پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٦٥)
وا دادن کم آوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان وا داد ( کم آورد ) It was in the third round of the championsh ...
گیر کردن موفق نبودن شکست خوردن She came unstuck in the last part of the exam او در آخرین بخش امتحان گیر کرد ( نتوانست عبور کند/موفق نبود/شکست خورد )
( اقتصاد ) پویا buoyant economy/market/industry Carpet sales remained strong as a result of the buoyant housing market فروش فرش پابرجا ماند به عنوا ...
فراهم بودن موجود بودن آماده ی استفاده بودن در دسترس بودن Rooms are offered subject to availability اتاقها ارایه می شوند منوط به فراهم بودن ( آماده ی ...
۱ - بازار آزاد ۲ - مناطق آزاد ( تجاری )
رقبا را از صحنه رقابت خارج کردن کنار زدن رقبا squeeze somebody/something → out ( of something ) phrasal verb [transitive] to make it difficult for so ...
کارپرداز مسوول ارایه ی خدمات یک ماشین صنعتی Cutting /press machine operator ( کارپرداز دستگاه برش/پرس ) مسوول ارایه ی خدمات یک سیستم مخابراتی ( کا ...
( غذا ) پر تخمه ، پر ملات ، غلیظ
Have a baby = give birth Give birth زایمان کردن Have a babyبچه دار شدن به نقل از لانگمن : have a baby/give birth to a baby She had the baby at home. ...
Natural childbirth=زایمان طبیعی در هیچ دیکشنری یا در گوگل ندیدم واژه ی born on arrival را
سقوط منجر به مرگ داشتن ( از کوه ) پرت شدن و مردن
بوسیله ی باد شن در چشم رفتن Wind blows sand into my eyes باد زد شن توی چشمام باد زد شن رفت توی چشمام
ذهنیت، تصورات، باورهای غلط را برطرف کردن افسانه ای را باطل کردن
تابو شکنی کردن The programme sets out to explode the myth that some delicate tropical fish are impossible to keep این برنامه درصدد است که تابو شکنی ک ...
خریدار مشکل پسند
( پول، سرمایه ) در کاری انداختن ( پول، سرمایه ) در کاری خرج کردن MONEY [transitive] to spend a lot of money on something sink something in/into som ...
Collect direct = funell
افراد، جمعیت، پول، اطلاعات. . ) در یکجا جمع کردن The crowd funneled into the theater. جمیت جمع شدند در سالن تیاتر [ T ] We’ve been funneling our mon ...
چیزی به نام ناهار رایگان وجود ندارد هیچکی برای رضای خدا خدمتی ارایه نمی دهد ( بلکه در ازای دریافت پول خدمات ارایه می گردد )
چنین چیزی نیست امکان ندارد جنین چیزی وجود داشته باشد There's no such thing as a free lunch چنین چیزی وجود ندارد که نهار مفت به کسی بدهند
سرپرست مستخدمین هتل
صفت : برای زندگی در محل کار Live - in nanny پرستار برای زندگی در محل کلر Live - inaccomodation اتاق برای زندگی در محل کار
صفت : live - in ( پرستار بچه، خدمتکار. . . ) سر خونه ( اقامت، زندگی ) در محل کار، سر کار Live - in accommodation زندگی کردن در محل کار ، اقامت سر ک ...
با تشکر و قدردانی از کابر گرامی میثم علیزاده لشکانی و در تایید و توضیح ایشان: Already از قبل【 شروع شده و آثارش تا حال ادامه دارد] Before قبلا [انجام ...
باتشکر و قدردانی از کاربر گرامیFarhoodودر تایید و توضیح مطلب ایشان: CONDITION [linking verb] to be in a particular state or condition ( بی . . . ) ا ...
۱ - ابرهای تیره که نشانه ی وقوع طوفان هستند ( می توان حدس زد این ابر های تیره را طوفان به اینجا رانده است، پس طوفان نزدیک است ) ۲ - نشانه های بد برا ...
Move down. . . . . Fall [I]. . . . . drop [I]. . . . . . . spill [I]. . . . . . . pour [I] فعلpour را فقط در حالتی که ( خون یا باران یا دود، . . . ...
look like something به نظر می رسد انگار. . . ( چیری ) . . . . ( درآینده نزدیک ) اتفاق خواهد افتاد — phrasal verb with look US/lʊk/ verb ( POSSIBLE ...
( در آینده بسیار نزدیک ) مواجه بودن با در شرف. . . . بودن در شرف وقوع. . . . بودن
( باران ) موقتا بند آمدن ۲ - موقتا دست نگهداشتن ( انجام ندادن ) Hold off making your decision until Monday دست نگهدار از تصمیمت تا دوشنبه
از روی تنبلی ( در رخت خواب، مبل، ساحل ) خوابیدن I'm not one to laze around in bed all day long
Soapy water آب کف آلود، کف Hand washing liquidمایع دستشویی، صابون مایع
Pour downیک phrasalverb نیست که بخواهد در یک مدخل جداگانه معرفی گردد. حرف اضافه یdownصرفا بیانگر "جهت" و سمت و سوی ریختن میباشد ومعنای فعل را دگرگون ...
( محتویات کابینت، قابلمه. . . ) ریختن بیرون و تمیزکردن you clean out something such as a cupboard, room, or container, you take everything out of it ...
جوش آوردن کتری
روز توام با بی حالی . i spent a lazy day in the park یک روز توام با بی حالی را در پارک گذراندم.
Stiff سفت که قابلیت شل شدن را هم دارد ولیhardسفت که قابلیت شل شدن را ندارد Stiff colarیقه ی سفت ( که بعد از چند بار پوشیدن یا شستن شل می شود ) Stiff ...
Lead to ۱ - منتهی شدن به یک مکان ( direction ) The door leads out onto a wide, shady terrace. A narrow trail of blood led directly into the cave. . ...
یک تکه از راه پله ها ( ما بین دو پاگرد ) We walked up four flights of stairs ( =sets of stairs ) . ما چهار تا پا گرد ( از راه پله ها ) را بالا رفتیم
( حرفم، نظرم، اطلاعاتم، خبرم، کمکم، کارم. . ) اگه بدرد بخور باشد I've brought my notes, for what it's worth. من یادداشت هایم را آورده ام، اگه بدرد ب ...
اشتباهی که همه می کنند ر شما هم ا مرتکب شدن توی تله ی معروف افتادن
دنبال دعوا میگرده از یک چیزی دلخوره، به همه گیر میده
هیچ چیزی نمی تواند او را متوقف کند
شانسی بودن
کار سختیه که بخواهیم ( فلان کار را بکنیم ) تحت فشار خواهیم بود ( برای انجام کاری )
توی جیبم است توی مشت من هست ( یعنی مطمءنم که بدست می آورم آنرا )
در چشمان تیز بین رسانه ها زیر ذره بین رسانه ها
در چشمان تیز بین رسانه ها زیر ذره بین رسانه ها
واضح، ملموس There is no discernible reason why this should be the case. هیچ دلیل واضح ( ملموسی ) وجود ندارد که چرا باید این یک مورد باشد There has b ...
Throw sth together بطور تصادفی سرهم کردن چیزی ( هرچی دم دست بود، هرچی پیش آمد ) She threw a cake to gather او یک کیک سر هم کرد ( هرچی دستش آمد سرهم ...