پیشنهادهای مسعود (٢٦٩)
انبار ( آلونک ) سرپوشیده ( مُسَقَّف ) اتاقک ِ سرپوشیده
حِفاظ - پوشاننده - سرپناه - مأمن
چادر مسافرتی خیمه ی سرپناه
وضعیت امن موقعیت سرپوشیده
کارگاه سرپوشیده ( مُسَقَّف )
در پناه - محفوظ - پناهگاه - آسایشگاه - مکان سرپوشیده
بی خانمان - بی سرپناه
[تقریباً به معنی ِ ] : کَپَر - سرپناهی از شاخ و برگ
موج سوار surfer= surfers موج سواران surferses ●■● فعل : surfing موج سواری - غَلتاب سواری
■ محل تجمع مواد بازیافتی: زباله دانی اوراق فروشی گورستان اتوموبیل
چشم سفید - سِرتِق - سَرکِش - خیره سر - چشم دریده - گل درشت - گستاخ
۱ - گل ختمی ۲ - نوعی شیرینی پُفکی = پُف نبات ۳ - [اصطلاح و در شوخی] به کسی که 《طبل توخالی 》 است می گویند - پهلوان پنبه - لَش - تَق و لَق
فنیقی - اهل فنیقیه منسوب ( مربوط ) به فنیقیه فنیقیایی
[ اسپانیایی ] ■ نام : شیطان - دیو - پلید - شریر ( شرور ) ■ صفت : شیطانی - دیو صفت - دَدمنشانه - شرورانه
■■ [نام] ۱ - غول - دیو ۲ - دروغ مثال: کارخانه دروغ troll factory ■■ [صفت] ۳ - حیله گر - دروغ گو - دیو صفت - ● آزار گر ، آزار دهنده ، مردم آزار ( هم ...
■ روباه ماده ■ کاربردهای دیگر : ۱ - روباه مکار - زرنگ - سَیّاس - آب زیر کاه ۲ - [معادل ِ اصطلاحات زیر] چشم سفید - چشم دریده - پَتیاره - سلیطه - گُل د ...
به طور دردناک ( آزار دهنده ) به شکل درد آوری
[[ اصطلاح ]] در اینجا red اشاره دارد به رنگ خون. و right hand یعنی : دوست صمیمی - یار غار ■ به طور کلی، یعنی : نارفیقی که از پشت خنجر می زند [دست ان ...
■ صفت adjective ساختگی - دروغین - جعلی - موهوم ( مُبتنی بر تَوَهُّم ) - بَدَلی [[ مترادف ِ fictitious ]] مثال : ▪︎ fake news اخبار جعلی ( تقلّبی - س ...
ساختگی - دروغین - جعلی - موهوم ( مُبتنی بر تَوَهُّم ) - [[ مترادف با fake ]] مثال : ● fictitious name نام جعلی ( ساختگی ) ● His description of his ...
دوستان گرامی ، درود مطلع باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار! "نام کاربری" اش را تغییر داده است و قبلا ...
دوستان گرامی ، درود مطلع باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار! "نام کاربری" اش را تغییر داده است و قبلا ...
دوستان گرامی ، درود مطلع باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار! "نام کاربری" اش را تغییر داده است و قبلا ...
دوستان گرامی ، درود مطلع باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار! "نام کاربری" اش را تغییر داده است و قبلا ...
دوستان گرامی ، درود مطلع باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار! "نام کاربری" اش را تغییر داده است و قبلا ...
دوستان گرامی ، درود مطلع باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار! "نام کاربری" اش را تغییر داده است و قبلا ...
elysium نیز نوشته می شود. [[ elysium = elyzium ]] بهشت کشتزار های ( مزارع ) اولسیوم
elyzium نیز نوشته می شود. elysium = elyzium
درود بجز "جریب" ( یا هر نوع واحد سطح ) معنی مفهومی دیگری نیز دارد: ✔️ مقدار زیاد - وسیع - بسیار - خیلی - به وفور - انبوه ●○● مثال : moonacre = مهتاب ...
سه ترجمه : ۱ - یک شلیک دیگر [در اینجا shot = شلیک] ۲ - یک پِیک ( مشروب ) دیگر [در اینجا shot = گیلاس نوشیدنی] ۳ - یک شانس و فرصت دیگر [در اینجا shot ...
✔️ سرزمین موعود - ارض موعود - ارض ایمن - وادی ایمن - ارض مقدس - [[القاب ِ سرزمین "کَنعان" = خاستگاه یهودیان = مکانی واقعی ( یا خیالی ) به معنای سرزم ...
سلول های زنده سلول های در حال کار
[[ ایتالیایی ]] : اوه - آخ
قطعه موسیقی
تسکین دهنده - تسکین شونده آرام بخش - آرامش پذیر تسکین دادن - تسکین پذیر شفا بخش - شفا پذیر
غنیمت - هدیه - تحفه - ارمغان مثال : trophy bride عروس تُحفه
مترادف با rescue به معنی: نجات - نجات دادن
در چه حالی؟
دوستان گرامی ، درود مطلع باشید : کاربری که از پریروز با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار!! "نام کاربری" اش را تغییر داده است و ...
دوستان گرامی ، درود مطلع باشید : کاربری که از پریروز با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار!! "نام کاربری" اش را تغییر داده است و ...
دوستان گرامی ، درود مطلع باشید : کاربری که از پریروز با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار!! "نام کاربری" اش را تغییر داده است و ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار!!! "نام کاربری" اش را تغییر داده است ...
باهوش - تیزهوش - مرد رِند زِبر و زرنگ - ناقلا - باهوش
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار!!! "نام کاربری" اش را تغییر داده است ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karimi ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار، نام کاربری اش را تغییر داده ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار!!! "نام کاربری" اش را تغییر داده است ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ R. s ]] فعالیت می کند، برای چندمین بار!!! "نام کاربری" اش را تغییر داده است ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ کاربری: [[ Saman Karim ]] فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده اس ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ Saman Karimi فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده است و قبلاً با ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ Saman Karimi فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده است و قبلاً با ...
دوستان گرامی ، درود در جریان باشید : کاربری که فعلاً با نام ِ Saman Karimi فعالیت می کند، برای پنجمین بار نام کاربری اش را تغییر داده است و قبلاً با ...
منزجر کننده - مشمئز کننده نفرت انگیز - بیزار کننده مُتهَوِّع ( تَهوُّع آور ) حال به هم زن
fishly = fishy مورد تردید - مشکوک
fishy = fishly مورد تردید - مشکوک
✔️ کرکس آمریکایی ✔️ عقاب سر سفید ( یا عقاب ماهیگیر ) نِماد ملی ِ آمریکای شمالی ■●■ Condors are scavengers that primarily feed on carrion. کرکس های آ ...
این واژه در زبان انگلیسی، یعنی: 《سرزمین ِ پُل》 ■ "پُل" pol یا: "لِه" با لهجه ی اروپای شمالی: "لِخ" نام باستانی قومی است که در این منطقه مستقر بودند. ...
✔️ ستاره ( قطب ) شمال نام دیگر : polaris star یا pole star ✔️ ستاره قطبی ( عربی: جُدَی ) - در صورت فلکی 《خرس ( دُب ) کوچک》 ■●■ ۱ - نام فیلم سینمایی د ...
در حالت "فعل" و با حرف ِ اضافه ی with مترادف است با: to get involved به معنی : 《درگیر شدن - دعوا کردن - زد و خورد کردن》 مثال : Don't mess with me با ...
دوست گرامی Fariba قبیله ی 《ماسایی ها》 که نام دقیق و کامل آنها 《ماسای مارا》 است، اینگونه نوشته می گردد: Maasai Mara • [[ پیروز باشید ]]
این واژه ، در ادبیات ( فُرمال ) انگلیسی معنی خاصی ندارد. اما. . . ● [در فرهنگ" فولکلور" و "اصطلاحات ِ عامیانه و کوچه بازاری" ] به فردی که 《رفتار یا ...
جنگ ِ پیشگیرانه جنگ ِ 《جلوگیری کننده》 ■●■ دوستان گرامی، دقت کنید: دو نوع 《جنگ ِ پیشگیرانه》 وجود دارد: ✔️ جنگ ِ Preemptive war برای پیشدَستی در یک جنگ ...
《جنگ ِ پیشدَستانه》 ▪︎ جنگ ِ پیشدَستانه ( پیشگیرانه ) جنگی است که در 《تلاش برای دفع یا شکست ِیک تهاجم، یا تهاجم ِقریب الوقوع ِفرضی، یا برای کسب یک 《مز ...
[ایتالیایی] = مادر بزرگ به ویژه در بین خانواده هایی با فرهنگ ایتالیایی: An Italian term, for [[grandmother]] 《 جمع = nonnas 》 ■ nonno [ایتالیایی] = پ ...
جمع ِ nonna [ایتالیایی] = مادر بزرگ به ویژه در بین خانواده هایی با فرهنگ ایتالیایی: An Italian term, for [[grandmother]] ● nonno [ایتالیایی] = پدر بز ...
سبد = cart 《کارت پست》 = mail cart به وسیله ای ( مانند: سبد، یا کیسه ی بزرگ ) گفته می شود که برای 《جابجایی و حمل و نقل ِنامه ها》 استفاده می شود. مثل ...
[ اسم مفعول ] تاریخ دار - تاریخی - کهن - قدیمی - کهنه - مُورَّخ - از مُد افتاده ( د ِمُده ) demode
قسمت سوم فعل unraveled [اسم مفعول] ✔️ حل شده - گره گشایی شده - برطرف شده ■●■ to unravel حل کردن ِ ( ( معما، قضیه، مشکل، چالش، مسئله ) ) ●●●■●●● rave ...
[فرانسوی] le morse تلفظ: 《لو مورس》 شیر دریایی - فُک • troupeau de morses گلّه ی شیرهای دریایی
دوست گرامی ، بانو "شقایق" گرامی a while time یعنی 《یک مدتی》 اما مشخص نیست که "این مدت" : کوتاه و کم است؟ یا زیاد و طولانی؟ ■●■●■ ☆ یک مدت کوتاه : a ...
ضمیر موصولی ِ whom در وسط ِجمله، معنی ِ کسی که - آن کسیکه - همانکه ( یا به اختصار ) "که" می دهد، و به شخص ( یا اشخاصی ) اشاره می کند که 《مفعول ِ جمل ...
[[عربی و از کلمات ِ قرآنی]] ۱ - عَرِم [[به فَتح حرف "عین" و کَسر حرف "راء" = بر وزن ِ "کَبِد"]] و ۲ - عَرْم [[به فتح حرف "عین" و سکون حرف "راء" = بر ...
《گَز ِ تَلخ》 - یا "تَلخ گَز" یکی از شیرینی های محبوب و جذاب است که با ترکیبی منحصر به فرد ( از شیرینی و تلخی ) برای لذت بردن از طعم آن، خلق شده است. ...
باسماتی basmati نام نژادی از گیاه برنج ( در هندوستان، پاکستان، سری لانکا و بنگلادش )
✔️ گاو ِ پیشانی سفید ✔️ کانون ِ توجه ✔️ نُقل ِ مجلس •با [نَقل ِ مجالس و محافل]، اشتباه گرفته نشود• ■ [[ اصطلاح عامیانه ]] ✔️ تابلو = کسی ( یا رفتاری ...
برق ِ چشم ِ حیوانات در تاریکی . درخشندگی ِچشم ِ [گربه سانان، سگ سانان، جوندگان، وو. . . ] در تاریکی و ظلمت ِ شب
۱ - تابان - تابنده - پُر فروغ [[بسیار پُر نور و درخشان]] ۲ - مُلتَهِب ( سوزان ، گداخته ) [[پُر تب و تاب - پُر شور و حرارت]]
معمولی و بی ارزش کلیشه ای - بی روح مُبتذَل - پیش پا اُفتاده ■ [عامیانه] خَز و خیل
ناشناخته - مرموز - اسرار آمیز - مخفی - پنهان
آسمانی - قُدسی - ملکوتی - لطیف - بی نظیر - فراطبیعی - خارق العاده - رؤیایی - ماوراءالطبیعی - اَثیری - لاهوتی ( متّضاد ِ ناسوتی ) ●●●■●●● توضیح : لاه ...
[[ صفت adjective ]] ۱ - وَزین - بسیار سنگین ۲ - کُند و دشوار ۳ - کِسالت بار - کِسِل کننده ۴ - کُند ذهن - ( خیلی ) کودَن
■ "دُن کیشوت" وار [منسوب به "دُن کیشوت" ] ✔️ خیال پردازانه ✔️ غیر واقع گرایانه ✔️ رؤیا پردازانه ✔️ آرمان گرایانه
✔️ فراگیر [[عامیانه = شامل ِ همگان]] ✔️ همه شُمول ، جهان شُمول
■ نام : ✔️ بی حوصلگی ✔️ سُستی - بی رَمَقی ✔️ افسردگی ✔️ رنجوری و ناتوانی ■ صفت = Lethargic سُست - بی حال - افسرده - بی انرژی ■ فعل = [[ ندارد ]]
■ صفت adjevtive : ✔️ بی حوصله ✔️ سُست و بی رَمَق ✔️ افسرده ✔️ رنجور و ناتوان ■ فعل = [[ ندارد ]] ■ نام = Lethargy
✔️ خدایی شدن ✔️ الهی شدن ✔️ فراتر از انسان شدن ✔️ به مقام الهی ( خدایی ) رسیدن ● مانند: فِرعون ، نَمرود ، آتیلا ، هون ، وو. . . ● یا : 《امام اول شیع ...
■ نام : دلفَریبی - فَریبایی - فَریبندگی - جذّابیت - اَفسونگری [[کنایه از 《زیبایی ِ چشمگیر و مَحسورکننده》است]] ■ صفت: دلفَریب - فَریبا - فَریبنده - ج ...
● مهمانکده - مهمانپذیر - مهمانسرا ( معمولاً برای بیرون از شهر، به کار می رود ) ● مترادف ها : inn - guest house ●■● برای مهمانپذیر درون شهری ، اغلب ...
امنیت - سلامت - بی خطری - حسّ ِ آسایش و امنیت
■ پیشگو - پیش بین [[در امور جاری: آب و هوا - پروژه های اجرایی - جنگ وو. . . ]] ■ [[با prophet = پیشگو ، غیب گو ( ( در امور ماورایی ) ) = پیامبر]] اش ...
بهره وری - کاربُرد - سودآوری - کاروَری - سود و منفعت
۱ - واژه "قَلات" مَعرَّب ( عربی شده ی ) واژه ی "کَلات" در زبان پارسی است و به معانی مختلفی، از جمله : [[محل یا منطقه ای که 《مکان تجمع و زندگی》است]] ا ...
نظرات دوستان، کاملاً درست است. ■ اسم ِ مفعول ِ این مصدر = towed یدکی - بُکسُل - کشیده شده
بُکسُل شده کشیده شده یدکی ● [[شکل ِ سوم، زمان ِگذشته، و اسم ِ مفعول]] از مصدر ِ to tow به معنی ِ دنبال کشیدن - بُکسُل کردن مانند : 《کفه ی تِریلی》، ک ...
جهت اطلاع دوستان و سروران گرامی: با تغییر ِ نام ِ کاربری و استفاده از واژگان و عبارات ِ چشمگیر! فریب ِ 《دَغَل کاران》 را نخوریم! بزرگی فرموده است : ا ...
جمع ِ goolie [در فرهنگ" فولکلور" و "اصطلاحی ِ عامیانه و کوچه بازاری" ] یعنی : افرادی که رفتار یا شوخی های احمقانه و بچگانه دارند = لوده
معنی اصلی : [[ درمان ، معالجعه ]] است مانند: آنژیو تراپی فیزیو تراپی سایکو تراپی وو. . . . رایج ترین کاربرد ِ این واژه، در خصوص ِ [[روان درمانی]] ا ...
ایفِسوس = اِفِسوس نام شهری باستانی، واقع در غرب ترکیه ی امروزی، که در زمان های بسیار قدیم ( باستان ) جزو قلمرو "یونان" بوده است. اِفِسوس، یکی از شه ...
نوع و روشی از "پرتاب" ِ کُند و غیرعادی در ورزش بِیسبال است که معمولاً با هدف ِ 《غافل گیر کردن حریف》 استفاده می شود.
بانو مرضیه گرامی نا امن = unsafe بی عقل، دیوانه، نابِخرَد unsane
در خصوص ِ زمین های کشاورزی، معنی ِ 《تشنه ، قحطی زده ، خشک ، بایر》 می دهد. starve acre زمین ( املاک ) ِ بایر زمین ِ خشک و بی آب و علف
اَکر ( ها ) = جریب ( ها ) - جمع ِ acre مثال : ۱۶۰ جریب 160 acres ■ هنگامی که acres ( به تنهایی، بدون ذکر "مقدار مساحت" ) بیان می شود، معمولاً به معنی ...
[ رومانیایی ] شربت ( ِ ذُغال اخته )
اسم ِ مفعول ِ hound تحت تعقیب تحت پیگرد دنبال شده - پیگیری شده
■ فعل : دامن گیر کردن ( شدن ) پا پِی شدن پیگیری کردن - پِیگرد کردن سماجت کردن - موی دماغ شدن ■ صفت : پیگیر - سِمِج - لجوج - پا پِی ●○●○●○● : hounde ...
در زبان آلمانی : ● صفت : تاریک - تیره ● نام : تاریکی = die finsternis ■●■●■ از واژه finster در اشعار ( و خیلی به ندرت ) برای اشاره به 《باسن》 استفاده ...
در منطقه اسکاندیناوی ( سوئد ، نروژ وو. . . ) = ■ نام ( اسم ) اَبَد - نهایت - پایان ■ اسم مصدر جاودانگی - پایندگی - اَبَدیّت ■ صفت جاوید - جاودان - پ ...
● وحشت انگیز ● وحشتناک ● خَفَن = خوفناک = مَخوف
۱. بادگیر - برج بادی : یک عنصر معماری سنتی است که برای ایجاد تهویه متقاطع و خنک سازی غیرفعال در ساختمان ها استفاده می شود. بادگیرها در طرح های مختل ...
اسپانیایی : نام = کلاهبردار فعل = کلاهبرداری
1. نام شهری باستانی در فلسطین 2. [یا "سامرا"] نام شهری در عراق ( نزدیک بغداد ) [سامری = اهل ِ سامره] 3. قصه گو ( رمان نویس ) مؤنث = دختر ( یا زن ِ ...
دسته ( گروه ) رژه رونده که با ریتم و مارش نظامی ( به طور منظم ) راهپیمایی می کنند.
در حالت فعل، به معنی ِ : ( به زور ) راندن [منظور، رانندگی نیست] دَک کردن - بیرون کردن - بیرون راندن
نجومی - ستاره ای ( منسوب به ستارگان ) ■ در زبان لاتین: Astra ستاره ( ستارگان ) - اختر ●●●● مثال : Ad Astra 《 به سوی ستارگان 》 نام فیلم سینمایی آم ...
به سوی ستارگان لاتین: Ad Astra ■ نام فیلمی آمریکایی در ژانر [علمی - تخیّلی] به کارگردانی [جیمز گری] ● منتشر کننده : فاکس قرن بیستم ● با بازیگری : بِر ...
مخفف ِ این واژه : viet ■●■ مثال : viet cong جنگجوی ( سرباز ِ ) ویتنامی
به زبان ویتنامی : liệt sĩ کُشته - شهید ( شهیدان )
ویتنامی - اهل ویتنام مثال : جنگجوی ویتنامی viet cong ویِت کونگ
جناب آرمان بدیعی! 1 - ابتدا فقط مطلبی را ( بدون هیچ خلاقیتی ) و از منبعی دیگر، کپی کردید! 2 - سپس مثالی از قرآن آوردید! ■ ● ■ ● اینجا کلاس قرآن ( ...
■ مترادف با suck : مِک، مِکیدن، مِک زدن، شیر دوشی، شیره ی کسی ( یا چیزی ) را کشیدن، در دهان نگه داشتن و حل کردن •••••••• ■ گَنده دماغ - عوضی - ناکس ...
شلوق ؟؟؟!!! یا : شلوغ
[[ در زبان ژاپنی ]] موضوع - قضیه - ماجرا - وقایع
مرد سالاری مَردِستان قلمرو ( حیطه ی قدرت ِ ) مردانه
[[ مترادف ِ malum ]] بیماری روحی و روانی مالیخولیا شیطان ( جن ) زدگی شرارت - خباثت
● مبتلا به ناخوشی روحی و روانی ● بیمار دِماغی ● مالیخولیایی ● شیطانی - جن زده ( تسخیر شده )
برکه مرداب آب گیر خُفت آب تالاب
( ( صفت ) ) بی خانمانی - کارتن خوابی - مهجوری - خانه به دوشی - آوارگی در استعاره : ولگردی - عَلّافی ■ ( ( نام ) ) skell ولگرد - بی خانمان - آواره - ...
( ( نام ) ) بی خانمان - کارتن خواب - مهجور - خانه به دوش - آواره در استعاره : ولگرد - عَلّاف ■ ( ( صفت ) ) skelly
● کج - خمیده ( اُریب ) ● مُنحرف ( کردن/شدن ) ■●■ در استعاره : ● از راه ( ِدرست ) به در شدن ● به اشتباه افتادن ( کشاندن )
مترادف ِ : "تَرجیع بند" یعنی: "بند" ی که به آن رجوع می شود. بِیت ( یا مصراع ) ی از شعر، که تکرار می شود.
نادر - کمیاب نا رایج - غیر عادی نا مُتداول - غیر معمولی
به درد نخور بی مصرف دور ریز [[به اصطلاح: زباله - بی ارزش]]
دوست گرامی، جناب الهیاری معنی sheepish با خفن، تفاوت اساسی دارد: کم رو، ترسو، گوسفندوار ، بُزدل ، خجول، خیط، کِنِف، آزرم زده، ساده دل ، خجالت زده ، د ...
جریان هشدار ( اخطار ) دوره ی هشدار ( اخطار ) محیط و فضای هشدار ( اخطار ) حوزه ی اخطار ( هشدار )
شاگرد ( دانش آموز، یا هنرجو ) در مدارس یا آموزشگاه ها • مترادف ها : student learner beginner scholar disciple follower novice
دوست گرامی 《فاطمه》 واژه ای که معنی بچه ( توله ) حیوانات را می دهد cub است [[ نه pup ]]
دور باطل - دور تسلسل - بازگشت به نقطه ابتدایی - دوره های تکرار ( در بازه ی زمان ) - سیکل زمانی رویداد هایی که در یک مقطع زمانی، تکرار می شوند
طلسم - سِحر - جَنبَل - جادو
این واژه در زبان انگلیسی، یک root است و اشاره دارد به: [[سرآغاز - مبدأ - سرچشمه - مکان ِپیدایش - اصل و ریشه]]
سوسول - نازک نارنجی - بچه ننه هر چیز یا هر شخص ِ لطیف و ظریف
امواج کوچک آب، در بخش های کم عمق رودخانه گُدار - تنگاب - تنگابگاه - لرزآبگاه - لرز آب
نیمف = سیرِن ( سایرِن ) = پری دریایی ، حوری
موجودی اساطیری، نیمه انسان، نیمه ماهی ( یا: نیمه پرنده )
■ سیرِن یا سایرِن ( یا نیمف ) = حوری طبیعت ( پری دریایی ) ● در اساطیر یونانی و روم باستان، به 《الهه طبیعت》 گفته می شد که در یک سرزمین خاص وجود داشتن ...
حمله ، در حین عقب نشینی تیر آخر - نیش آخر
این واژه ی آلمانی، مترادف و معادل ِ elf در زبان انگلیسی است: پری - جنّ - موجود خیالی کوچولو ( شبیه به انسان کوتوله ) با ظاهری عجیب [[موی بلند و ژولید ...
کوتوله - کوتاه قامت چِل مانند: چِل مرد ( مرد کوتوله ) خُل و چِل ( دیوانه و کوتوله )
lone = alone تک - تنها - مجرد - مُفرَد - مُنفَرِد - یکّه به عربی: اَحَد
اسپانیایی : مرز ایتالیایی : پیشانی
پیشانی
حفره ( سوراخ ) خرگوش سوراخ موش
سوراخ ِ شکار سوراخ ( چاله ) ورودی به لانه ی شکار [[مانند: ورودی لانه ی انواع جوندگان، پرندگان، وو. . . ]]
بانو کوثر گرامی ، شکار کامل : compeletly preyed
اسم مفعول : شکار - صید [[حیوانی که توسط شکارچی، شکار می گردد]]
در درازای سال در طول مدت یک سال
windigo یا wendigo وِندیگو یا ویندیگو موجودی دیو مانند و ترسناک و تخیّلی در افسانه های سرخ پوستان آمریکا شمالی به ویژه قبیله 《آلگانکوئین 》 است که در ...
windigo یا wendigo وِندیگو یا ویندیگو موجودی دیو مانند و ترسناک و تخیّلی در افسانه های سرخ پوستان آمریکا شمالی به ویژه قبیله 《آلگانکوئین 》 است که در ...
( با دقت ) بررسی کردن موشکافی کردن ■●■ ( تقریباً ) مترادف با ponder سنجیدن - تَفکّر - تَعمُّق - تَأمُّل - اندیشیدن
■ تاریخ ۱. تقویم ( روز، ماه، سال ) ● زمان ِ رُخداد ● گاه ِ ( تاریخ ِ ) تولد ( یا مرگ ) [[ زاد روز - روز مرگ ]] ۲. تعیین ِ زمان و تاریخ بر روی چیزی ...
《جناب فرزاد زارع》 گرامی به نظرم، اون دوست عزیز ادعا نکرد که "مهران غفوریان" این واژه را ساخته است. ایشان یادآور شدند که در دوره فعلی ( دوره معاصر ) ...
نام خانوادگی ِ در فرهنگ و زبان بومیان ِ اروپای شرقی [صربستان، کرواسی، مقدونیه، هرزگوین، اوکراین، وو. . . ] 《موشه لیب رابینوویچ》 یکی از بزرگان مذهبی ...
هاری= بیماری ِ [آب ترسی، نور ترسی] نام بیماری ویروسی بسیار مُسری ِمغز و دستگاه عصبی است که منجر به ناتوانی در بلع، تب و لرز، ضعف عمومی جسمانی، وو. . ...
《دوست گرامیraheem2br》 توضیح مفصلی که نوشته اید متعلق به واژه free lancer نیست! توضیحات شما، مربوط به free style football [[حرکات نمایشی فوتبال]] است.
قِسِر در رفتن خلاص شدن ( از دردسر ) راحت شدن ( از گرفتاری )
در پاسخ به دوست گرامی 《 آوا》 توضیح شما : دُمَل چرکی - زخم عفونی - قانقاریا مربوط است به شِقاقِلوس ( ( نه شاقلوس ) )
واژه ای که برای معنی شقاقلوس نوشته اید، در زبان و ادبیات انگلیسی وجود ندارد!!! معادل شقاقلوس در زبان انگلیسی: قانقاریا gangrene سیاه مُردگی - فساد و ...
چنین واژه ای در زبان و ادبیات انگلیسی وجود ندارد!!!
شاقلوس ( یا شاغلوس ) shaaghloos در گویش تهرانی، یعنی: بیماری کج و خشک شدن دست از مچ گرفتگی و اِسپاسم شدید عضلات [[با 《شقاقلوس》 که نوعی بیماری بومی ع ...
شاغلوس ( یا شاقلوس ) shaaghloos در گویش تهرانی، یعنی: بیماری کج و خشک شدن دست از مچ گرفتگی و اِسپاسم شدید عضلات [[با 《شقاقلوس》 که نوعی بیماری بومی ع ...
سندیکا گرا - اتحادیه گرا - کسی که پیرو اتحادیه و سندیکا است
گوگولی - مَگولی - بامزّه - ناز کیوت cute
حضور - وجود - اُبُهت - کاریزما - هِژِمونی - موجودیت - حضرت
■ اسم : ۱ - گوشه ی عُزلت و تنهایی - اِنزوا ۲ - پناهگاه - مأمن ####### ■ فعل : ۱ - گوشه نشینی - عُزلت نشینی - پناه گرفتن ۲ - ( در آیین تصوّف ) چلّه نش ...
آتش بیار ِ معرکه - شَر خَر - معرکه گیر - فتّانه ( فِتنه گر )
نام یکی از اشراف انگلستان که به "شیک پوشی" و " آراستگی" مشهور بود؛ تا آنجا که نام او، با 《خوش تیپی》 عجین شده است. [[جورج برایان بیو برامل]] اشراف زا ...
مترادف با brummie بیرمنگهامی اهل ِ بیرمنگهام ( نام یک شهر در انگلستان )
اهل ِ بیرمنگهام بیرمنگهامی
گاهی برای کنایه و اشاره به مرد "بوالهَوَس" به کار می رود: هَوَل - دُن ژوآن - زن باره
هَرج و مَرج - بَلبَشو - قاراشمیش - دَرهم وبَرهم - آشفته - قاطی پاطی - خَر تو خَر - شیر تو شیر [در اصطلاح عامیانه] : بازار شام - آش ِشُلّه قَلم کار - ...
● فعل : تَقلُّب ( خیانت ) کردن ● اسم فاعل : فریبنده - مُتقلِّب - کلاهبردار - فریبکار - خائن ■●■●■●■ توضیح : ● اسم مفعول = cheatted مغبون - فریب خور ...
■ همسر ِ همدل و همراه [[یار و غم خوار - یک دل و شفیق]] • این صفت، اغلب برای توصیف بانوان ( و به ندرت برای آقایان ) به کار می رود.
ژنده پوش - کهنه پوش - پاره پوش
بَگ هِد = کله کیفی ✔️ فعل : سَر کسی ( یا چیزی ) را با کیف ( یا پاکت ) پوشاندن. ✔️ نام فیلم کوتاه - تولید ۲۰۱۷ ✔️ فیلم Baghead - تولید ۲۰۲۳ ژانر : ت ...
در حالت فعل : ✔️ زور گیری - خِفت کردن ✔️ سِماجت ( پافِشاری ) کردن
در زبان پارسی ، خوز ( به گویش لُری: "حوز" یا "هوز" ) یعنی= ریگ، شن، ماسه خوزستان ( یا هوزستان ) یعنی: منطقه و سرزمین ِ ماسه زار ها - ریگ زار ها - ش ...
《خور》 ، بر وزن ِ "نور" ● پای ِ رود ورودی ِ رود به دریا ( عربی: "مَصَب" = محل ِاصابت ) ● شکاف هایی در خشکی که آب دریا، به طور دائم، یا به تناوب ( هن ...
《رو انداز》 یا 《رو کِش》 ● از قبیل : ✔️ انواع "شِنِل" ✔️ انواع "مَلحفه" ( ملافه ) ✔️ انواع "رو میزی" ووو. . .
"صفت ِ فاعلی" از مصدر "خواب" ، به معنی ِ ■ خواب آلود [[عامیانه: "خوابالو" ]] - - - - - - - - - مثال : مرد ِ خواب آلو sleeping man گربه ی خواب آلو ...
با املای sanitise نیز، درست است: ضدعفونی کردن - پاکسازی
https://fa. m. wikipedia. org/wiki/کنت_دراکولا
Nosferatu واژه ی باستانی رومانیایی به معنی: "خون آشام" vampire است. در اواخر قرن ۱۹ ( و اوایل قرن ۲۰ ) میلادی به واسطه ی داستانهای غربی [[مانند: رما ...
این صفت، برای "اشیاء" ( و به ندرت حیوانات" ) به کار می رود، نه "انسان" ها: ● حواس پرت کن ● گیج - نامتعادل
● نقش بر زمین کردن ● بر زمین زدن ● تَکل کردن ● از جا کندن [[نگارش tacklee نیز درست است]]
● نقش بر زمین کردن ● بر زمین زدن ● تَکل کردن ● از جا کندن
مترادف ِ ● پارسی = اندیشیدن ، درنگ کردن ● تازی ( عربی ) = تَأَمُّل ، تَعَمُّق
آگنی سانسکریت : अग्नि با هجی سانسکریت: [ˈɐgni] 《خدای آتش》 هندو است. و 《خدای نگهبان جهت جنوب شرقی》 او معمولاً در گوشه های جنوب شرقی معابد هندو یافت م ...
گاه به معنای 《کابوس》 به کار می رود. مانند : Dagr ( یا کابوس ) یک فیلم ترسناک بریتانیایی محصول سال ۲۰۲۴ است به کارگردانی و نویسندگی 《متیو باتلر - هار ...
[[ استاد ِ توانا ]] منظور ، 《کاریزماتیک》 است. استادی که دارای "کاریزما" است.
[[در اینجا : ]] grace نعمت - موهبت - هدیه ی الهی ■●■ نعمت ِ توانمندی - موهبت ِ قدرت mighty grace
توانا - توانمند mighty نیرو - زور - اجبار force mighty force نیروی ( توانمندی ِ ) قهری ( جَبری )
دوست گرامی، جناب آرش سوتی ( گاف ) دادن در زبان انگلیسی gaffe با هجی ِ "گَف" و در زبان فرانسوی La gaffe با هجی ِ "گاف" است
■ میله ی نگهدارنده ی ضلع بالایی بادبان ( های مثلثی و مربعی ) ● بادبانی که به gaff نیاز دارد ( مجهز است ) gaff - headed نامیده می شود [[تصویر پیوست]] ...
■ قسمت ِکوچکی از چیزی بزرگتر ■ بخشی از یک مجموعه ■ دائره ای ( بخشی ) از یک تشکیلات، اداره، یا سازمان، مانند : ✔️دائره ی ( بخش ِ ) حقوقی ✔️دائره ی ( ب ...
1. کفش ورزشی ( کتانی ) ■●■●■●■ 2. ورزشی ( صفت ) منسوب به ورزش
1. دَلِه= هرزه، چشم چران، پرخور، شکم پرست، شکمو 2. دَلِه= سارق، دزد، دست کج [[مثال: دَلِه دزد = دزد ِآماتور = قالپاق دزد]] 3. دَلِه= نوعی جانور ( ب ...
در ادبیات عامیانه ( محاوره ) کسی که خِرت و پِرت و آت و آشغال جمع می کند، و همچنین [دله دزد] را نیز pie یا magpie می نامند.
1. علمی - تخیّلی مُخفّف ِ عبارت ِ science fiction ■●■ 2. سای فای Syfy نام یک شبکه تلویزیونی کابلی ( آمریکایی ) است که برنامه هایی در ژانر [[علمی - تخ ...
● پِیامَد ( پِی آمد ) ناگوار و ناخوشایند. ● ( در اصطلاح ) برای اشاره به [[کیفر و مجازات]] نیز کاربُرد دارد.
عرب زبانان، به خودرو ( اتوموبیل ) نیز، "سیاره" می گویند؛؛ به معنی ِ [[متحرک - حرکت کننده]]
1. دوست گرامی، جناب ِ karim hosseni نزدیک ۲۰سال از ویرایش ( تصحیح ) و کاهش ِشمارگان ِ سیاره های سیستم خورشیدی، می گذرد: سیستم خورشیدی، تنها ۸ سیاره د ...
خوبی - سلامت ■●■ درباره بیمار و بیماری : تندرستی - بهبود - درمان
tue = tues = tuesday = سه شنبه
شبگرد - ناطور - نگهبان ( مراقب ) شب
oceania قارّه ی اقیانوسیه، شامل کشورهای: استرالیا - زلاند جدید ( نیوزلند ) - تاسمانی - کالدونیای جدید - فیجی. . . و چندین کشور کوچک جزیره ای ■●■●■●■ ...
بازار بزرگ - مال - هایپرمارکت
1 - نام ِ یک فیلم سینمایی : عقبگرد ناتمام ( بی پایان ) ■●■●■ 2 - لاک پشت های تمام راه پایین ( به انگلیسی: Turtles All the Way Down ) نام یک رُمان د ...
گیج و مَنگ - خُل و چِل - اُسکُل - مَلَنگ
دریانوردی
1 - دانش ستاره شناسی، نجوم : beetle juice ابط الجوزا ( ید الجوزا ) - شبان شانه - ستاره آلفا در صورت فلکی شکارچی ■●■ 2 - دانش دریایی : منکب الجبار ■●■ ...
در باشگاه های ورزشی: شمشیرباز - کسی که با دشنه، خنجر به هنرهای رزمی می پردازد
در باشگاه های ورزشی: شمشیرباز ( ها )
اَرگ - خانه ( عمارت ) اربابی
خانه باشکوه و مجلل - کوشک - عمارت - کاخ
قُرُمصاق - دَیوث
( اسم ) قلّاده ی حیوانات ● ( اسم معنی ) واحد شمارش حیوانات شکارچی. مثال: چهار قلّاده شیر پنج قلّاده روباه
✔️ سوسک ها ✔️ بیتِلز ، نام یک گروه "موسیقی راک" بسیار مشهور در بریتانیا ( لیورپول ) بین سال های ۱۹۵۶ - ۱۹۷۰ شامل ۴ هنرمند [[مشهورترین آنها: "جان لِنو ...
آپارتمان در سازمان ها، ادارات یا شرکت ها، به بخش ( فضا ) های کوچکی که با 《پارتیشن》 از یکدیگر جدا شده اند نیز گفته می شود. در این ادارات، مجموعه ی چن ...
نَدیمه - مُلازمه خدمتکار ( پیشکار ) مؤنث
۱ - فعل : آب بندی کردن - نشت یابی [[اصطلاح رایج=سیل بندی]] ۲ - نام : فُک ( خوک دریایی - شیردریایی ) ■ دو تیره ی اصلی فُک [سیل] : phocidae [[زیست ...
نام باستانی ِ اسپانیا . ایبِر iber [یا : ایبِرس] نام سرزمینی از کشور ( شبه جزیره ای ) اسپانیا ( ی کنونی ) است. ایبِریان ها iberians [[یا: ایبِرها ...
منطقه ای ( از دریا ) که آبخُست ( جزیره ) های پرتعدادی دارد - مَجمَع الجَزایر
( فعل ) چاپلوسی - تَمَلُّق - پاچه خواری - چرب زبانی - مَدّاحی - بادمجان دورقاب چینی - تعریف وتمجیدکردن خیلی زیاد [[ صفت: subservient ]]
چاپلوس - مُتِمَلّق - پاچه خوار - چرب زبان - بادمجان دورقاب چین مثال : The press was accused of being subservient to the government. خبرگزاری، متهم ...
kneecap کاسه ( کشکک ) زانو to kneecap [[kneecapping]] شکستن ِ کاسه ی زانو [[در قدیم، یکی از رایج ترین روش های شکنجه که در میان جلادان، متداول بود]] k ...
دام دار - چوب دار - کسیکه از گوسفندان و برّه ها نگهداری می کند. ( owner of lamb ( s
روان گردان - تَوهّم زا - خیالاتی
پوچ - تُهی - جای ( فضای ) خالی - خلأمطلق
استخر ( حوضچه ) های کوچک و کم عمقی که پس از جزر ( پس رَوی آب دریا ) در ساحل ( به ویژه سواحل سنگی وصخره ای ) پدیدار می گردند. این استخرها، می توانند ...
[[ نمودار - ساختار - فُرم - شاکله - چارچوب - اِسکلت بندی - نقشه]] مثال : Organizational chart [[ یا : Company chart ]] = چارت سازمانی: نموداری که سا ...
( یک وعده از ) خوراک و غذا
در زمینه ی جواهر شناسی : سنگ ( جواهر ) ِخام و تراش نخورده. مثال: راف ِ الماس - راف ِ زمرد - راف ِیاقوت - و. . .
به عنوان صفت ( adjective ) : تباه شده - ویران - داغان - پوسیده - منهدم
یک مثال : tinder swindler = کلاهبردار ِ قَهّار - متقلّب ِخَفَن ( ( اصطلاحاً= آرسِن لوپَن ) ) [ آتش زننده = tinder ]
مَصدر to conjure یعنی: زمزمه کردن ِ اوراد ( جمع ِ وِرد = دعا ) conjuring = پافشاری ( یا به قولی، اصرار و التماس ) برای احضار روح ( یا جن گیری )
درود به دوستان در تکمیل فرمایش دوست گرامی ( رهگذر ) الفبای ِفونِتیک ِصحیح ( نحوه ی دقیق تلفّظ ) : salameh "ثَلَمِه" است. [[تلفّظ ِ واژه ی salame ( ی ...
ترکیب ِ ۲ واژه ی medicine ( ( دارو - دانش پزشکی ) ) و technology ( ( فناوری - تکنولوژی ) ) است، که به اختصار medtech نوشته می شود، به معنای: [[فناوری ...
منفور - مُنزَجر کننده ( در اصطلاح عامیانه: تِفلون=نَچَسب )
در "منطقه ی جنگی" ( و همچنین در باره ی "حیات وحش" ) معنی ِ [[کمینگاه]] نیز می دهد.
بسیاری اوقات، از این اصطلاح برای اشاره و کنایه به 《نفهم بودن》 اشخاص، استفاده می شود. تقریباً مترادف با واژه ی پارسی: [[ کلّه شَق ]] توضیح: گروهی "بَ ...
۱ - انتقاد کردن ، ایراد گرفتن ۲ - بهانه تراشی ( برای انجام ندادن کاری ) ۳ - به طور مبهم و غیرمستقیم: ایراد آوردن ، گیر دادن اما و اگر آوردن ( در کا ...
۱ - جویدن ، مَزمَزه ( مَضمَضه ) کردن ۲ - مکیدن ( ( با بُزاق ِدهان، خیساندن، مثلاً: سقز ) ) "ژاژ" را، شتر بخاید و فرو نَبَرد. [[شتر، ژاژ ( گیاهی خار ...
۲ سالانه ( بینال ) - یک سال درمیان - رویدادی که هر۲سال یکبار رخ می دهد؛ مثال: نشست های ۲سالانه گالری های ۲سالانه
معنی ِ stellar = اختر وَش ، ستاره سان ، مانند ستاره ، درخشان و interstellar = در میان ستارگان، استعاره و اشاره است به فضای مابین ستارگان و کهکشان ها
قباله ، قولنامه ( ( مترادف ِ deed در زبان انگلیسی ) )
■ در لهجه و گویش ِیزدی : [[ گِرِنج = ۱. چین و شِکَن - ۲. گِرِه ، گِرِه زدن]] ۱. اَخم، اَخم کردن، در هم کردن ِسِگِرمِه ها ۲. گِرِنج ِکور = گِرِه کور
[[ آجیده = آج دار ]] آج = ناهمواری ِسطوح ( مانند: سطح سوهان یا تایر یا. . . ) اَشکال ِدیگری از این واژه: [آجیده، آجده، آجوده، آژیده، آژوده، آژده]