breathtaking

/ˈbreθˌtekɪŋ//ˈbreθteɪkɪŋ/

معنی: مهیج، باهیجان
معانی دیگر: هیجان آور، خیره کننده، تعجب آور، ترس آور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: breathtakingly (adv.)
• : تعریف: causing great wonder, excitement, or awe.
مشابه: electric, marvelous, sublime

- a breathtaking view of the valley
[ترجمه English pro] نمایی خیره کننده از دره
|
[ترجمه گوگل] نمایی خیره کننده از دره
[ترجمه ترگمان] منظره ای نفس گیر از دره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. from tochal i saw the breathtaking panorama of tehran
از توچال دورنمای خیره کننده ی تهران را دیدم.

2. The profundity of this book is achieved with breathtaking lightness.
[ترجمه گوگل]عمق این کتاب با سبکی نفس گیر به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]عمق این کتاب با سبکی نفس گیر به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The breathtaking potentialities of mechanization set the minds of manufacturers and merchants on fire.
[ترجمه گوگل]پتانسیل های نفس گیر مکانیزاسیون ذهن سازندگان و بازرگانان را به آتش کشید
[ترجمه ترگمان]پتانسیل های نفس گیر مکانیزه کردن ذهن تولید کنندگان و بازرگانان بر روی آتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tower offers a breathtaking panorama of Prague.
[ترجمه Tarannom] از بالای برج میتوان چشم انداز ی از پراگ و دید که نفس رو در سینه حبس میکند.
|
[ترجمه گوگل]این برج منظره ای خیره کننده از پراگ را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این برج یک پانورامای مهیج از پراگ را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The house has breathtaking views from every room.
[ترجمه گوگل]این خانه از هر اتاق مناظر خیره کننده ای دارد
[ترجمه ترگمان]خانه از هر اتاق منظره قشنگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't miss the chance to see the breathtaking Dolomite Mountains.
[ترجمه گوگل]فرصت دیدن کوه های نفس گیر دولومیت را از دست ندهید
[ترجمه ترگمان]فرصت دیدن کوه های breathtaking را از دست نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They eulogized over the breathtaking views.
[ترجمه گوگل]آنها از مناظر خیره کننده تمجید کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به مناظر نفس گیر نزدیک شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The view from my bedroom window was absolutely breathtaking.
[ترجمه گوگل]منظره از پنجره اتاق خواب من کاملاً نفس گیر بود
[ترجمه ترگمان]منظره پنجره اتاق خواب من واقعا نفس گیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The scene was one of breathtaking beauty.
[ترجمه گوگل]صحنه از زیبایی نفس گیر بود
[ترجمه ترگمان]صحنه یکی از زیبایی نفس گیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sheer musicianship of this young woman is breathtaking.
[ترجمه گوگل]نوازندگی محض این زن جوان نفس گیر است
[ترجمه ترگمان]musicianship این زن جوان، نفس گیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some of their football was breathtaking, a delight to watch.
[ترجمه گوگل]برخی از فوتبال آنها نفس گیر بود و تماشای آن لذت بخش بود
[ترجمه ترگمان]بعضی از football نفس گیر و لذت بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her beauty was breathtaking.
[ترجمه Nima] زیباای اش خیره کننده بود
|
[ترجمه گوگل]زیبایی او نفس گیر بود
[ترجمه ترگمان]زیبایی اش نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sunrise is a breathtaking event along the dramatic Wearside coastline.
[ترجمه گوگل]طلوع خورشید یک رویداد خیره کننده در امتداد خط ساحلی دراماتیک Wearside است
[ترجمه ترگمان]طلوع آفتاب یک اتفاق مهیج در امتداد خط ساحلی dramatic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And the setting - historic farm buildings amongst breathtaking countryside.
[ترجمه گوگل]و محیط - ساختمان‌های مزرعه‌ای تاریخی در میان حومه شهر خیره‌کننده
[ترجمه ترگمان]و ساختمان های مزرعه تاریخی در میان حومه breathtaking
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهیج (صفت)
stimulant, hot-blooded, agitating, exciting, breathtaking, sensational, stimulating, fiery, excitant, racy, hair-raising

با هیجان (صفت)
breathtaking

انگلیسی به انگلیسی

• breath stopping, awesome
if you say that something is breathtaking, you mean that it is extremely beautiful or amazing.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : breathe
✅️ اسم ( noun ) : breath / breathing / breathlessness
✅️ صفت ( adjective ) : breathless / breathtaking / breathable / breathy
✅️ قید ( adverb ) : breathlessly / breathtakingly
نفس گیر، خیره کننده
amazing
نفس برُ
نفس بُر ، نفس بندآور
inspiring or exciting
thrillingly or astonishingly beautiful, remarkable, exciting, etc
به طوری که نفس ( بیننده/خود/طرف ) بند بیاد ( به خاطر ابهت، بزرگی، تعجب، عجیب غریب بودن، باور نکردنی بودن. . . . )
شگفت انگیز،
حیرت آور،
عجیب و جذاب،
پر ابهت،
خارق العاده،
خیره کننده،
...
[مشاهده متن کامل]

مبهوت کننده،
باور نکردنی،
غیر قابل توصیف،
ماورای زمینی،
پر ابهت،
گیج کننده، عجیب غریب
بی نظیر
They began to spin, first slowly then at breathtaking speed.
دیدنی، باشکوه، چشمگیر،

به طرز نفس گیر زیبا
نفس گیر
. The awesome majesty and power of these mountains is breathtaking
عظمت و قدرت ترسناک این کوه ها نفس گیر است

بپرس