پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٩٤)
تعمق کردن در
[T] کار کشیدن از ، فشار آوردن به you should strain your mind/brain/head [I] زور زدن، تقلا کردن
چالشهای بسیار، مشکلات ( فرا روی ) بسیار
دریافت ( انرژی، غذا، ویتامین، کلسیم، . . . ) در بدن جذب ( انرژی، غذا، ویتامین، کلسیم، . . . . ) در بدن
اختلال کم توجهی ( در کودکان ) اختلال بیش فعالی ناشی از کم توجهی ( به کودکان )
کار بیرونی، کار در فضای باز ( خارج شرکت )
گردش پول
تذکر لسانی دادن، متنبه کردن، ارشاد کردن
( مجازی ) جنگیدن ( برای یک عقیده، هدف، حق ) تلاش کردن ( برای اثبات یا بدست آوردن چیزی )
تناسب داشتن، متناسب بودن، به هم آمدن ( از لحاظ رنگ، . . . از یک خانواده بودن )
منزلت، شان، حرمت Teachers are held in low regard in the societyمعلمین در منزلت ( اجتماعی ) پایینی نگه داشته میشوند در این جامعه
تف به این شانس ( تف به این کاری که کردم ) عجب کار اشتباه کردم ( همه چی را بر باد دادم )
حرکتی، جنبشی
رها کردن ( احساسات، عواطف، بغض، فریاد ) His comments unleashed a wave of protest اظهار نظر هایش موجی از اعتراضات را به راه انداخت ( رها کرد )
( پول، انرژی ) برداشت کردن، برداشتن، بهره برداری کردن چون کلمه ی tapیعنی با دست ضربه زدن میباشد لذا در طیف مجازی آن هم برداشت کردن ( فرضا با دست ) از ...
رو کردن، پیدا کردن ( کشف کردن ) After seven months on the case, the police failed to turn up any any real clues بعد از ۷ ماهروی این پرونده، پلیس نتو ...
همه جانبه، که همه ی جنبه ها و زوایا را در بر می گیرد، کلی، کل نگر Identity is a collection of beliefs. Identity is a global belief هویت یک مجموعه از ...
به . . . . فکر نکردن Put it behindبهش فکر نکن. ( بگذارش کنار از ذهنت )
بنا کردن، پایه ریزی کردن I must ground my efforts in loveمن باید تلاش هایم را در زمینه ی عشق پایه ریزی کنم/بنا کنم
داخل . . . . شدن ( حقیقی و مجازی ) Please get on the carلطفا داخل ماشین شوید ) سوار ماشین شوید ( Please get on our forumsلطفا داخل نشست های ما شوی ...
ذی نفع، ذی نفوذ، گردن کلفت های اقتصادی
دار و دسته، کولونی
شعله ور کردن ( جنگ/زندگی/بحث ) Ignite a war / life/issue
هروله کردن
زمان خریدن، وقت خریدن
آهسته و پیوسته پیش رفتن
نِشَست، میزگرد
تب و تاب، شور و هیجان Giddy tendrils raced through my gut and chestتب و تاب و شور و هیجان درونم پیچید
) آدم ) دور از انتظار، دور از ذهن، غیر منتظره
آدم چلمن ساده لوح
سرمست، سرگردان giddy tendrils raced through my gut and chestپیچک سرمست درون دل و روده و سینه ام دوید ) از فرط شادی و هیجان (
پیچک سرگردان، پیچک سر مست Giddy tendrils raced through my gut and chestپیچک سر مست درون دل و روده و سینه ام دوید. ) متن حماسی (
جامعه ی سفیران فرهنگی تاریخی Society of creative anachronism با پوشیدن لباسهای قرون وسطایی ، فرهنگ و تاریخ آن دوره را زنده میکنند ودر بسیاری کشورها ش ...
holiday entitlement حق مرخصی Pension entitlement حق بازنشستگی benefit entitlement حقوق مزایا، مزایای حقوقی
احساسات خود را بروز دادن ( ابراز کردن ) Women may not emote in the same way that men do زن ها ممکن است احساسات خود را به همان شکلی که آقایان بروز م ...
سخت گیرانه Harsh punishment مجازات سخت گیرانه
پدر و مادر برتر ، پدر و مادر نمونه
نامهربان، بدون گذشت Harsh criticism/punishment/treatment رفتار بدون گذشت ( تند ) مجازات بدون گذشت ( تند )
آدم مخالف Vietnam war Resistors مخالفین جنگ ویتنام
مایل ( به انجام کاری ) متمایل ( به انجام کاری ) I'm inclined to study mathematic من مایل هستم به مطالعه ی ریاضیات مستعد ( انجام کاری ) با استعداد ( ...
آدم تک پر ( تنها ) He doesn't talk much about his family. He is a very private person افراد ( جمع ) Privates ! queue in line افراد ( سربازان ) ! ب ...
از توی لاک خود بیرون آمدن، روی کسی باز شدن
توی لاک خود فرو رفتن، منزوی شدن
نقشه ی راه، طرح و برنامه تصویر ذهنی He makes a detailed map of his wife's world
Less of مقدار کمتری از ( pr onoun ) دو طرف of اسم یا ضمیر نیاز دارد لذا "مقدار کمتری" ترجمه می کنیم She spends less of her time at home او مقدار کمت ...
شخصیت، منش، تار و پود شخص moral fiber تار و پود اخلاقی، منش اخلاقی
همه چیز را خراب کردن، همه کارها را خراب کردن She often gets things the wrong way
همه کارها را خراب کردن، همه چیز را خراب کردن
فارغ شدن ( از کاری ) ، خلاص شدن ( از کاری ) ، پشت سر گذاردن ( کاری ) She do the laundry when she is over to watch the kids او رختشویی میکند وقتیکه ...
از کار افتادگی ، کمک هزینه بهزیستی