observational

/ˌɒbzɜːˈveɪʃənl//ˌɒbzɜːˈveɪʃənl/

مشاهده ای، شهودی، نگرشی، نگریدنی، مشاهده ای مبنی بر مشاهده، وابسته به دیدبانی

جمله های نمونه

1. The observational work is carried out on a range of telescopes.
[ترجمه گوگل]کار رصدی بر روی طیف وسیعی از تلسکوپ ها انجام می شود
[ترجمه ترگمان]این اثر مشاهداتی بر روی گستره ای از تلسکوپ صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The study involves observational fieldwork in different types of police stations.
[ترجمه گوگل]این مطالعه شامل کار میدانی مشاهده ای در انواع مختلف کلانتری است
[ترجمه ترگمان]این مطالعه شامل مطالعات می دانی در انواع مختلف پاسگاه های پلیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Theories that fail to stand up to observational and experimental tests must be eliminated and replaced by further speculative conjectures.
[ترجمه گوگل]تئوری هایی که نمی توانند در برابر آزمون های مشاهده ای و تجربی مقاومت کنند باید حذف شوند و با حدس های گمانه زنی بیشتر جایگزین شوند
[ترجمه ترگمان]نظریه هایی که به آزمایش تجربی و تجربی نمی رسند، باید حذف و با حدس های غلط بیشتر جایگزین شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The observational data show that Easton's neighbourhood police have two recipes for resolving this dilemma and its associated conundrum.
[ترجمه گوگل]داده های رصدی نشان می دهد که پلیس محله ایستون دو دستور العمل برای حل این معضل و معمای مرتبط با آن دارد
[ترجمه ترگمان]داده های مشاهداتی نشان می دهد که پلیس همسایگی ایستون دو دستور العمل برای حل این معضل و معمای مربوطه آن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The observational abilities of the ancients were to have practical application beyond those of time-reckoning and attempt to predict future events.
[ترجمه گوگل]توانایی‌های مشاهده‌ای افراد باستان این بود که کاربرد عملی فراتر از محاسبه زمان و تلاش برای پیش‌بینی رویدادهای آینده داشته باشند
[ترجمه ترگمان]توانایی ادراکی پیشینیان برای داشتن کاربرد عملی فراتر از شمارش زمان و تلاش برای پیش بینی وقایع آینده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In addition(Sentence dictionary), it explains various detailed observational facts which are incompatible with the older Newtonian scheme.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این (فرهنگ جملات)، حقایق مشاهداتی دقیق مختلفی را توضیح می دهد که با طرح نیوتنی قدیمی ناسازگار است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این (فرهنگ لغت نامه)، حقایق مشاهده دقیق مختلف را توضیح می دهد که با طرح نیوتونی older ناسازگار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the general observational procedures laid down by Hubble have been followed by his successors to this day.
[ترجمه گوگل]اما رویه‌های مشاهداتی کلی که هابل تعیین کرده بود، تا به امروز توسط جانشینان او دنبال شده است
[ترجمه ترگمان]اما رویه های مشاهده شده عمومی که توسط هابل انجام شد، جانشینان او تا امروز را دنبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Critical, observational, quantitative and analytic thinking are required for design layouts and rendering.
[ترجمه گوگل]تفکر انتقادی، مشاهده ای، کمی و تحلیلی برای طرح بندی و رندر طراحی مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]تفکر انتقادی، مشاهداتی، کمی و تحلیلی برای طرح بندی طرح و ارائه مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rather than realistic, observational depictions, the tigers convulse across the paper in explosions of pigment and gunpowder.
[ترجمه گوگل]ببرها به جای تصاویر واقعی و رصدی، در سراسر کاغذ با انفجار رنگدانه و باروت تشنج می کنند
[ترجمه ترگمان]به جای آن ترسیم واقع بینانه و observational، ببرها هنگام انفجار رنگ و باروت در سراسر این روزنامه دچار تشنج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Analyzing its initial air - shower observational data.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل داده های رصد اولیه هوا - دوش آن
[ترجمه ترگمان]تحلیل داده های مشاهداتی initial اولیه خود را تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Observational humor is often a call-back or reference to something that got a laugh earlier.
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی مشاهده ای اغلب یک تماس یا اشاره به چیزی است که زودتر باعث خنده شده است
[ترجمه ترگمان]شوخ طبعی Observational اغلب یک تماس و یا ارجاع به چیزی است که زودتر به آن می خندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this paper, the predictive analysis and observational construction for the large-scale underground powerhouse cavern complex in Tianhuangping pumped storage power station are presented.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، تجزیه و تحلیل پیش‌بینی‌کننده و ساخت‌وساز مشاهده‌ای برای مجموعه غار نیروگاه زیرزمینی در مقیاس بزرگ در نیروگاه ذخیره‌سازی پمپ شده Tianhuangping ارائه شده‌است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، تحلیل پیشگویانه و ساخت observational برای نیروگاه هسته ای زیرزمینی مقیاس بزرگ در نیروگاه تلمبه ذخیره ای Tianhuangping ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Shorterm ( 3 mo ) observational studies indicate undernourished children may preferentially benefit fron breakfast consumption.
[ترجمه گوگل]مطالعات مشاهده‌ای کوتاه مدت (3 ماه) نشان می‌دهد که کودکان کم‌تغذیه ممکن است ترجیحاً از مصرف صبحانه سود ببرند
[ترجمه ترگمان]مطالعات مشاهداتی ۳ نشان می دهد که کودکان دچار سو تغذیه ترجیحا می توانند به مصرف breakfast fron بهره مند شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The flow earth-tide has been observed with observational system consisting of LW-150 flow sensor and CZ-1002 digital recorder at Lujiang artesian well.
[ترجمه گوگل]جزر و مد جریان زمین با سیستم رصدی متشکل از حسگر جریان LW-150 و ضبط کننده دیجیتال CZ-1002 در چاه آرتزین لوجیانگ مشاهده شده است
[ترجمه ترگمان]دبی جریان - مد با سیستم مشاهداتی که متشکل از LW - ۱۵۰ حسگر جریان و cz - ۱۰۰۲ digital دیجیتال در چاه artesian می باشد، مشاهده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. DESIGN AND SETTING: The controlled observational experiment with regard to cytology was performed in Shandong Institute of Orthopaedics and Traumatology.
[ترجمه گوگل]طراحی و تنظیم: آزمایش مشاهده ای کنترل شده با توجه به سیتولوژی در موسسه ارتوپدی و تروماتولوژی شاندونگ انجام شد
[ترجمه ترگمان]طراحی و راه اندازی: آزمایش observational کنترل شده با توجه به cytology در موسسه شاندونگ و Traumatology انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] مشاهده ای

انگلیسی به انگلیسی

• of observation; supervisory; of awareness
observational means relating to people's ability to notice things; a formal word.
observational also means relating to the watching of something in order to learn new things; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بصری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : observe
اسم ( noun ) : observance / observation / observer / observatory
صفت ( adjective ) : observant / observable / observational
قید ( adverb ) : observably
مشاهداتی ، میدانی
( Observational = field ( work
The study involves observational fieldwork in different types of police stations.
این مطالعه شامل کار میدانی مشاهداتی در انواع مختلف پاسگاههای پلیس می شود
...
[مشاهده متن کامل]

The observational data show that Easton's neighbourhood police have two recipes for resolving this dilemma and its associated conundrum.
داده های میدانی نشان می دهد که. . .

نظارت کردن، بررسی کردن، مانیتور ینگ کردن
مشاهده گر

بپرس