پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٧٢)

بازدید
١,٨٢٦
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معبر a place where something such as a road, river, etc. can be crossed safely, or a place where a road and a railway meet and cross each other جایی ...

پیشنهاد
١

از دماغ فیل افتادن خود شیفته شدن خود بزرگ پنداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم اجرایی یک گروه که کار میدانی و عملیاتی انجام می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Philip was a remarkable teacher, able to command instant respect فیلیپ معلم تحسین برانگیزی بود، قابلیت داشت که از احترام برخوردار باشد لیاقت داشت که ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Letter of recommendation نامه ی ای با مضمون پیشنهاد یک شخص برای احراز یک پست و مقام Letter of reference رضایت نامه شغلی، نامه ی سابقه کار ( از یک شرک ...

پیشنهاد
٠

Letter of recommendation نامه ی ای با مضمون پیشنهاد یک شخص برای احراز یک پست و مقام Letter of reference رضایت نامه شغلی، نامه ی سابقه کار ( از یک شرک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکطرفه، قاطع A Lopsided 8_0 victory یک پیروزی۸بر صفب یکطرفه یک پیروزی قاطع ۸ بر صفر With a lopsided vote of 502 to 9 با یک رای قاطع ۵۰۲ بر۹

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آیکون اخبار جدید ( در صفحه ی فیس بوک شما ) آیکون اخبار بروز رسانی شونده در یک وبسایت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درگاه خبری LabSpaces has all of the features of a social - networking site with the addition of a daily science newsfeed لب اسپیس تمام ویژگی های یک س ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از ( یک دسته، شاخه بندی، گروه، انشعاب ) He invited male� fans of the�Ducke men's basketball team � and� of the Duck's rival University of North Car ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست به یکی کردن جملگی سر کسی ریختن You've all ganged up against me, it's not fair. شما همگی دست به یکی کرده اید رو در روی من. این عادلانه نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( با تاکید ) بیشتر، خیلی= More than adj فراتر از. . . . =More than noun He is more than a coach, he is a friend او بیش ازیک مربی است، او یک دوست است. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیکشنری کمبریج: :very خیلی It's more than likely that there's oil here under the ground. بیشتر احتمال دارد نفت وجود داشته باشد اینجا زیر زمیم خیلی ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بروز، ابراز، بیان ( احساسات، . . . ) expression of sympathy/thanks/regret etc ابراز هم دردی/ابراز تشکر/ابراز پشیمانی Freedom of expressionآزادی بیان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معلم ذخیره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تشر زدن به کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Fire :اخراج کردن از یک شغل یا پست سازمانی ( برکنار کردن ولی هنوز میتوانی وارد آن مکان شوی، فقط شغل نداری ) Expel:اخراج کردن از یک مکان ( که دیگر اجا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Extend توسعه دادن ( معنوی ) گسترش دادن ( معنوی ) Expand توسعه دادن ( فیزیکی ) گسترش دادن ( فیزیکی ) British Coal is planning to extend its operat ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( فرصت/مسیر موفقیت/دانش ) دریغ شدن، داده نشدن The scientists have been denied the necessary funds for their research program. از این دانشمندان سرمای ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

عصای دست است کاملا کاربردی و دم دستی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

محاله که نتواند. . . در اینجا به علت وجود دو نشانه ی منفی در یک جمله never باید"محال" ترجمه شود My grandson never fail to phone me on my birthday نو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Fail to = can't My grandson couldn't phone me=my grandson failed to phone me Never fail toمحاله که نتواند. . . در اینجاneverباید "محال" ترجمه بشه چو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گوشزد جدی کردن گوش کسی را کشیدن ( مجازی ) عصبانیت خود از کسی را ابراز کردن He gave me a real earful about being late so often. او گوشزد جدی کرد به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوش خود را تیز کردن با دقت گوش دادن Jay pricked up his ears when I mentioned a vacation. جی گوشش را تیز کرد وقتی من نام بردم از یک تعطیلات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوشش تیز شد به دقت گوش کرد

پیشنهاد
٠

خیلی زیاد مثل ریگ ( مثل پشکل ) آنقدر زیاد که از در و دیوار می بارد

پیشنهاد

آنقدر زیاد که حتی به گوش تو هم نرسیده We’ve got pumpkins coming out our ears this time of year. ما آنقدر زیاد کدو داریم که حتی به گوش توهم نرسیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ببینیم چی پیش میاد مطابق با شرایط همان لحظه تصمیم گرفتن We’ll see what the weather’s like and play it by ear. ما ببینیم آب و هوا چجوریه و مطابق با ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

( جواب آزمایش، نتیجه امتحانات، اخبار جدید. . ) آمدن، ( بدست آمدن ) ?Have the test results come through yet نتیجه ی امتحانات آمده؟ ?Have your examina ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

متفکر متفاوت نگر کسی که متفاوت از بقیه فکر می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

متفکر همگرا کسی که مثل بقیه فکر می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به ضرر خود کار کردن ( عمدی یا سهوی )

پیشنهاد
١

فعل متعدی : مسوولیت سنگین روی دوش کسی گذاشتن. . . throw sb in at فعل لازم : مسوولیت سنگین قبول کردن. . . . . be thrown in at Our manager thinks the g ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

طبق روال انجام دادن در چارچوب پذیرفته شده عمل کردن If you want to write for this paper, kid, you're going to have to play by the rules! اگر می خواهی ...

پیشنهاد
١

ترجمه ی زیر هم آورده شده ( کار کوچکی را ) بزرگ جلوه دادن ( کار کوچکی را ) زیادی گنده کردن ؟Why does he need to make such heavy weather of a simple ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سوار بر موضوع /مشکلات شدن کنترل اوضاع را بدست گرفتن مدیریت بحران را بدست گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Press on with sthپافشاری کردن در انجام چیزی Insist on sthپافشاری کردن روی یک عقیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باز کردن راه برای اقدامات بیشتر و بیشتر ( راه برای این کار که باز شد پشت سرش مثل سیل راه ها باز میشه برای کارهای بعدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یا از این طرف پشت بام پایین افتادن یا از آن طرف پشت بام افراط و تفریط کردن ( با حرف و عمل ) یا خیلی ببریم بالا کسی را یا کلا نیست و نابودش کنیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( با انتقاد و . . . ) روحیه ی کسی را خراب کردن ( با انتقاد از او ) کوبیدن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( وقتی امید کمی وجود دارد ) امید دادن به کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

روحیه دادن به کسی ( با تعریف و تمجید ) به تدریج ساختن ( تقویت کردن ) کسی . . . . . . . . Knock sb down روحیه کسی را خراب کردن ( با انتقاد، . . . ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

( رفتار ) وسواسی compulsive gambling/overeating/spending etc ولخرجی/پرخوری/قماربازی وسواس گونه ( شخص ) وسواسی compulsive overeater/gambler/spender/l ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دردسری که نمیشه از زیرش در رفت شتری که در خونه ی همه می خوابه

پیشنهاد
١

( شخصی ) سر کسی آوار شدن ( جهت مواخذه و طلبکاری از او ) فلانی مثل یک خروار آجر روی سرم خراب شد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

اشغال ( یک پست، شغل / یک مکان ) ۱_سکونت ( در یک مکان ) ۲_تصدی ( یک شغل ) He took occupancy of this position for ten years. او تصدی این پست را برا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناخودآگاه کشیده شدن به سوی. . . . : drift ito I just drifted into teaching, really. من نا خود آگاه کشیده شدم به سمت تدریس ناخودآگاه دورشدن از : dri ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

من همیشه طرفدار اینم که تا میشه معنی تحت لفظی خود لغت را استفاده کنیم ". . . . . . به کنار" حالا با توجه به جمله ی بعد ، ناخودآگاه می فهمیم منظور"بعل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

. . . که هرگز تا حالا سابقه نداشته At a speed like never before با سرعتی که هرگز سابقه نداشته Because of the new technological revolution، our brains ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تغیرر کردن/دادن ( یک چیز، درونی یا بیرونی ) Her face hadn't altered much over the years صورت او تغییر نکرده است در طول سالیان ( تغییر ظاهری یک چیز ) ...