exude

/ɪgˈzuːd//ɪɡˈzjuːd/

معنی: افشاندن، تراوش کردن، بیرون آمدن
معانی دیگر: (از سوراخ یا بریدگی به بیرون تراویدن مثل عرق بدن) تراویدن، ترشح کردن، اشپیختن، تراواندن، (بو) متصاعد کردن، (بو) دادن، فرایاز کردن، ساطع کردن، از خود نشان دادن، بیرون امدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: exudes, exuding, exuded
• : تعریف: to ooze out of, or as if out of, the pores of the skin, as perspiration.
مشابه: issue, ooze

- Perspiration exuded from every pore.
[ترجمه گوگل] عرق از هر منافذ بیرون می زد
[ترجمه ترگمان] Perspiration از هر pore می تراوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to emit or give off from, or as if from, the pores of the skin.
متضاد: absorb
مشابه: issue, ooze

- Dogs' bodies do not exude sweat.
[ترجمه مرتضی صلحی اناری] بدن سگ ها عرق ترشح نمی کند. ( این رو هم بدونید که سگ ها فقط از طریق غددهای موجود در پنجه هاشون تعرق می کنند که اون هم برای خنک شدن نیست، پس در فصول گرم سال حواستون بیشتر به سگ ها باشه. ) )
|
[ترجمه گوگل] بدن سگ ها عرق ترشح نمی کند
[ترجمه ترگمان] سگ ها خود را از خود نشان نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The princess exuded charm.
[ترجمه گوگل] شاهزاده خانم جذابیت داشت
[ترجمه ترگمان] شاهزاده خانم دلربا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. some frogs exude a poisonous liquid from their skins
برخی وزغ ها آبگونه ی زهرینی از پوست خود ترشح می کنند.

2. The guerrillas exude confidence. Every town, they say, is under their control.
[ترجمه گوگل]چریک ها اعتماد به نفس دارند آنها می گویند که هر شهر تحت کنترل آنهاست
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان اعتماد خود را از خود نشان می دهند می گویند هر شهر تحت کنترل آنهاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These timid little creatures exude a pungent smell when threatened.
[ترجمه گوگل]این موجودات کوچک ترسو در هنگام تهدید بوی تند خود را متصاعد می کنند
[ترجمه ترگمان]این موجودات کوچک و کم رو وقتی احساس خطر می کنند، بوی تند و زننده ای می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some trees exude from their bark a sap that repels insect parasites.
[ترجمه گوگل]برخی از درختان از پوست خود شیره ای ترشح می کنند که انگل های حشرات را دفع می کند
[ترجمه ترگمان]بعضی از درخت ها از پارس آن ها a هستند که حشرات را دفع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hot sun made him exude sweat.
[ترجمه گوگل]آفتاب داغ او را عرق ریخت
[ترجمه ترگمان]خورشید داغ او را از عرق خیس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hot sun made her exude sweat.
[ترجمه گوگل]آفتاب داغ او را عرق ریخت
[ترجمه ترگمان]خورشید داغ او را از عرق خیس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tubules exude fluid when cut and contain living cells, as well as nerves.
[ترجمه گوگل]لوله ها هنگام برش مایع ترشح می کنند و حاوی سلول های زنده و همچنین اعصاب هستند
[ترجمه ترگمان]لوله های tubules در هنگام بریدن و شامل سلول های زنده و نیز اعصاب، مایع را از خود نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their names exude glamour: the Cipriani, Venice.
[ترجمه گوگل]نام آنها زرق و برق است: Cipriani، ونیز
[ترجمه ترگمان]نام آن ها زرق و برق را از خود نشان می دهد: the، ونیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like all bamboo buds, the flowers exude no fragrance.
[ترجمه گوگل]مانند تمام جوانه های بامبو، گل ها هیچ عطری ندارند
[ترجمه ترگمان]، مثل همه buds بامبو گل ها هیچ بویی ندارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fans at the Coliseum did not exactly exude confidence in Ford.
[ترجمه گوگل]طرفداران در کولیسئوم دقیقاً به فورد اعتماد نداشتند
[ترجمه ترگمان]طرفداران در بنای Coliseum دقیقا اعتماد خود را به فورد گزارش نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The slime they exude is obnoxious and slippery, and has the stench of rotting fish.
[ترجمه گوگل]لجن هایی که از آن بیرون می ریزند، مضر و لغزنده است و بوی بد ماهی گندیده را دارد
[ترجمه ترگمان]The که از خود می دهند، نفرت انگیز و لغزنده است و بوی ماهی گندیده را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They exude the stale mustiness of library bookshelves without the passion of the great literature those libraries contain.
[ترجمه گوگل]آنها بیهودگی قفسه‌های کتاب‌های کتابخانه‌ها را بدون شور و شوق ادبیات بزرگی که در آن کتابخانه‌ها در بر دارند، تراوش می‌کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها the مانده از قفسه های کتابخانه را بدون شور و اشتیاق ادبیات عالی که این کتابخانه ها در اختیار دارند، از خود نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Put a lot of stock in dogs that exude energy, are alert and show fearlessness.
[ترجمه گوگل]در سگ‌هایی که انرژی دارند، هوشیار هستند و نترس هستند، مقدار زیادی ذخیره کنید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حیواناتی که از خود استفاده می کنند، انرژی خود را از خود نشان می دهند، هوشیار هستند و بی باکی خود را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To exude or give off ( matter ) in drops or small quantities.
[ترجمه گوگل]تراوش کردن یا خارج کردن (ماده) به صورت قطره یا مقدار کم
[ترجمه ترگمان]کاهش دادن یا رها کردن (ماده)به صورت قطره یا مقادیر کم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افشاندن (فعل)
pour, diffuse, besprinkle, spray, scatter, exude, bestrew, interfuse, intersperse, inseminate, winnow

تراوش کردن (فعل)
ooze, exude, bilge, infiltrate, leak, osmose, percolate, secrete, seep, transude

بیرون آمدن (فعل)
pull out, issue, emerge, exude, extrude, transpire, emanate

انگلیسی به انگلیسی

• slowly ooze out; secrete; emit
if someone exudes a quality or feeling, they show that they have it to a great extent; a formal word.
if something exudes a substance or smell, the substance or smell comes out of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

علاوه بر تمامی معانی پیشنهادی و کاربردی دوستان و بر روی سایت، دیکشنری زیر معنی خاصی را داده است که از نظر مفهومی مشترک با معانی پیشنهادی است اما از نظر کاربردی، خاصاً در رابطه با مکان است:
( of a place ) have a strong atmosphere of. [New Oxford American Dictionary]
...
[مشاهده متن کامل]

( در مورد یک مکان ) شدیداً حال و هوای چیزی را داشتن ( یا ایجاد کردن و یا به یاد آوردن )
Example 1: 👇
The building exudes an air of tranquility.
حال و هوایی از آرامش در این ساختمان هست.
Example 2:👇
The place exudes a feeling of security but not necessarily of freedom.
اگر چه این مکان نوعی احساس امنیت در خود دارد اما این لزوماً به معنی آزادی نیست.

exude
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exude
✅️ اسم ( noun ) : exudation / exudate
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
عامیانه ش میشه می ریزه ازش، میباره ازش !
همین جمله ی She exuded confidence ؟ شما میگید اعتماد بنفس ازش تراوش می کند ؟ یا مثلا اعتماد بنفس از خودش نشاد داد ؟ قطعا موقع صحبت کردن اینورا نمیگید
شاید یه ترجمه ش بشه اعتماد بنفس میباره ازش!
از خود ساطع کردن ، از خود نشان دادن
بوی. . . . . دادن
He exudes an air of wealth and power
او بوی ثروت و قدرت می دهد
از خود نشان دادن، از خود بروز دادن
She exuded confidence.
او اعتماد به نفس از خود نشان داد.
متصاعد کردن، ساتع کردن
release in small quantities
exuding ultraviolet–purple light
آشکار کردن، بروز دادن با رفتار یا خلق و خو
make apparent by one's mood or behavior
Both men exude supreme confidence in their speeches
...
[مشاهده متن کامل]

Exuding a sense of calm about managing risks
Exuding an old - fashioned, even romantic air
Eexuding a mixture of sagacity, strength and charm

اشاعه دادن

بپرس