defeatist

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who regards losing or failing as inevitable or accepts it with resignation.
صفت ( adjective )
• : تعریف: characterized by an acceptance or expectation of failure.

- His defeatist attitude drained our morale.
[ترجمه سحر] نگرش مأیوسانۀ او روحیۀ ما را خراب کرد.
|
[ترجمه گوگل] رفتار شکست طلبانه او روحیه ما را تخلیه کرد
[ترجمه ترگمان] طرز رفتار defeatist روحیه ما را خالی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I don't approve of your defeatist attitude.
[ترجمه گوگل]من رفتار شکست طلبانه شما را تایید نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من طرز برخورد تو را تایید نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is a pessimist and a defeatist.
[ترجمه گوگل]او فردی بدبین و شکست پذیر است
[ترجمه ترگمان]او بدبین و بدبین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I can't believe it - you're such a defeatist!
[ترجمه کسری کاویان پور] باور نمی کردم اینقدر بدبین باشی
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم آن را باور کنم - تو خیلی شکست خورده ای!
[ترجمه ترگمان]باورم نمی شه که تو یه همچین a هستی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Being defeatist will get us nowhere.
[ترجمه لیلا علمایی] شکست پذیر بودن مارا به جایی نخواهد رساند
|
[ترجمه گوگل]شکست خورده بودن ما را به جایی نمی رساند
[ترجمه ترگمان] defeatist بودن ما رو هیچ جا پیدا نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's got such a defeatist attitude.
[ترجمه گوگل]او چنین نگرش شکستی دارد
[ترجمه ترگمان]رفتارش عجیب و غریب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In my view, then, it was rather defeatist from a vocational standpoint to adopt a stance like Mr Graham's.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به نظر من، اتخاذ موضعی مانند موضع آقای گراهام، از منظر حرفه ای بسیار شکست خورده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر من، در نظر من، از دیدگاه حرفه ای defeatist برای اتخاذ موضعی مثل آقای گراه ام defeatist بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This temporary development fostered both revisionist and defeatist views of the proletarian revolution in the imperialist countries.
[ترجمه گوگل]این تحول موقت، دیدگاه‌های رویزیونیستی و شکست‌گرایانه انقلاب پرولتری را در کشورهای امپریالیستی پرورش داد
[ترجمه ترگمان]این توسعه موقتی هم revisionist و هم دیدگاه های defeatist از انقلاب کارگری در کشورهای استعمارگر را پرورش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What a sceptical or defeatist system needs is motivation.
[ترجمه گوگل]چیزی که یک سیستم شکاک یا شکست طلب نیاز دارد، انگیزه است
[ترجمه ترگمان]آنچه که یک سیستم مشکوک و یا defeatist نیاز دارد انگیزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Being a bit defeatist, aren't you, McCormack?
[ترجمه گوگل]مک کورمک که کمی شکست خورده بودی، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]تو یه کم defeatist، مگه نه \"mccormack\"؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If these defeatist sentiments seize us, happiness will be far away from us.
[ترجمه گوگل]اگر این احساسات شکست ما را در بر بگیرد، خوشبختی از ما دور خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگر این احساسات defeatist ما را تسخیر کنند، شادی از ما دور خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some will argue that defining success down is defeatist.
[ترجمه گوگل]برخی استدلال خواهند کرد که تعریف موفقیت شکست‌خورده است
[ترجمه ترگمان]برخی استدلال می کنند که تعریف موفقیت down است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How defeatist does the imitation - Gothic interior appear, once this has been realized.
[ترجمه گوگل]پس از تحقق این امر، تقلید - درونی گوتیک چقدر شکست‌خورده است
[ترجمه ترگمان]وقتی این موضوع تحقق یافت چگونه فضای داخلی به سبک گوتیک ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a horribly defeatist slogan.
[ترجمه گوگل]این یک شعار وحشتناک شکست خورده است
[ترجمه ترگمان]این یک شعار وحشتناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He failed again and again simply because he had maintained his defeatist attitude.
[ترجمه گوگل]او بارها و بارها شکست خورد فقط به این دلیل که نگرش شکست طلبانه خود را حفظ کرده بود
[ترجمه ترگمان]او بارها و بارها شکست خورد چون طرز رفتار defeatist را حفظ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is no point going out there with a defeatist attitude.
[ترجمه گوگل]هیچ فایده ای ندارد که با نگرش شکست طلبانه به آنجا برویم
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی برای رفتن به اونجا وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one resigned to failure or defeat
resigned to failure or defeat
a defeatist is someone who thinks or talks in a way that suggests that they expect to be unsuccessful. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. i was in a defeatist mood when he told me the result.

پیشنهاد کاربران

( نگرش، شخص. . . ) از پیش بازنده
محکوم به شکست
defeatist view
رویکرد/دیدگاه محکوم به شکست
شکست گرا

بپرس