پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٩١١)

بازدید
١,٩٤٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

طیف پنجم معناییshare : =same همین. . . . . . ( عقیده/نظر/ویژگی ) . . . . . . را داشتن مشترک بودن با کسی، چیزی را Other parents share her belief in th ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در هر دو حالت ترجمه کنیم - "خیلی" درست درمیاد ۱ - انصافا The weakness in their defense has already cost them dearly this season. این نقطه ضعف در دف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

رسیدن به هدف دست یافتن به مقصود بدست آوردن هدف =archive a goal

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرداختن هزینه ها تامین کردن مخارج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تامین کردن هزینه هاmeet a cost/expense پرداختن بدهی ها. meet a debt

پیشنهاد
٠

حواسشون به کار خودشان است ( به چیز دیگری فکر نمی کندد ) فقط مسیری که برای خودشان تعریف کرده اند را می روند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نگاه فکورانه نگاه دور اندیشانه نگاه مضطرب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

برگزیده Lawrence’s novel was eventually recognized as a work of genius. رمان لورنس برگزیده شد به عنوان یک کار نابغه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بطور نا امیدکننده ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - ( به لحاظ پزشکی ) بیمار ۲ - مرضی A pathological liarیک دروغگوی ( به لحاظ پزشکی بیمار ) I've got a pathological fear of height من یک ترس مرضی دار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همدردی دسته جمعی ( درد مشترک )

پیشنهاد
٠

کند پیش رفتن ( فایده ای نداشتن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چهار چشمی مراقب بودن اوضاع را پاییدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ریسک کردن و کاری کردن خطر کردن و چیزی گفتن The newcomer didn't dare to venture his opinion on the matter تازه وارد جرات نکرد ریسک کند عقیده اش را بگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

be aimed at هدفش. . . . است ( بود ) aimed to هدفش. . . . است ( بود ) aim sth to sb هدف گرفتن. . . به سمت. . . an argument aimed at the understandi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

هفت خوان رستم مراحل سخت تبریه شدن مراحل سخت موردقبول واقع شدن ( تایید صلاحیت شدن ) To pass an ordeal از هفت خوان رستم گذشتن Ordeal of fire عبور از ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به داد کسی رسیدن . i rejoiced that god had come to my rescue once again از اینکه خدا یک بار دیگر به دادم رسیده بود شادی کردم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شاید بهتره که. . . ( انتخاب بین بد و بدتر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مخاطره جویانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدر رفتِ The war was an enormous drain on the country’s resources این جنگ یک هدر رفت بزرگ منابع کشور بود. is a drain on their resources. این یک هدر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

از خود ساطع کردن ، از خود نشان دادن بوی. . . . . دادن He exudes an air of wealth and power او بوی ثروت و قدرت می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تحسین شده Lawrence’s novel was eventually recognized as a work of genius. رمان لورنس تحسین شده به عنوان یک کار نابغه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی خیال همه چیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

۱ - کسی/چیزی را . . . . . کردنcause to become The accident rendered her a quadriplegic این تصادف او را فلج کرد ( باعث شد ا. فلج شود ) Beating the cr ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گیرکردن. . . . در گلو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گیر کردن . . . . . در گلو

پیشنهاد
٤

بهترین چیز در نوع خودش از وقتیکه نان ورقه ای مد شد تا به امروز عالیه! بهتر از این نمیشه توی نوع خودش بهترینه، از وقتی یادم میاد تاحالا ( روی دستش چیز ...

پیشنهاد
٦

بهترین چیز در نوع خودش از وقتیکه نان ورقه ای مد شد تا به امروز عالیه! بهتر از این نمیشه توی نوع خودش بهترینه، از وقتی یادم میاد تاحالا ( روی دستش چیز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

محرومین ، فقرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Come to be = start to be

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بحران زده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سرپا نگه داشتن ( اقتصاد، شرکت. . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حسرت گذشته را خوردن

پیشنهاد
٢

در تمام امور دستی بر آتش داشتن در تمام امور دخالت کردن از تمام امور سررشته داشتن انگشت توی هر سوراخی کردن

پیشنهاد
١

در تمام امور دستی بر آتش داشتن در تمام امور دخالت کردن انگشت توی هر سوراخی کردن از تمام امور سر رشته داشتن

پیشنهاد

( آدم ) موزی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ضایع شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضایع شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مرید کسی شدن

پیشنهاد
١

مرید کسی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دهان کسی را آب انداختن It's making my mouth water این داره دهانم را آب می اندازد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دهان کسی را آب انداخنن It is making my mouth water این داره دهنم را آب می اندازد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

( علارقم سیر بودن به احترام سفره و دیگران ) یک لقمه حوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خطر قریب الوقوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارکنان تعمیر و نگهداری پرسنل تعمیر و نگهدلری ( یک کارگاه، دستگاه، ساختمان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم تعمیر و نگهداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارکنان تعمیر و نگهداری پرسنل تعمیر و نگهداری ( یک دستگاه، ساختمان ، کارگاه. . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم تعمیر و نگهداری ( مسول تعمیر و نگهداری یک ساخنمان ، کارگاه ، دستگاه. . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حیرت When we looked out over the huge canyon, we were filled with awe. وقتی به دره بزرگ نگاه کردیم، پر از حیرت بودیم He felt great awe for the lands ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

impede. مانع ( پیشرفت، موفقیت. . . ) شدن prevent. مانع ( خسارت، تصادف، جراحت. . . ) شدن Impedeبار معنایی منفی دارد Preventبار معنایی مثبت دارد