پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٩٢)

بازدید
١,٨٨٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مشکل ساز شدنtrouble دچار مشکل شدنis troubled They look good enough to trouble most teams in the competition آنها به اندازه ی کافی خوب به نظر می رسند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حالی کردن، توی مخ کردن، فهماندن The episode has brought home to me the pointlessness of this war. این اپیزود حالیم کرد ( قشنگ توی مخم کرد ) بی معنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

از سرما سده کردن سرمای شدید خوردن catch one's death of cold )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بالاخره دیدن کسی/چیزی بعد از سعی فراوان دیدن توانستن دیدن I caught sight of her in the crowd. توانستم ببینمش توی جمعیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در حاله ای از ابهام قرار دارد نامعلوم است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

جدا شدن از چیزی دل کندن از. . . از. . . . گذشتن The miser doesn't like to *part with* his money. آدم خسیس دوست ندارد از پولش *دل بکند*. I could ne ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

روح بخشیدن به ، روح در کالبد. . . . بخشیدن جان بخشیدن ( به یک کاراکتر. . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوس رانی ، بزن در رو، حاجی حاجی مکه ، بی تعهدی، بی اخلاقی، کثافت کاری ولنگ و بازی اخلاقی، مثل قاب دسمال پرت کردن و دور انداختن یک انسان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فوج فدج ، گله گله، دسته دسته، خیل خیل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تصور غلط داشتن در ارتباط یک موضوع Don't run away with the idea that this job is going to be easy. در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب های خروشان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

راه افتادن ( پروژه ، کار. . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( در بستتر بیماری، زندان، بیمارستان ) افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

افشای راز ، لو دادن ، داد می زند. . . . ( مشخص است، تابلو است که. . . ) Her look was *a dead giveaway* to her feelings. نگاه او احساساتش را *لو می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

صحبت کردن درباره ی احساسات کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

( برای گرفتن موافقت ) با کسی صحبت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

زدن از هزینه ها صرفه جویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در راه ماندن غافلگیر شدن ( در طوفان، مه، خرابی ماشین، بی پولی. . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱ - چرخش روزگار ۲ - ورق برگشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دنبال ( کار ) شر گشتن،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Show نشان دادن عمدی expose لو دادن ( افشا کردن ) عمدی turn up نشان دادن یا لو دادن غیر عمدی Aunt betsy turns up financially ruined عمه بتسی مشخص میشه ...

پیشنهاد
٢

آرامش خود را از دست دادن روی چیزی It’s a practice game – I wouldn’t lose any sleep over it. این یک بازی تمرینی است. من آرامشم را از دست نخواهم داد ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

دادیار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

هتّاک ، بد دهن، زبان دراط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - تجسس کردن ۲ - کاشف به عمل آوردن ( با تجسس متوجه شدن، بعد از تجسس پیدا کردن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

روح شیطانی ارواح خبیثه =evil spirit

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقشه کش ، حقه باز، اهل دوز و کلک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - بطور مستمر روح را آزار دادن، تداعی کردن ( وقایع تلخ ) ۲ - بطور مستمر مشکل درست کردن برای کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بطور مسمتر روح را آزار دادن تداعی کردن ( وقایع تلخ ) the tragic scene still haunt herصنه های غم انگیز هنوز روح او را می آزارد ( هنوز تداعی می شود بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

قوز بالا قوز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

معلوم نشه کجا رفت گم و گور شدن بطرز مشکوکی گم شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

گم و گور شدن به طرز مشکوکی گم شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

( بدون تفکر ) در یک موقعیت سخت ورود کردن ( بدون تفکر ) توی یک مشکل ورود پیدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مریض گونه، بیمار، قهار ( با بار معنایی منفی ) ، حرفه ای ( با بارمعنایی منفی ) habitual criminal/offender مجرمین حرفه ای، متجاوزین بیمار habitual dri ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشک ( شادی یا غم ) کسی را در آوردن به حرف آوردن کسی set sb off=make sb do sth وادار کردن کسی به گریه ، خنده ، حرف زدن. . . .

پیشنهاد
٣

رو به بهبودی/وخامت گذاشتم ورق برگشت، اوضاع عوض شد ( روبه بهبودی/وخامت ) )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناگهان از غیب ظاهر شدن ناگهان از غیب رسیدن غیر منتظره وارد جایی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یک راست رفتن به . . . یک کله رفتن به I think it’s time we made for home. من فکر می کنم وقتش است که یک راست برویم خانه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤١

حال روحی کسی خراب شدن در خود شکستن حال شکستگی پیدا کردن He broke down and cried او حالش خراب شد و گریه کرد. She broke down in tears when she heard ...

پیشنهاد
١

بوی خوبی از این ماجرا نمی آید صدای ( خبرهای ) خوبی از این ماجرا به گوش نمی رسد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

رفت و آمدن داشتن ( تعداد دفعات زیاد ) meet. . . . visit. . . . . . . . go around تعداد دفعات یکبار یکبار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

sound outنظر یک نفر را پرسیدن surveyنظر یک جامعه را پرسیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بر اساس شنیده ها. . . . آنچه از شنیده ها بر می آید. . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نظر کسی را پرسین نظر سنجی کردن ( درباره چیزی ) I wanted to sound her out about a job that I'm thinking of applying for. من می خواستم نظر او را بپرس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تا آخر عمر ( به روش خاصی ) زندگی کردن باقی عمر را سپری کردن He lived out his life in solitude. او باقی عمرش را در تنهایی سپری کرد او تا آخر عمر در ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین همه ی روزها on his wedding day of all days داروغه می خواهد دستگیر کند رابین هود را. . . ( آن هم ) روز عروسیش از بین همه ی روزها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویژه تر از هر روز دیگر، خصوصا این روز He wants to have Robin Hood arrested - on his wedding day of all days در روز عروسی اش خاص تر از هر روز دیگر/خص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نسبت به کسی حال جذب داشتن نسبت به کسی احساس محبت کردن علاقه ( و احساس ) داشتن به کسی

پیشنهاد
١

عشق آتشین داشتن ( به کسی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق آتشین داشتن ( به کسی )