پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٦٥)

بازدید
١,٢٧١
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١١

آدم چلمن ساده لوح

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

سرمست، سرگردان giddy tendrils raced through my gut and chestپیچک سرمست درون دل و روده و سینه ام دوید ) از فرط شادی و هیجان (

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پیچک سرگردان، پیچک سر مست Giddy tendrils raced through my gut and chestپیچک سر مست درون دل و روده و سینه ام دوید. ) متن حماسی (

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

جامعه ی سفیران فرهنگی تاریخی Society of creative anachronism با پوشیدن لباسهای قرون وسطایی ، فرهنگ و تاریخ آن دوره را زنده میکنند ودر بسیاری کشورها ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

holiday entitlement حق مرخصی Pension entitlement حق بازنشستگی benefit entitlement حقوق مزایا، مزایای حقوقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

احساسات خود را بروز دادن ( ابراز کردن ) Women may not emote in the same way that men do زن ها ممکن است احساسات خود را به همان شکلی که آقایان بروز م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

سخت گیرانه Harsh punishment مجازات سخت گیرانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پدر و مادر برتر ، پدر و مادر نمونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نامهربان، بدون گذشت Harsh criticism/punishment/treatment رفتار بدون گذشت ( تند ) مجازات بدون گذشت ( تند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آدم مخالف Vietnam war Resistors مخالفین جنگ ویتنام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

مایل ( به انجام کاری ) متمایل ( به انجام کاری ) I'm inclined to study mathematic من مایل هستم به مطالعه ی ریاضیات مستعد ( انجام کاری ) با استعداد ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم تک پر ( تنها ) He doesn't talk much about his family. He is a very private person افراد ( جمع ) Privates ! queue in line افراد ( سربازان ) ! ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از توی لاک خود بیرون آمدن، روی کسی باز شدن

پیشنهاد
٤

توی لاک خود فرو رفتن، منزوی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نقشه ی راه، طرح و برنامه تصویر ذهنی He makes a detailed map of his wife's world

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Less of مقدار کمتری از ( pr onoun ) دو طرف of اسم یا ضمیر نیاز دارد لذا "مقدار کمتری" ترجمه می کنیم She spends less of her time at home او مقدار کمت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شخصیت، منش، تار و پود شخص moral fiber تار و پود اخلاقی، منش اخلاقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

همه چیز را خراب کردن، همه کارها را خراب کردن She often gets things the wrong way

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

همه کارها را خراب کردن، همه چیز را خراب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

فارغ شدن ( از کاری ) ، خلاص شدن ( از کاری ) ، پشت سر گذاردن ( کاری ) She do the laundry when she is over to watch the kids او رختشویی میکند وقتیکه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

از کار افتادگی ، کمک هزینه بهزیستی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کمک هزینه بهزیستی، یارانه بهزیستی Evan's live on disability because of an accident that left her paralyzed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

طوفان ( خوشی ها ) ، کولاک ( خوشی ها ) موج ( انفجار خوشی ها ) The seven days in New York was a blast این ۷روز در نیویورک کولاک ی بود. ( ترکوندیم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مقاله ارائه شده در مجلات علمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

حساباشو کردن که. . . . ، حساباشو کردن که. . . . . ، نتیجه گرفتن که ( عامیانه ) I figured that since I didn't have a committed relationship with him, ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

رابطه نا مشروع داشتن ( با زن شوهر دار )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

راه حل ثانویه، plan B

پیشنهاد
١١

هم خدا را و هم خرما را خواستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مشتاقانه منتظر. . . بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

He is 15 years my senior او۱۵ سال بزرگتر از من است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

کاملا" سر در گم ، کاملا" گیج I'm at a total loss من کاملا" گیجم، من نمیدانم چی بگم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

صمیمی ( در تمامی زوایای معنایی ) صمیمی ( در دوستی، به لحاظ فضای رستوران، به لحاظ جنسی:صمیمی شدن با جنس مخالف )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Reach sb ارتباط برقرار کردن با کسی، درک کردن کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خرید سهام شرکت، تملک شرکت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سهام شرکت را خریدن ( به گونه ای که مالک شرکت شویم ) ( خرید اکثر یا تمام سهام یک شرکت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

See the fairnessانصاف دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

انصاف دادن We would hope she would see the fairness and suggest it herself ما امیدوار بودیم او انصاف بده و خودش پیشنهاد کند ( حقوق پایین تر را ) ( بخ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بار، سنگینی، فشار، بار ( روی دوش ) ، بار ( مسوولیت ) ، بار مجازی If things go wrong , he will bear the burden of guiltyبار گناه I don't want being a ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

علاوه بر She draws a salary above and beyond the payment for the business او یک حقوق می گیرد علاوه بر قسط کسب و کار ( که به او پرداخت میکنیم ) ( قسط ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

بار مالی ( سر بار ) be a drag on sb/sth High price of her help is a drag on our business هزینه ی بالای کمک او به ما ( چون باید بعدا با نرخ سود بالا پ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

هزینه ی بالا ( اسم ) High price of mom's help هزینه ی بالای کمک مادرم به ما ( چون بعدا باید با سودش به او پس بدهیم:مربوط به یک داستان ) High - pric ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاشنه کفش خود را ور کشیدن روی پای خود ایستادن خود اتکا بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

مخ ( دختر/پسر ) را زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق خود را هدر دادن احساسات خود را هدر دادن عشق خود را به پای هیچ ریختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بچه سوسول ترکیبی ازaristocratاشرافی و brat

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بالقوه Heroes in waitingپهلوانان بالقوه A bride in waitingیک عروس بالقوه A player in waitingیک بازیکن بالقوه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پهلوان بالقوه A bride - in waiting A player - in waiting

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پیش نمایش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ابراز و جلوه دادن ( یک محصول یا خدمات ) اثبات و باز نمایاندن ( یک محصول )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

لحن خود را عوض کردن رفتار ( روش ) خود را عوض کردن ( ظاهرا ) نظر خود را عوض کردن