پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٦٥)

بازدید
٢٦٥
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

. bother ( n ) زحمت، دردسر it�isn't�worth�the�bother به�دردسرش�نمیارزد. it�is�a�bother�to�have�to�wait�so�long ( همه اش ) دردسر است که مجبوریم من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به کسی بر خوردن Bertha resent the way her boyfriend treated her برسا بهش برخورد، آنجوریکه دوست پسرش باهاش رفتار کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Charge ( n ) هزینه ی خدمات مثل هزینه های مجتمع مسکونی ( شستن راه پله، تعمیر آیفون، سنگ راه پله ) , پول شارژ بلوک مثل هزینه ی خدمات مدرسه ( پول فتوکپی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نایل شدن ( به ) He ascended the rank of seccond lieutenant او به درجه ی ستوان دومی نایل شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تنگنا ( کوچک و کم جا )

پیشنهاد
٢

موفق باشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بد دهنی کردن، فحش دادن. criticize severely ( شدیدا انتقاد کردن ) Backbiteغیبت کردن، پشت سر کسی حرف زدن Bad mouthبد دهنی کردن، فحش دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

بچه ی چندم ( یک خانواده ) What's your birth orderبچه ی چندمی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( صدا ) ۱ - قطع و وصل شدن ۲ - خروسی شدن ( صدای نوجوان تازه بالغ شده ) ۳ - گرفتگی صدا پیدا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بریز بیرون ( هرچی میدونی ) اعتراف کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کلاهم را به نشانه ی احترام به شما از سر بر می دارم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با فشار آب شستن ( بشوره ببره )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( فریاد می زنند ) مطالبه می کنند : call for گروهی از افراد ( نیاز دارد ) می طلبد: نوعی از رفتار call for پیش بینی کردن آب و هوا call for Human Rig ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

سنگ اندازی کردن ( در مسیر حل یک مشکل ) مانع تراشی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنده کردن ( یک شیء دور انداختنی ) تعمیر و نوسازی کردن Upcycleزنده کردن یک شیء . . . . . . . . . بازیافت کردن مواد اولیه ی یک شیءrecycle

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پاسخگوی مطالبات بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جای خواب داشتن ( خوابیدن ) This room sleeps 6 people این اتاق را ۶ نفر می خوابند ( جای خواب ۶ نفر را دارد )

پیشنهاد
٠

تنزل دادن سطح روابط دیپلماتیک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

( فیلم ، صحنه، . . . ) حاوی خشونت ، پر از خشونت A gory film. یک فیلم خشن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گروه هم نوع مقیم جامعه ی. . . مقیم the Armenian colony of Chicago ارمنیهای مقیم شیکاگو ( جامعه ی ارمنی های مقیم شیکاگو ) the artist colony in Paris ...

پیشنهاد
٤

( از فرط نگرانی ) از خواب و خوراک افتادن برای. . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای خودش بدون اتکا به دیگران روی پای خودش ough now a celebrity in her own right, the actress knows the difficulties of living in the shadow of her f ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قاطعانه حرف خود را زدن بی تعارف حرف خود را گفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مشکل ساز شدنtrouble دچار مشکل شدنis troubled They look good enough to trouble most teams in the competition آنها به اندازه ی کافی خوب به نظر می رسند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حالی کردن، توی مخ کردن، فهماندن The episode has brought home to me the pointlessness of this war. این اپیزود حالیم کرد ( قشنگ توی مخم کرد ) بی معنی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از سرما سده کردن سرمای شدید خوردن catch one's death of cold )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بالاخره دیدن کسی/چیزی بعد از سعی فراوان دیدن توانستن دیدن I caught sight of her in the crowd. توانستم ببینمش توی جمعیت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در حاله ای از ابهام قرار دارد نامعلوم است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

جدا شدن از چیزی دل کندن از. . . از. . . . گذشتن The miser doesn't like to *part with* his money. آدم خسیس دوست ندارد از پولش *دل بکند*. I could ne ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

روح بخشیدن به ، روح در کالبد. . . . بخشیدن جان بخشیدن ( به یک کاراکتر. . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوس رانی ، بزن در رو، حاجی حاجی مکه ، بی تعهدی، بی اخلاقی، کثافت کاری ولنگ و بازی اخلاقی، مثل قاب دسمال پرت کردن و دور انداختن یک انسان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

فوج فدج ، گله گله، دسته دسته، خیل خیل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تصور غلط داشتن در ارتباط یک موضوع Don't run away with the idea that this job is going to be easy. در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب های خروشان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

راه افتادن ( پروژه ، کار. . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( در بستتر بیماری، زندان، بیمارستان ) افتادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

افشای راز ، لو دادن ، داد می زند. . . . ( مشخص است، تابلو است که. . . ) Her look was *a dead giveaway* to her feelings. نگاه او احساساتش را *لو می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

صحبت کردن درباره ی احساسات کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

( برای گرفتن موافقت ) با کسی صحبت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زدن از هزینه ها صرفه جویی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در راه ماندن غافلگیر شدن ( در طوفان، مه، خرابی ماشین، بی پولی. . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - چرخش روزگار ۲ - ورق برگشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دنبال ( کار ) شر گشتن،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Show نشان دادن عمدی expose لو دادن ( افشا کردن ) عمدی turn up نشان دادن یا لو دادن غیر عمدی Aunt betsy turns up financially ruined عمه بتسی مشخص میشه ...

پیشنهاد
١

آرامش خود را از دست دادن روی چیزی It’s a practice game – I wouldn’t lose any sleep over it. این یک بازی تمرینی است. من آرامشم را از دست نخواهم داد ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

دادیار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هتّاک ، بد دهن، زبان دراط

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - تجسس کردن ۲ - کاشف به عمل آوردن ( با تجسس متوجه شدن، بعد از تجسس پیدا کردن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

روح شیطانی ارواح خبیثه =evil spirit

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقشه کش ، حقه باز، اهل دوز و کلک