helpmate

/ˈhelpmeɪt//ˈhelpmeɪt/

معنی: یار، یاور، همسر، کمک و همدست
معانی دیگر: دمساز، همدم (به ویژه زن و گاهی شوهر)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a helping companion, esp. a spouse.
مشابه: mate

جمله های نمونه

1. What about John Noakes and indeed his trusty helpmate Shep?
[ترجمه گوگل]در مورد جان نوکس و در واقع کمک قابل اعتمادش شپ چطور؟
[ترجمه ترگمان]پس در مورد جان فلان و به راستی helpmate his چه می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Behind her lord his helpmate, bing awast, to Romeville.
[ترجمه گوگل]پشت سر ارباب، همکارش، بینگ اوست، به روم ویل
[ترجمه ترگمان]پشت سر اربابش، helpmate، بینگ awast، به Romeville
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Modularize the helpmate robot control system based on RS-485 bus framework.
[ترجمه گوگل]سیستم کنترل ربات همکار را بر اساس چارچوب باس RS-485 مدولار کنید
[ترجمه ترگمان]system سیستم کنترل ربات را براساس چارچوب باس RS - ۴۸۵ به دقت بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nursing helpmate robot is one kind of autonomous indoor robot, operating in the hospitals, which can be applied to promote hospital automation, protect the nurse from contamination.
[ترجمه گوگل]ربات کمک پرستار یک نوع ربات داخلی مستقل است که در بیمارستان ها کار می کند و می تواند برای ارتقای اتوماسیون بیمارستان، محافظت از پرستار در برابر آلودگی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]یک روبات کارمند پرستاری یک نوع ربات خانگی مستقل است که در بیمارستان ها کار می کند، که می تواند برای ارتقا اتوماسیون بیمارستان و محافظت از پرستار در برابر آلودگی اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Spouse and helpmate of Adam Kadmon : Heva, naked Eve.
[ترجمه گوگل]همسر و یاور آدم کادمون: حوا، حوا برهنه
[ترجمه ترگمان]spouse و helpmate آدام Kadmon: Heva، ای و لخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She proved a good and faithful helpmate assisted me much By attending the shop.
[ترجمه گوگل]او ثابت کرد که یک همکار خوب و وفادار با حضور در مغازه به من کمک زیادی کرد
[ترجمه ترگمان]او ثابت کرد که کمک خیلی خوبی برای رسیدگی به مغازه به من کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nursing helpmate robot is a kind of autonomous indoor mobile robot, operating in hospitals, can be applied to promote hospital automation, protect medical care personnel from cross contamination.
[ترجمه گوگل]ربات همیار پرستار نوعی ربات متحرک داخلی مستقل است که در بیمارستان ها کار می کند، می تواند برای ترویج اتوماسیون بیمارستان، محافظت از پرسنل مراقبت های پزشکی از آلودگی متقابل استفاده شود
[ترجمه ترگمان]یک روبات کارمند پرستاری یک نوع ربات سیار داخلی است که در بیمارستان ها کار می کند و می تواند برای ارتقا اتوماسیون بیمارستان، محافظت از پرسنل مراقبت پزشکی از آلودگی متقابل استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had now the right to be his helpmate in his all kind deeds.
[ترجمه گوگل]او اکنون این حق را داشت که در همه کارهای مهربان او یاور او باشد
[ترجمه ترگمان]اکنون او حق داشت که هر کاری از دستش بربیاید انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Love your family, friends, helpmate and children, however, you should live for yourself.
[ترجمه گوگل]خانواده، دوستان، همکار و فرزندان خود را دوست داشته باشید، با این حال، باید برای خودتان زندگی کنید
[ترجمه ترگمان]خانواده، دوستان، مددکار و کودکان خود را دوست داشته باشید، با این حال، شما باید برای خودتان زندگی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For God saw that the animals had their helpmate but Man did not.
[ترجمه گوگل]زیرا خدا دید که حیوانات همیار خود را دارند اما انسان نه
[ترجمه ترگمان]زیرا خدا می دانست که حیوانات helpmate را دارند اما انسان نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the other hand, the TUG and HelpMate are packed with sensors to help them see.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، TUG و HelpMate مملو از حسگرهایی هستند که به آنها کمک می کند تا ببینند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، tug و helpmate ها با حسگرهایی که به آن ها کمک می کنند، بسته بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is my future stay and helpmate.
[ترجمه گوگل]او اقامت و همکار آینده من است
[ترجمه ترگمان]اون آینده من و کمک می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As for Jamie, he saw her as nothing but a helpmate for Katherine and a nursemaid for Patrick.
[ترجمه گوگل]در مورد جیمی، او او را چیزی جز کمکی برای کاترین و پرستاری برای پاتریک نمی‌دانست
[ترجمه ترگمان]اما در مورد جیمی، او را تنها برای کاترین و یک پرستار بچه برای پاتریک می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And these wives are largely locked into a role of helpmate and lead supporter for their husband-the-diplomat.
[ترجمه گوگل]و این همسران تا حد زیادی در نقش کمک و حامی اصلی برای شوهر دیپلمات خود قفل شده اند
[ترجمه ترگمان]و این همسران تا حد زیادی در نقش دستیار و حامی رهبری همسر شان قفل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یار (اسم)
adjoint, partner, fellow, bloke, adjunct, sweetheart, friend, helper, alter ego, adjutant, gill, bosom friend, paramour, pal, buddy, billy, chummy, close friend, helpmate, turtledove, yokefellow, pard, playmate, succourer

یاور (اسم)
collaborator, aid, helper, assistant, adjutant, adjuvant, helpmate

همسر (اسم)
partner, associate, match, consort, mate, spouse, helpmate

کمک و همدست (اسم)
helpmate

انگلیسی به انگلیسی

• partner, companion, spouse

پیشنهاد کاربران

بپرس