homey

/ˈhoʊmi//ˈhəʊmi/

معنی: راحت واسوده
معانی دیگر: خانه مانند، راحت، آسودبخش، خودمانی، بی تکلف، دنج، آشنا، خانه دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: homier, homiest
مشتقات: homeyness (hominess) (n.)
• : تعریف: pleasant, comfortable, or cozy; like home.
متضاد: formal, uncomfortable
مشابه: comfortable, easy, home, snug

جمله های نمونه

1. the hotel room was lively and homey
اتاق هتل دلباز و دنج بود.

2. The restaurant has a relaxed, homey atmosphere.
[ترجمه گوگل]رستوران فضایی آرام و خانگی دارد
[ترجمه ترگمان]این رستوران فضایی آرام و خانگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hotel had a nice, homey atmosphere.
[ترجمه گوگل]هتل فضای خوب و خانگی داشت
[ترجمه ترگمان]هتل یک فضای خانه قشنگ و خانگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We stayed at a homey bed and breakfast inn.
[ترجمه گوگل]ما در یک مسافرخانه با صبحانه و تختخواب خانگی ماندیم
[ترجمه ترگمان] توی یه تخت راحت و خونه صبحانه موندیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To ensure a comfortable, homey environment, always greet new arrivals by name and ask how they are feeling.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از محیطی راحت و خانگی، همیشه به تازه واردان با نام احوالپرسی کنید و از احساس آنها بپرسید
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان از محیط راحت و خانگی، همیشه به افراد تازه وارد برخورد کنید و از آن ها بپرسید چه احساسی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her homey nest has changed little since she and her husband, John, moved on to the property in 194
[ترجمه گوگل]از زمانی که او و همسرش جان در سال 194 به ملک نقل مکان کردند، لانه خانه او تغییر چندانی نکرده است
[ترجمه ترگمان]آشیانه زندگی او از زمانی که او و همسرش جان به سمت ملک ۱۹۴ حرکت کردند تغییر چندانی نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The room has a homey feel about it.
[ترجمه گوگل]اتاق در مورد آن احساس خانه ای دارد
[ترجمه ترگمان]اتاق احساس راحتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Holy or unholy, only have one homey.
[ترجمه گوگل]مقدس یا نامقدس، فقط یک خانه داشته باشید
[ترجمه ترگمان] یا خدا رو شکر، فقط یه خونه خودمونی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This homey chat between their shirt-sleeved diplomats at work.
[ترجمه گوگل]این گفتگوی خانگی بین دیپلمات های آستین پیراهن آنها در محل کار
[ترجمه ترگمان]این گفت و گوه ای خانگی بین دیپلمات های آستین بلند در محل کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This trout recipe is served for breakfast at the inn but works well for a homey dinner.
[ترجمه گوگل]این دستور غذای قزل آلا برای صبحانه در مسافرخانه سرو می شود اما برای یک شام خانگی خوب عمل می کند
[ترجمه ترگمان]این دستور پخت ماهی در مسافرخانه برای صبحانه مناسب است اما برای یک شام خانگی خوب کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I made it to an on-ramp, the freeway familiar, a kind of homey feeling to the green, white-lettered signs.
[ترجمه گوگل]به یک رمپ رسیدم، بزرگراه آشنا، نوعی حس خانه نشینی به تابلوهای سبز و با حروف سفید
[ترجمه ترگمان]من آن را به یک سراشیبی بالا بردم، بزرگراه آشنا، نوعی احساس خودمانی به رنگ سبز، با نشان های سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Waiters and waitresses are country friendly, and the western theme is warm and homey.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت ها و پیشخدمت ها کشور دوست هستند، و تم غربی گرم و خانگی است
[ترجمه ترگمان]Waiters و گارسون ها دوستانه کشور هستند و موضوع غربی گرم و خانگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He believes that most women already try to make their offices as homey as possible--and that even though men seem to be satisfied with plain, undecorated rooms, they appreciate office style, too.
[ترجمه گوگل]او معتقد است که اکثر خانم‌ها در حال حاضر سعی می‌کنند تا جایی که ممکن است دفاترشان را خانه‌دار کنند - و حتی اگر به نظر می‌رسد مردان از اتاق‌های ساده و بدون تزئینات راضی هستند، اما از سبک اداری نیز استقبال می‌کنند
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که بیشتر زنان در حال حاضر تلاش می کنند تا دفتر خود را تا حد امکان باز کنند - - و حتی اگر به نظر می رسد که مردان از اتاق های ساده و undecorated راضی باشند، از سبک اداره نیز قدردانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All the rooms are adorned warmly privately to endues guests with the comfortable homey feeling.
[ترجمه گوگل]تمام اتاق‌ها به‌صورت خصوصی به گرمی تزئین شده‌اند تا مهمانان را با احساس راحتی در خانه القا کند
[ترجمه ترگمان]همه اتاق ها به طور خصوصی به مهمانان endues آراسته شده اند و احساس راحتی و راحتی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At last, the author proposed the core competency-based diversified operational strategies for Homey based on the fore-mentioned theories and Homey Group's real-life situation.
[ترجمه گوگل]در نهایت، نویسنده استراتژی‌های عملیاتی متنوع مبتنی بر شایستگی‌های اصلی را برای هومی بر اساس تئوری‌های فوق‌الذکر و موقعیت واقعی زندگی گروه هومی پیشنهاد کرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، نویسنده استراتژی های عملیاتی متنوع diversified مبتنی بر صلاحیت برای homey براساس نظریه های ذکر شده و وضعیت زندگی واقعی گروه را مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راحت واسوده (صفت)
snug, homey

انگلیسی به انگلیسی

• like a home, comfortable, lived-in, cozy (also homy)
pal, buddy, friend (slang)
if you describe a place as homey, you mean that you feel comfortable and relaxed there; an informal word.

پیشنهاد کاربران

گرم و دلچسب ، دنج ،
Homey atmosphere
گرم و صمیمی
محلی
دوست صمیمی
راحتی و آسوده

بپرس