پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٩٢)
( شاگرد ) شیطون ، بازیگوش strategy for dealing with disruptive pupils یک استراتژی برای سر و کله زدن با دانش آموزان شیطون
حقوق انسانی که قابل معامله نیست حقوق غیرقابل فروش ( که نمیشه روی آن معامله کرد )
۱_مجازی ( شبیه واقعی ) ۲_نسبتا واقعی ، قریب به یقین Car ownership is a virtual necessity when you live in the country. مالکیت خودرد یک نیاز نسبتا و ...
۱_سالن تولید ۲_کارگر بخش تولید the ordinary workers in a factory, or the place where they work. on the shop floor.
۱ - نا هماهنگ بودن با هماهنگ نبودن با He was out of step with the music او با موزیک هماهنگ نبود ۲_ راهش جداست از حسابش جداست از Town council leader b ...
دو قطب مخالف مثل دو قطب مثبت و منفی They are poles apart in their political attitudes. آنها دو قطب مخالف هم هستند در گرایش های سیاسی شان My sister a ...
نتوانستن اخلاقی و وجدانی نمی توانم. . . . . ( نباید. . . ) نمی توانم. . . . . ( وگرنه ممکنه خدای نکرده باعث آزار کسی شدن/ممکنه خدای نکرده باعث خسارت ...
سر جنگ داشنن با کسی سر دعوا داشتن با کسی آبمان با کسی در یک جوی نرفتن He and his wife are always at loggerheads او و همسرش همیشه سر جنگ دارند او و هم ...
سر جنگ داشتن سر دعوا داشتن آبمان با کسی در یک جوی نرفتن
نه راه پس دارد نه راه پیش Be locked in battle /despite گیر افتادن در مخمصه ای که نه راه پس دارد نه راه پیش
۱ - پر درآمدتر You will be about �50 a week better off تو هفته ای۵۰ یورو پردرآمدتر خواهی بود ۲ - ( جهت مشاوره دادن ) برای کسی بهتر بودن که. . . bet ...
در حوزه ی فوتبال : گلزن کسیکه زیاد گل میزند
بد لباس، خز
اگر چه خیلی. . . . خیلی. . . . اما خیلی دوست دارم. . . . . اما Much as I'd like to, I can't come اگرچه خیلی دوست دارم، اما نمی تونم بیام. Much as I ...
مشاهداتی ، میدانی ( Observational = field ( work The study involves observational fieldwork in different types of police stations. این مطالعه شامل ...
باز شدن درب مجازی فرصتی ایجاد شدن راه حلی گشوده شدن جلوی پای . . . دریچه ای باز شدن به سوی ( دنیای جدید، همکاری علیه تروریسم، . . . . ) بابی گشوده ...
( رفتار، احساس ) تصنعی بودن، مصنوعی بودن ( فضا، محیط ) تخیلی، فضایی
با عاملیت مستقیم با دخالت مسقیم
قدیمی هایی که دیجیتال تو مخ شان نمیره
انطباق پذیری ، انطباق ( با ) ، تبعیت ( از ) As conformity in religious life has declined, choice has become a more important factor. چون ( تبعیت از ...
عرف، وحدت رویه، استاندارد They will make sure there is conformity to the new tax regulations آنها اطمینان حاصل خواهند کرد که یک عرف ( وحدت رویه ای ) ...
پیچ خوردن ( مفصل ) در رفتن ( مفصل ) تفاوت انگلیسی با فارسی: ما میگیم پام پیچ خورد ( ما لازم بکار می بریم فعل را ) آنها میگویند پام را پیچ دادم ( ...
تمدید کردن Her visa was extended ویزای او تمدید شد. Management have agreed to extend the deadline. مدیریت موافقت کرده است که تمدید کند ضرب الاجل را ...
گرایش ذاتی شان است که. . . ذاتا. . . . . است Human beings tend to fear things that are unfamiliar to them انسانها ذاتا می ترسند از چیزایی که نا آشنا ...
( موج ) پالس منفی دادن افکار منفی کسی را برانگیختن
۱ - متحمل. . . . . شدن The Democrats suffered a crushing defeat in the last election. دموکراتها متحمل شکست سنگین شدنددر انتخابات گذشته 25policemen s ...
اولین چیزی که به ذهنم می رسه It was the best I could think of off the top of my head. این بهترین چیزی بود که میتونستم درنظربگیرم، اولین چیزی که به ذ ...
رد و بدل کردن نظرات
خدمات ارایه دادن سرویس دادن تداریک دیدن برای ( سلایق، نیازها، قابلیتها. . ) The club caters for children between the ages of four and twelve. این ب ...
از جایی آمدن ( با این احساس که. . . . /با این تفکر که. . . /با ایده ی. . . ) We came away thinking that we had done quite well. ما از آنجا آمدیم با ...
عددی حساب نکردن آدم حساب نکردن
درحال پیدا کردن. . . بودن در شرف پیدا کردن. . . . بودن
درحال پیداکردن. . . . در شرف پیداکردن. . . .
طرز صحبت کردن Watch your language مواظب طرز حرف زدنت باش
جبهه گرفتن ( در مقابل انتقادات دیگران )
بی گناهی کسی را اثبات کردن پاک بودن ( بی گناهی ) کسی را ثابت کردن
بی احساس نسبت به. , in an age of pressurized happiness we seem to have grown insensetive to simple pleasures در عصر شادی زورکی، ما به نظر می رسد که ...
خنده ی زورکی شادمانی تحت فشار
از پس چند کار همزمان برآمدن
Work yourself into the ground سخت کار کردن و خسته شدن Drive yourself into the ground خود را داغون کردن Run yourself into the ground سگ دو زدن You're ...
Work yourself into the ground سخت کار کردن و خسته شدن Drive yourself into the ground خود را داغون کردن Run yourself into the ground سگ دو زدن You're ...
تمام هم و غم خود را گذاشتن روی چیزی
قرص آرام بخش
اعتبار خدشه دار شده وجهه ی خر اب شده
to be mere mortal خدا که نیستیم! یک انسان عادی و فانی هستیم
ادامه دار، کش دار ، ( بوسه ) آبدار باقیمانده Any lingering hopes of winning the title soon disappeared. هرگونه امید باقیمانده برای بردنده شدن این عن ...
شخص: بهتربودن از کسی . If you work hard, you will get the better of your classmates. اگر سخت کار کنی بهتر از همکلاسی ات خواهی بود احساسات : غلبه کرد ...
( happen ( in particular way = go off without a hitch ( یک رویداد رسمی ) به خوبی و خوشی پیش رفتن طبق برنامه پیش رفتن بدون مشکل برگزار شدن
( happen ( in particular way = go off without a hitch ( یک رویداد رسمی ) به خوبی و خوشی پیش رفتن طبق برنامه پیش رفتن بدون مشکل برگزار شدن
اگر آسمان حد و مرزی داره اینم داره! ( استفهام انکاری )