush. . . . dash. . . . . burst into
۱ - توی مسیر، توی راه ( حین انجام کارهای دیگر ) ۲ - متواری، درحال فرار
بررسی اجمالی کردن
در رفتن
دویدن برای خرده کاری های کسی دنبال خرده کاری های کسی رفتن
live off sb/sth خرج زندگی را از کسی/چیزی در آوردن earn sb's keep خرج زندگی را درآوردن Oliver earns his keep الیور خرجی اش را خودش در می آورد oliver l ...
بُر خوردن با کسی ، قاطی شدن با کسی، خودمانی شدن با کسی
پیش رفتن ( در کار، فعالیت ) I never had training. I just learnt as I went along من هرگز آموزش عملی نداشتم. من فقط یاد گرفتم همانطور که پیش می رفتم ( ...
رضایت ( شغلی، کاری ) کسی را بدست آوردن
سوزاندن ( چربی، غذا. . در بدن ) Your body can take the time necessary to metabolize fats. بدن شما می تواند زمان لازم برای سوزاندن چربی را داشته باشد
غلط ( زیادی ) کردن، انجام دادن کار نسبتا بد Go upstairs and see what the kids are getting up to برو طبقه بالا ببین بچه ها دارند چه غلطی می کنند تعطی ...
اختیارات قانونی
قدرت قانونی توانایی قانونی اجازه ی قانونی judge has the authority to perform marriages. قاضی این توانایی را دارد که ازدواج را اجرا کند
نگاه، صدا، . . . ) شدید الحن Journalists received a stern warning not to go anywhere near the battleship. روزنامه نگاران یک اخطار شدیدالحن دریافت کر ...
نقض کپی رایت
خفه کار کن، صدات و بیار پایین
گفتگوی خبری، یادداشت خبری، تفسیر خبری
( هلیکوپتر، خودرو ) کم قدرت
تازه به بلوغ رسیده، بلوغی، عذب
ویژگی فردی ، وجه مشخصه
چند شنبه بازار ( دو شنبه بازار، سه شنبه بازار، جمعه بازار. . )
( برای کسی ) خرج بر داشتن
شغل ثابت ، شغل دائمی، شغل تخصصی
مشکل دار، گرفتار در حال تقلا ( برای حل مشکل خود ) struggling Americans آمریکایی های گرفتار ( مشکل دار )
خلاصه کردن خلاصه
اصل و نسب قومیتی
( فیلم، کتاب ) روشنفکرانه، ( فیلم، کتاب ) که سخت میشودآن را فهمید
( از روی علاقه، ذهن انسان ) درگیر . . . شدن His lyrics alone were reson enough to encourage people to engage with our language غزلهای او به تنهایی دل ...
باهم یکی بودن ( من و تو ندارد ) خیلی صمیمی بودن
مشکل درست کردن ( در آینده ) مشکل ساز شدن ( در آینده ) If you don't deal with the problem now, you'll be storing up trouble for yourself in the futu ...
( با گفتگو ) فضا را تلطیف کردن ( با توضیح ) شفاف سازی کردن
کوتاه آمدن و مصالحه کردن
مثل ابر بهاری گریه کردن جلوی گریه خود رانمی تواند بگیرد
ترن عاطفی موقعیت پر از غم و شادی a situation or experience that alternates between making you feel excited, exhilarated, or happy and making you feel ...
وابسته به مطیعِ We are completely subservient to fossil fuels ما کاملا وابسته به سوختهای فسیلی هستیم
( Informal ) دستی به سر و روی چیزی کشیدن
از گوشه ی در سرک کشیدن یواشکی کسب اطلاع کردن سر و گوشی آب دادن
کفاف ( حداقل های ) زندگی را دادن Colin's salary isn't great but it's enough to keep the wolf from the door حقوق کالین عالی نیست اما کفاف زندگی را می ...
پول پرست، آدم پولکی disapproving:determined to get money, even by unfair or illegal methods I haven’t turned into a nasty, cynical, money - grubbing ...
دلیل قابل اثبات There are plenty of geological proof to consider یک عالمه دلیل قابل اثبات زمین شناسانه وجودارد که درنظر بگیریم
پیامد غیرمستقیم نتایج غیر مستقیم آثار غیر مستقیم تاثیرات غیر مستقیم indirect concequences/result /effect = We should come to term with its implicatio ...
جامعه ی مصرف زده/مصرف گرا
( سرنوشت، آینده ) روی هوا بودن ، نا معلوم بودن
آلاینده Toxic/harmful/industrial /vehicle emissions آلاینده های صنعتی/خودرویی/سمضر/سمی