پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٦٥)

بازدید
٢٦٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رد و بدل کردن نظرات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

خدمات ارایه دادن سرویس دادن تداریک دیدن برای ( سلایق، نیازها، قابلیتها. . ) The club caters for children between the ages of four and twelve. این ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

از جایی آمدن ( با این احساس که. . . . /با این تفکر که. . . /با ایده ی. . . ) We came away thinking that we had done quite well. ما از آنجا آمدیم با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عددی حساب نکردن آدم حساب نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درحال پیدا کردن. . . بودن در شرف پیدا کردن. . . . بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درحال پیداکردن. . . . در شرف پیداکردن. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طرز صحبت کردن Watch your language مواظب طرز حرف زدنت باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جبهه گرفتن ( در مقابل انتقادات دیگران )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی گناهی کسی را اثبات کردن پاک بودن ( بی گناهی ) کسی را ثابت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی احساس نسبت به. , in an age of pressurized happiness we seem to have grown insensetive to simple pleasures در عصر شادی زورکی، ما به نظر می رسد که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنده ی زورکی شادمانی تحت فشار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

از پس چند کار همزمان برآمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Work yourself into the ground سخت کار کردن و خسته شدن Drive yourself into the ground خود را داغون کردن Run yourself into the ground سگ دو زدن You're ...

پیشنهاد
٠

Work yourself into the ground سخت کار کردن و خسته شدن Drive yourself into the ground خود را داغون کردن Run yourself into the ground سگ دو زدن You're ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تمام هم و غم خود را گذاشتن روی چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرص آرام بخش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعتبار خدشه دار شده وجهه ی خر اب شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be mere mortal خدا که نیستیم! یک انسان عادی و فانی هستیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ادامه دار، کش دار ، ( بوسه ) آبدار باقیمانده Any lingering hopes of winning the title soon disappeared. هرگونه امید باقیمانده برای بردنده شدن این عن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شخص: بهتربودن از کسی . If you work hard, you will get the better of your classmates. اگر سخت کار کنی بهتر از همکلاسی ات خواهی بود احساسات : غلبه کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( happen ( in particular way = go off without a hitch ( یک رویداد رسمی ) به خوبی و خوشی پیش رفتن طبق برنامه پیش رفتن بدون مشکل برگزار شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

( happen ( in particular way = go off without a hitch ( یک رویداد رسمی ) به خوبی و خوشی پیش رفتن طبق برنامه پیش رفتن بدون مشکل برگزار شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

اگر آسمان حد و مرزی داره اینم داره! ( استفهام انکاری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( کارمند، کارگر، مدیر، بازیکن ) آزاد بودن ( از وظایف محوله ) ( متهم ) آزاد بودن ( ابه خاطر رفع اتهام )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جلوی کسی ایستادن مقاومت کردن در برابر کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Get /let sb off the hook اجازه دادن به کسی که یک نفس راحتی بکشد John's agreed to go to the meeting in my place so that gets/lets me off the جان مواف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Sb ease off کم کردن ( شدت یک فعالیت ) سبک تر کردن ( شدت یک فعالیت ) Sth ease off کم شدن ( شدت یک فعالیت ) آهسته تر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( ورزش ) پا یا پای پیش رفتن ( با یک حریف قوی تر ) رقابت برابر داشتن ( ورزش ) جانانه جنگیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

طرح و برنامه ی خاصی نداشتن ( برای موفقیت ) We are out of the running for the league now. I think our manager 's lost the plot حالا ما هیچ شانسی برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدترین ها/بهترین ها اتفاق افتادن کمترین/بیشترین استفاده را بردن As far as pensions go, it’s still women who come off worst تا آنجاییکه به مستمری بازن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تمام سعی خود را کردن هرچه در چنته داشتن رو کردن I want you to dig deep. Find out who she is, and where she came from من از شما می خواهم که تمام سعی خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در فاصله بسیار نزدیک ( از یک شخص یا مکان یا شیء ) در فاصله ی قابل دسترس ( تا رسیدن به جایگاه شایسته ) در تیر رس یک موفقیت بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Be in content ( for sth ) رقیب محسوب شدن برای. . . رقیب بودن برای. . . . تهدید محسوب شدن برای. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضد حمله زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باطل کردن ( کارت اعتباری ) ( که مفقود شده یا دزدیده اند ) Cancel credit card

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

mad scramble=شیر تو شیر - بل بشو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیر تو شیر - بل بشو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی هم خوشش نیست از اینکه، ، ، همچین خوشش نبود خوشحال نبودن ضمنی از موضوعی best pleased Used in negative constructions to indicate irritation, aggr ...

پیشنهاد
٠

خوب، خوب است. بد هم بد است گل ذاتش گل است نمی تواند زشت باشد. خصلت اوست. کسی که ذاتش خوب است هیچوقت بدی نمی کند چون در طبیعتش بدی نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

By virtue of مترادف because نمی باشد By virtue of : به واسطه ی He can have you fired by virtue of his position in the company او میتواند اخراج کند ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

محیط زیست محور منطبق با محیط زیست ( به لحاظ زیست محیطی ) پایدار The government should do more to promote sustainable agriculture. دولت باید کارهای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در حالت اسم :pick - up سوار کردن برای برگشت ( یا رفت ) Rod and Mark who came to my rescue had just happened to be on their way back home in their p ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثل برق و باد تسخیر کردن کسی/چیزی/جایی چشم برهم زدنی پیروز شدن/قبضه کردن/دستگیر کردن کیش و مات کر ن کسی The invaders took the castle by storm. مهاجم ...

پیشنهاد
٠

مته به خشخاش گذاشتن وسواس زیادی به خرج دادن ایراد ملا لغتی گرفتن از چیزی ؟Why does he need to make such heavy weather of a simple task چه نیازی هست ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

روال ( کار )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شخص :ثابت قدم فعایت : راسخ ، پایمردانه ، مستحکم ، بدون تزلزل The battalions continued to advance with unflinching courage. این گردان ها به پیشروی اد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نسبتا قابل توجه A Fair percentage of student population eat too few vegetables درصد نسبتا قابل توجهی از جمعیت دانشجویی خیلی کم سبزی می خورند Outstand ...

پیشنهاد
٠

Fair=نسبتا قابل ملاحظه A Fair percentage of student population eat too few vegetables درصد نسبتا قابل ملاحظه ای از جمعیت دانشجویی ، خیلی کم سبزیجات م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

۱ - اگر قبل ازother thanجمله ی منفی یا جمله ای که معنای منفی از آن استنباط گردد بیاید، به معنای 《به جز ، الا ، به غیر از 》 می باشد. There's nobody h ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Stillبه عنوانdiscource marker. : با این وجود ( برای بیان وجه دیگر قضیه ای که قبلا درباره اش صحبت کرده اید ) Though :با این وجود ( برای بیان تناقض با ...