hatchet

/ˈhæt͡ʃət//ˈhæt͡ʃɪt/

معنی: تیشه، تبر کوچک، با تبر جنگ کردن
معانی دیگر: با تبرچه زدن یا قطع کردن، تبرچه، تبر (که با یک دست گرفته می شود)، تبرزین (tomahawk هم می گویند)، ساتور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hatchetlike (adj.)
عبارات: bury the hatchet
(1) تعریف: a small, lightweight, short-handled ax that can be used with one hand.

- He cut the small trees down with a hatchet.
[ترجمه گوگل] او درختان کوچک را با یک دریچه قطع کرد
[ترجمه ترگمان] درختان کوچک را با تبر قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a small ax formerly used by some North American Indians; tomahawk.

جمله های نمونه

1. to hatchet a branch
شاخه ای را با تبرچه بریدن

2. bury the hatchet
صلح کردن،دست از جنگ کشیدن

3. dig up the hatchet
دوباره به جنگ پرداختن

4. the branch had been hacked off with a hatchet
شاخه را (به طور ناصاف) با تبر قطع کرده بودند.

5. He with his hatchet men swaggered out of the bar.
[ترجمه گوگل]او با مردان دریچه ای خود از نوار بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]او با تبر his از بار بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He came in,and spoke small to his hatchet men.
[ترجمه گوگل]او وارد شد و با مردان دریچه‌اش حرف کوچکی زد
[ترجمه ترگمان]او وارد شد و با hatchet کوچک خود صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The press did a very effective hatchet job on her last movie.
[ترجمه گوگل]مطبوعات در آخرین فیلم او کار بسیار مؤثری انجام دادند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات خیلی تاثیر گذار روی آخرین فیلم اون انجام دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unfortunately, his idea of bold journalism was a hatchet job, portraying the staff in a negative light.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، ایده او از روزنامه نگاری جسورانه یک کار هشیاری بود و کارکنان را در یک نور منفی به تصویر می کشید
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، ایده او در مورد روزنامه نگاری برجسته، کار تبر جنگی بود که کادر را به تصویر منفی نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She went for him with a hatchet.
[ترجمه گوگل]او با یک دریچه به دنبال او رفت
[ترجمه ترگمان] اون با یه تبر براش کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whack, the sound of the hatchet decapitating the poor thing.
[ترجمه گوگل]وای، صدای دریچه سر بیچاره را برید
[ترجمه ترگمان]اما صدای تبر آن موجود بیچاره را خفه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Were they heroes, or leftwing hatchet men?
[ترجمه گوگل]آیا آنها قهرمان بودند یا مردان هچر چپ؟
[ترجمه ترگمان]اونا قهرمان بودن یا یه تبر جنگی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He devotes several paragraphs to a hatchet job.
[ترجمه گوگل]او چندین پاراگراف را به یک کار هچ اختصاص داده است
[ترجمه ترگمان]او چندین پاراگراف را به یک کار تبر اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But there was no hatchet and then there was no knife.
[ترجمه گوگل]اما نه دریچه ای بود و نه چاقویی
[ترجمه ترگمان]اما تبر در کار نبود و بعد چاقو در کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After not speaking to each other for years, the two brothers decided to bury the hatchet.
[ترجمه گوگل]این دو برادر پس از سال‌ها صحبت نکردن با یکدیگر، تصمیم گرفتند این هچ را دفن کنند
[ترجمه ترگمان]دو برادر پس از اینکه سال ها با یکدیگر صحبت نمی کردند، تصمیم گرفتند که تبر را دفن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We had been enemies a long time, but after the flood we buried the hatchet.
[ترجمه گوگل]ما مدت‌ها با هم دشمن بودیم، اما بعد از سیل، هچ را دفن کردیم
[ترجمه ترگمان]ما مدت زیادی با هم دشمن بودیم، اما بعد از طوفان، تبر را خاک کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیشه (اسم)
ax, axe, hatchet

تبر کوچک (اسم)
hatchet

با تبر جنگ کردن (فعل)
hatchet

تخصصی

[مهندسی گاز] تبر

انگلیسی به انگلیسی

• small ax with a short handle
a hatchet is a small axe.
if two people bury the hatchet, they become friendly again after a quarrel or disagreement.

پیشنهاد کاربران

hatchet ( n ) ( h�tʃət ) =a small ax with a short handle
hatchet
بن سلمان در مورد کشتن آقای قاشقچی به بایدن تازگی گفته که
Let's just say we buried the hatchet
بیایید همگی باهم کدورت هار و کنار بگذاریم یا زیر خاک کنیم
تبر
Let's bury the hatchet
بیا کدورتو کنار بزاریم
زیر آب زن

بپرس