تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● مهمانکده - مهمانپذیر - مهمانسرا ( معمولاً برای بیرون از شهر، به کار می رود ) ● مترادف ها : inn - guest house ●■● برای مهمانپذیر درون شهری ، اغلب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امنیت - سلامت - بی خطری - حسّ ِ آسایش و امنیت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

■ پیشگو - پیش بین [[در امور جاری: آب و هوا - پروژه های اجرایی - جنگ وو. . . ]] ■ [[با prophet = پیشگو ، غیب گو ( ( در امور ماورایی ) ) = پیامبر]] اش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهره وری - کاربُرد - سودآوری - کاروَری - سود و منفعت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - واژه "قَلات" مَعرَّب ( عربی شده ی ) واژه ی "کَلات" در زبان پارسی است و به معانی مختلفی، از جمله : [[محل یا منطقه ای که 《مکان تجمع و زندگی》است]] ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظرات دوستان، کاملاً درست است. ■ اسم ِ مفعول ِ این مصدر = towed یدکی - بُکسُل - کشیده شده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُکسُل شده کشیده شده یدکی ● [[شکل ِ سوم، زمان ِگذشته، و اسم ِ مفعول]] از مصدر ِ to tow به معنی ِ دنبال کشیدن - بُکسُل کردن مانند : 《کفه ی تِریلی》، ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهت اطلاع دوستان و سروران گرامی: با تغییر ِ نام ِ کاربری و استفاده از واژگان و عبارات ِ چشمگیر! فریب ِ 《دَغَل کاران》 را نخوریم! بزرگی فرموده است : ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جمع ِ goolie [در فرهنگ" فولکلور" و "اصطلاحی ِ عامیانه و کوچه بازاری" ] یعنی : افرادی که رفتار یا شوخی های احمقانه و بچگانه دارند = لوده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معنی اصلی : [[ درمان ، معالجعه ]] است مانند: آنژیو تراپی فیزیو تراپی سایکو تراپی وو. . . . رایج ترین کاربرد ِ این واژه، در خصوص ِ [[روان درمانی]] ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایفِسوس = اِفِسوس نام شهری باستانی، واقع در غرب ترکیه ی امروزی، که در زمان های بسیار قدیم ( باستان ) جزو قلمرو "یونان" بوده است. اِفِسوس، یکی از شه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوع و روشی از "پرتاب" ِ کُند و غیرعادی در ورزش بِیسبال است که معمولاً با هدف ِ 《غافل گیر کردن حریف》 استفاده می شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بانو مرضیه گرامی نا امن = unsafe بی عقل، دیوانه، نابِخرَد unsane

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در خصوص ِ زمین های کشاورزی، معنی ِ 《تشنه ، قحطی زده ، خشک ، بایر》 می دهد. starve acre زمین ( املاک ) ِ بایر زمین ِ خشک و بی آب و علف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَکر ( ها ) = جریب ( ها ) - جمع ِ acre مثال : ۱۶۰ جریب 160 acres ■ هنگامی که acres ( به تنهایی، بدون ذکر "مقدار مساحت" ) بیان می شود، معمولاً به معنی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[ رومانیایی ] شربت ( ِ ذُغال اخته )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم ِ مفعول ِ hound تحت تعقیب تحت پیگرد دنبال شده - پیگیری شده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

■ فعل : دامن گیر کردن ( شدن ) پا پِی شدن پیگیری کردن - پِیگرد کردن سماجت کردن - موی دماغ شدن ■ صفت : پیگیر - سِمِج - لجوج - پا پِی ●○●○●○● : hounde ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان آلمانی : ● صفت : تاریک - تیره ● نام : تاریکی = die finsternis ■●■●■ از واژه finster در اشعار ( و خیلی به ندرت ) برای اشاره به 《باسن》 استفاده ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

در منطقه اسکاندیناوی ( سوئد ، نروژ وو. . . ) = ■ نام ( اسم ) اَبَد - نهایت - پایان ■ اسم مصدر جاودانگی - پایندگی - اَبَدیّت ■ صفت جاوید - جاودان - پ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● وحشت انگیز ● وحشتناک ● خَفَن = خوفناک = مَخوف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بادگیر - برج بادی : یک عنصر معماری سنتی است که برای ایجاد تهویه متقاطع و خنک سازی غیرفعال در ساختمان ها استفاده می شود. بادگیرها در طرح های مختل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپانیایی : نام = کلاهبردار فعل = کلاهبرداری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. نام شهری باستانی در فلسطین 2. [یا "سامرا"] نام شهری در عراق ( نزدیک بغداد ) [سامری = اهل ِ سامره] 3. قصه گو ( رمان نویس ) مؤنث = دختر ( یا زن ِ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسته ( گروه ) رژه رونده که با ریتم و مارش نظامی ( به طور منظم ) راهپیمایی می کنند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت فعل، به معنی ِ : ( به زور ) راندن [منظور، رانندگی نیست] دَک کردن - بیرون کردن - بیرون راندن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نجومی - ستاره ای ( منسوب به ستارگان ) ■ در زبان لاتین: Astra ستاره ( ستارگان ) - اختر ●●●● مثال : Ad Astra 《 به سوی ستارگان 》 نام فیلم سینمایی آم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سوی ستارگان لاتین: Ad Astra ■ نام فیلمی آمریکایی در ژانر [علمی - تخیّلی] به کارگردانی [جیمز گری] ● منتشر کننده : فاکس قرن بیستم ● با بازیگری : بِر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف ِ این واژه : viet ■●■ مثال : viet cong جنگجوی ( سرباز ِ ) ویتنامی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زبان ویتنامی : liệt sĩ کُشته - شهید ( شهیدان )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویتنامی - اهل ویتنام مثال : جنگجوی ویتنامی viet cong ویِت کونگ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

جناب آرمان بدیعی! 1 - ابتدا فقط مطلبی را ( بدون هیچ خلاقیتی ) و از منبعی دیگر، کپی کردید! 2 - سپس مثالی از قرآن آوردید! ■ ● ■ ● اینجا کلاس قرآن ( ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

■ مترادف با suck : مِک، مِکیدن، مِک زدن، شیر دوشی، شیره ی کسی ( یا چیزی ) را کشیدن، در دهان نگه داشتن و حل کردن •••••••• ■ گَنده دماغ - عوضی - ناکس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شلوق ؟؟؟!!! یا : شلوغ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[[ در زبان ژاپنی ]] موضوع - قضیه - ماجرا - وقایع

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد سالاری مَردِستان قلمرو ( حیطه ی قدرت ِ ) مردانه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

[[ مترادف ِ malum ]] بیماری روحی و روانی مالیخولیا شیطان ( جن ) زدگی شرارت - خباثت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● مبتلا به ناخوشی روحی و روانی ● بیمار دِماغی ● مالیخولیایی ● شیطانی - جن زده ( تسخیر شده )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برکه مرداب آب گیر خُفت آب تالاب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ( صفت ) ) بی خانمانی - کارتن خوابی - مهجوری - خانه به دوشی - آوارگی در استعاره : ولگردی - عَلّافی ■ ( ( نام ) ) skell ولگرد - بی خانمان - آواره - ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( ( نام ) ) بی خانمان - کارتن خواب - مهجور - خانه به دوش - آواره در استعاره : ولگرد - عَلّاف ■ ( ( صفت ) ) skelly

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● کج - خمیده ( اُریب ) ● مُنحرف ( کردن/شدن ) ■●■ در استعاره : ● از راه ( ِدرست ) به در شدن ● به اشتباه افتادن ( کشاندن )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مترادف ِ : "تَرجیع بند" یعنی: "بند" ی که به آن رجوع می شود. بِیت ( یا مصراع ) ی از شعر، که تکرار می شود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادر - کمیاب نا رایج - غیر عادی نا مُتداول - غیر معمولی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به درد نخور بی مصرف دور ریز [[به اصطلاح: زباله - بی ارزش]]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوست گرامی، جناب الهیاری معنی sheepish با خفن، تفاوت اساسی دارد: کم رو، ترسو، گوسفندوار ، بُزدل ، خجول، خیط، کِنِف، آزرم زده، ساده دل ، خجالت زده ، د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جریان هشدار ( اخطار ) دوره ی هشدار ( اخطار ) محیط و فضای هشدار ( اخطار ) حوزه ی اخطار ( هشدار )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاگرد ( دانش آموز، یا هنرجو ) در مدارس یا آموزشگاه ها • مترادف ها : student learner beginner scholar disciple follower novice

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوست گرامی 《فاطمه》 واژه ای که معنی بچه ( توله ) حیوانات را می دهد cub است [[ نه pup ]]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور باطل - دور تسلسل - بازگشت به نقطه ابتدایی - دوره های تکرار ( در بازه ی زمان ) - سیکل زمانی رویداد هایی که در یک مقطع زمانی، تکرار می شوند