پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٦٥)

بازدید
٢٦٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - بطور مستمر روح را آزار دادن، تداعی کردن ( وقایع تلخ ) ۲ - بطور مستمر مشکل درست کردن برای کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بطور مسمتر روح را آزار دادن تداعی کردن ( وقایع تلخ ) the tragic scene still haunt herصنه های غم انگیز هنوز روح او را می آزارد ( هنوز تداعی می شود بر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قوز بالا قوز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

معلوم نشه کجا رفت گم و گور شدن بطرز مشکوکی گم شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گم و گور شدن به طرز مشکوکی گم شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

( بدون تفکر ) در یک موقعیت سخت ورود کردن ( بدون تفکر ) توی یک مشکل ورود پیدا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

مریض گونه، بیمار، قهار ( با بار معنایی منفی ) ، حرفه ای ( با بارمعنایی منفی ) habitual criminal/offender مجرمین حرفه ای، متجاوزین بیمار habitual dri ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اشک ( شادی یا غم ) کسی را در آوردن به حرف آوردن کسی set sb off=make sb do sth وادار کردن کسی به گریه ، خنده ، حرف زدن. . . .

پیشنهاد
٢

رو به بهبودی/وخامت گذاشتم ورق برگشت، اوضاع عوض شد ( روبه بهبودی/وخامت ) )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناگهان از غیب ظاهر شدن ناگهان از غیب رسیدن غیر منتظره وارد جایی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

یک راست رفتن به . . . یک کله رفتن به I think it’s time we made for home. من فکر می کنم وقتش است که یک راست برویم خانه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

حال روحی کسی خراب شدن در خود شکستن حال شکستگی پیدا کردن He broke down and cried او حالش خراب شد و گریه کرد. She broke down in tears when she heard ...

پیشنهاد
١

بوی خوبی از این ماجرا نمی آید صدای ( خبرهای ) خوبی از این ماجرا به گوش نمی رسد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

رفت و آمدن داشتن ( تعداد دفعات زیاد ) meet. . . . visit. . . . . . . . go around تعداد دفعات یکبار یکبار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

sound outنظر یک نفر را پرسیدن surveyنظر یک جامعه را پرسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بر اساس شنیده ها. . . . آنچه از شنیده ها بر می آید. . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نظر کسی را پرسین نظر سنجی کردن ( درباره چیزی ) I wanted to sound her out about a job that I'm thinking of applying for. من می خواستم نظر او را بپرس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تا آخر عمر ( به روش خاصی ) زندگی کردن باقی عمر را سپری کردن He lived out his life in solitude. او باقی عمرش را در تنهایی سپری کرد او تا آخر عمر در ت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین همه ی روزها on his wedding day of all days داروغه می خواهد دستگیر کند رابین هود را. . . ( آن هم ) روز عروسیش از بین همه ی روزها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویژه تر از هر روز دیگر، خصوصا این روز He wants to have Robin Hood arrested - on his wedding day of all days در روز عروسی اش خاص تر از هر روز دیگر/خص ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نسبت به کسی حال جذب داشتن نسبت به کسی احساس محبت کردن علاقه ( و احساس ) داشتن به کسی

پیشنهاد
١

عشق آتشین داشتن ( به کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق آتشین داشتن ( به کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جذابیت جنسی داشتن ( برای کسی ) she has the hots for him آن خانم جذابیت جنسی دارد برای او

پیشنهاد
٢

جذابیت جنسی داشتن ( برای کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چشم توقع داشتن ( از کسی ) he looks to marry her او چشم توقع دارد که با آن خانم ازدواج کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قانون ) نا نوشته ( حرف دل ) نگفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

( با عجله ) هجوم بردن ( به جایی ) rush. . . . dash. . . . . burst into

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

۱ - توی مسیر، توی راه ( حین انجام کارهای دیگر ) ۲ - متواری، درحال فرار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بررسی اجمالی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دویدن برای خرده کاری های کسی دنبال خرده کاری های کسی رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

live off sb/sth خرج زندگی را از کسی/چیزی در آوردن earn sb's keep خرج زندگی را درآوردن Oliver earns his keep الیور خرجی اش را خودش در می آورد oliver l ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بُر خوردن با کسی ، قاطی شدن با کسی، خودمانی شدن با کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پیش رفتن ( در کار، فعالیت ) I never had training. I just learnt as I went along من هرگز آموزش عملی نداشتم. من فقط یاد گرفتم همانطور که پیش می رفتم ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

رضایت ( شغلی، کاری ) کسی را بدست آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

سوزاندن ( چربی، غذا. . در بدن ) Your body can take the time necessary to metabolize fats. بدن شما می تواند زمان لازم برای سوزاندن چربی را داشته باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

غلط ( زیادی ) کردن، انجام دادن کار نسبتا بد Go upstairs and see what the kids are getting up to برو طبقه بالا ببین بچه ها دارند چه غلطی می کنند تعطی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اختیارات قانونی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قدرت قانونی توانایی قانونی اجازه ی قانونی judge has the authority to perform marriages. قاضی این توانایی را دارد که ازدواج را اجرا کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

نگاه، صدا، . . . ) شدید الحن Journalists received a stern warning not to go anywhere near the battleship. روزنامه نگاران یک اخطار شدیدالحن دریافت کر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

نقض کپی رایت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خفه کار کن، صدات و بیار پایین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گفتگوی خبری، یادداشت خبری، تفسیر خبری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

( هلیکوپتر، خودرو ) کم قدرت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تازه به بلوغ رسیده، بلوغی، عذب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ویژگی فردی ، وجه مشخصه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چند شنبه بازار ( دو شنبه بازار، سه شنبه بازار، جمعه بازار. . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

( برای کسی ) خرج بر داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شغل ثابت ، شغل دائمی، شغل تخصصی