trailing


معنی: عقبی

جمله های نمونه

1. a trailing habit
(گیاه) تمایل به آویخته شدن

2. a trailing plant
گیاه خزنده

3. the democrats are trailing the republicans
دموکرات ها از جمهوریخواهان عقب اند.

4. the bride's white skirt was trailing on the ground
دامن سفید عروس روی زمین کشیده می شد.

مترادف ها

عقبی (صفت)
back, rearward, hind, posterior, trailing, hinder, retral

تخصصی

[سینما] اثر دنباله دار شدن در تصویر
[ریاضیات] مؤخر، در انتها، انتهائی

پیشنهاد کاربران

کلمه trail رو سرچ کنید
عقب بودن
انتهایی
برادر عزیز
آقای سعادتیان درست فرمودند. گرفتاری ما اینجا با زبان فارسی است.
بسیار رخ می دهد که همه ما مفهوم یک عبارت انگلیسی رو درک می کنیم، اما چون فارسی را خوب نمی دانیم، نمی توانیم آن عبارت را به طور روان و گویا به فارسی بیان کنیم.
ارادتمند شما
با سلام. اینجا باید انگلیسی تون از فارسی تون بهتر باشه. ما همگی باید برای بقای همه ی زبان ها تلاش کنیم چون هر زبانی عضوی از این تن فرهنگی است!
دنبالگر، همراه، به همراه
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند سایر داشته هایمان برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان است.
...
[مشاهده متن کامل]

ردگیری، رهگیری
گیاه رونده
( دم پرنده، ساقه ی برگ گیاه ) دنباله دار، خزنده
به دنبال. . .

بپرس