unreality

/ˌənriˈæləti//ˌʌnrɪˈælɪti/

معنی: عدم واقعیت، عدم حقیقت
معانی دیگر: غیر واقعی بودن، تخیلی بودن (رجوع شود به: reality)

جمله های نمونه

1. An air of unreality hung over the whole ceremony.
[ترجمه گوگل]هوای غیرواقعی در کل مراسم آویزان بود
[ترجمه ترگمان]در تمام طول مراسم، حالت غیرواقعی و غیرواقعی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was an air of unreality about the visit, as if I'd stepped into another world for two weeks.
[ترجمه گوگل]در این دیدار فضایی غیرواقعی وجود داشت، گویی برای دو هفته به دنیای دیگری قدم گذاشته بودم
[ترجمه ترگمان]انگار من دو هفته است که به دنیای دیگری قدم گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She had a strange sense of unreality.
[ترجمه گوگل]حس عجیبی از غیر واقعی بودن داشت
[ترجمه ترگمان]او احساس عجیبی نسبت به واقعیت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All such experiences induce a sense of unreality in the employee.
[ترجمه گوگل]همه این گونه تجربیات حس غیرواقعی بودن را در کارمند القا می کند
[ترجمه ترگمان]تمام این تجربیات، حس غیرواقعی بودن کارمندان را القا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was this element of unreality which made tunnelling the most popular scheme for escape.
[ترجمه گوگل]این عنصر غیرواقعی بود که تونل زدن را به محبوب ترین طرح برای فرار تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]این عنصر غیرواقعی بود که نقب زدن را برای فرار کردن طرح می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This sense of unreality marks only the opening stage of this doubt.
[ترجمه گوگل]این حس غیرواقعی تنها مرحله آغازین این تردید را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این حس غیرواقعی بودن تنها مرحله اول این تردید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reality or unreality has to be established or argued on a much wider range of issues.
[ترجمه گوگل]واقعیت یا غیرواقعی بودن را باید در طیف وسیع تری از موضوعات اثبات یا استدلال کرد
[ترجمه ترگمان]واقعیت یا غیرواقعی بودن باید در دامنه وسیعتری از مسائل ایجاد یا بحث شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An exquisite unreality catches the earth, or perhaps it is the ultimate reality.
[ترجمه گوگل]یک غیرواقعی بدیع زمین را می گیرد، یا شاید این واقعیت نهایی باشد
[ترجمه ترگمان]یک غیرواقعی عالی زمین را می گیرد، یا شاید واقعیت نهایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She felt a sense of unreality until all the family except Tony gathered round the wireless set.
[ترجمه گوگل]او احساس غیرواقعی بودن می کرد تا اینکه تمام اعضای خانواده به جز تونی دور دستگاه بی سیم جمع شدند
[ترجمه ترگمان]تا آن زمان که همه خانواده به غیر از تونی دور دستگاه بی سیم جمع شدند، احساس آرامش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To me it was like an unreality, like fashion photography.
[ترجمه گوگل]برای من مثل یک غیرواقعی بود، مثل عکاسی مد
[ترجمه ترگمان]برای من مانند عکاسی مد بسیار غیرواقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I had a deep felling of unreality.
[ترجمه گوگل]من به شدت احساس غیر واقعی بودن داشتم
[ترجمه ترگمان]من افتادن عمیقی از واقعیت را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The leprosy of unreality disfigured every human creature in attendance upon Monseigneur.
[ترجمه گوگل]جذام غیرواقعی، تمام موجودات انسانی را که در حضور مونسینور حضور داشتند، زشت کرد
[ترجمه ترگمان]جذام که هر انسانی در حضور عالی جناب در نظر گرفته بود شکل و شکل واقعی جلوه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Associational ideas can change real things into unreality.
[ترجمه گوگل]ایده های انجمنی می توانند چیزهای واقعی را به غیر واقعی تبدیل کنند
[ترجمه ترگمان]ایده های associational می توانند چیزهای واقعی را به حالت غیرواقعی تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The media have also abetted the feeling of unreality.
[ترجمه گوگل]رسانه ها نیز احساس غیرواقعی بودن را تقویت کرده اند
[ترجمه ترگمان]رسانه ها همچنین احساس غیرواقعی بودن را تشدید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unreality cloaked their movements.
[ترجمه گوگل]غیرواقعی بودن حرکات آنها را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]unreality از حرکات آن ها بی خبر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم واقعیت (اسم)
unreality

عدم حقیقت (اسم)
unreality

انگلیسی به انگلیسی

• lack of reality; fantasy

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unreality
✅️ صفت ( adjective ) : unreal / unrealistic / unrealized
✅️ قید ( adverb ) : unrealistically
( رفتار، احساس ) تصنعی بودن، مصنوعی بودن
( فضا، محیط ) تخیلی، فضایی
ناواقع بودگی
ناواقعیت

بپرس