پیشنهادهای مسعود (١٦٢)
حمله ، در حین عقب نشینی تیر آخر - نیش آخر
این واژه ی آلمانی، مترادف و معادل ِ elf در زبان انگلیسی است: پری - جنّ - موجود خیالی کوچولو ( شبیه به انسان کوتوله ) با ظاهری عجیب [[موی بلند و ژولید ...
کوتوله - کوتاه قامت چِل مانند: چِل مرد ( مرد کوتوله ) خُل و چِل ( دیوانه و کوتوله )
lone = alone تک - تنها - مجرد - مُفرَد - مُنفَرِد - یکّه به عربی: اَحَد
اسپانیایی : مرز ایتالیایی : پیشانی
پیشانی
حفره ( سوراخ ) خرگوش سوراخ موش
سوراخ ِ شکار سوراخ ( چاله ) ورودی به لانه ی شکار [[مانند: ورودی لانه ی انواع جوندگان، پرندگان، وو. . . ]]
بانو کوثر گرامی ، شکار کامل : compeletly preyed
اسم مفعول : شکار - صید [[حیوانی که توسط شکارچی، شکار می گردد]]
در درازای سال در طول مدت یک سال
windigo یا wendigo وِندیگو یا ویندیگو موجودی دیو مانند و ترسناک و تخیّلی در افسانه های سرخ پوستان آمریکا شمالی به ویژه قبیله 《آلگانکوئین 》 است که در ...
windigo یا wendigo وِندیگو یا ویندیگو موجودی دیو مانند و ترسناک و تخیّلی در افسانه های سرخ پوستان آمریکا شمالی به ویژه قبیله 《آلگانکوئین 》 است که در ...
( با دقت ) بررسی کردن موشکافی کردن ■●■ ( تقریباً ) مترادف با ponder سنجیدن - تَفکّر - تَعمُّق - تَأمُّل - اندیشیدن
■ تاریخ ۱. تقویم ( روز، ماه، سال ) ● زمان ِ رُخداد ● گاه ِ ( تاریخ ِ ) تولد ( یا مرگ ) [[ زاد روز - روز مرگ ]] ۲. تعیین ِ زمان و تاریخ بر روی چیزی ...
《جناب فرزاد زارع》 گرامی به نظرم، اون دوست عزیز ادعا نکرد که "مهران غفوریان" این واژه را ساخته است. ایشان یادآور شدند که در دوره فعلی ( دوره معاصر ) ...
نام خانوادگی ِ در فرهنگ و زبان بومیان ِ اروپای شرقی [صربستان، کرواسی، مقدونیه، هرزگوین، اوکراین، وو. . . ] 《موشه لیب رابینوویچ》 یکی از بزرگان مذهبی ...
هاری= بیماری ِ [آب ترسی، نور ترسی] نام بیماری ویروسی بسیار مُسری ِمغز و دستگاه عصبی است که منجر به ناتوانی در بلع، تب و لرز، ضعف عمومی جسمانی، وو. . ...
《دوست گرامیraheem2br》 توضیح مفصلی که نوشته اید متعلق به واژه free lancer نیست! توضیحات شما، مربوط به free style football [[حرکات نمایشی فوتبال]] است.
قِسِر در رفتن خلاص شدن ( از دردسر ) راحت شدن ( از گرفتاری )
در پاسخ به دوست گرامی 《 آوا》 توضیح شما : دُمَل چرکی - زخم عفونی - قانقاریا مربوط است به شِقاقِلوس ( ( نه شاقلوس ) )
واژه ای که برای معنی شقاقلوس نوشته اید، در زبان و ادبیات انگلیسی وجود ندارد!!! معادل شقاقلوس در زبان انگلیسی: قانقاریا gangrene سیاه مُردگی - فساد و ...
چنین واژه ای در زبان و ادبیات انگلیسی وجود ندارد!!!
شاقلوس ( یا شاغلوس ) shaaghloos در گویش تهرانی، یعنی: بیماری کج و خشک شدن دست از مچ گرفتگی و اِسپاسم شدید عضلات [[با 《شقاقلوس》 که نوعی بیماری بومی ع ...
شاغلوس ( یا شاقلوس ) shaaghloos در گویش تهرانی، یعنی: بیماری کج و خشک شدن دست از مچ گرفتگی و اِسپاسم شدید عضلات [[با 《شقاقلوس》 که نوعی بیماری بومی ع ...
سندیکا گرا - اتحادیه گرا - کسی که پیرو اتحادیه و سندیکا است
گوگولی - مَگولی - بامزّه - ناز کیوت cute
حضور - وجود - اُبُهت - کاریزما - هِژِمونی - موجودیت - حضرت
■ اسم : ۱ - گوشه ی عُزلت و تنهایی - اِنزوا ۲ - پناهگاه - مأمن ####### ■ فعل : ۱ - گوشه نشینی - عُزلت نشینی - پناه گرفتن ۲ - ( در آیین تصوّف ) چلّه نش ...
آتش بیار ِ معرکه - شَر خَر - معرکه گیر - فتّانه ( فِتنه گر )
نام یکی از اشراف انگلستان که به "شیک پوشی" و " آراستگی" مشهور بود؛ تا آنجا که نام او، با 《خوش تیپی》 عجین شده است. [[جورج برایان بیو برامل]] اشراف زا ...
مترادف با brummie بیرمنگهامی اهل ِ بیرمنگهام ( نام یک شهر در انگلستان )
اهل ِ بیرمنگهام بیرمنگهامی
گاهی برای کنایه و اشاره به مرد "بوالهَوَس" به کار می رود: هَوَل - دُن ژوآن - زن باره
هَرج و مَرج - بَلبَشو - قاراشمیش - دَرهم وبَرهم - آشفته - قاطی پاطی - خَر تو خَر - شیر تو شیر [در اصطلاح عامیانه] : بازار شام - آش ِشُلّه قَلم کار - ...
● فعل : تَقلُّب ( خیانت ) کردن ● اسم فاعل : فریبنده - مُتقلِّب - کلاهبردار - فریبکار - خائن ■●■●■●■ توضیح : ● اسم مفعول = cheatted مغبون - فریب خور ...
■ همسر ِ همدل و همراه [[یار و غم خوار - یک دل و شفیق]] • این صفت، اغلب برای توصیف بانوان ( و به ندرت برای آقایان ) به کار می رود.
ژنده پوش - کهنه پوش - پاره پوش
بَگ هِد = کله کیفی ✔️ فعل : سَر کسی ( یا چیزی ) را با کیف ( یا پاکت ) پوشاندن. ✔️ نام فیلم کوتاه - تولید ۲۰۱۷ ✔️ فیلم Baghead - تولید ۲۰۲۳ ژانر : ت ...
در حالت فعل : ✔️ زور گیری - خِفت کردن ✔️ سِماجت ( پافِشاری ) کردن
در زبان پارسی ، خوز ( به گویش لُری: "حوز" یا "هوز" ) یعنی= ریگ، شن، ماسه خوزستان ( یا هوزستان ) یعنی: منطقه و سرزمین ِ ماسه زار ها - ریگ زار ها - ش ...
《خور》 ، بر وزن ِ "نور" ● پای ِ رود ورودی ِ رود به دریا ( عربی: "مَصَب" = محل ِاصابت ) ● شکاف هایی در خشکی که آب دریا، به طور دائم، یا به تناوب ( هن ...
《رو انداز》 یا 《رو کِش》 ● از قبیل : ✔️ انواع "شِنِل" ✔️ انواع "مَلحفه" ( ملافه ) ✔️ انواع "رو میزی" ووو. . .
"صفت ِ فاعلی" از مصدر "خواب" ، به معنی ِ ■ خواب آلود [[عامیانه: "خوابالو" ]] - - - - - - - - - مثال : مرد ِ خواب آلو sleeping man گربه ی خواب آلو ...
با املای sanitise نیز، درست است: ضدعفونی کردن - پاکسازی
https://fa. m. wikipedia. org/wiki/کنت_دراکولا
Nosferatu واژه ی باستانی رومانیایی به معنی: "خون آشام" vampire است. در اواخر قرن ۱۹ ( و اوایل قرن ۲۰ ) میلادی به واسطه ی داستانهای غربی [[مانند: رما ...
این صفت، برای "اشیاء" ( و به ندرت حیوانات" ) به کار می رود، نه "انسان" ها: ● حواس پرت کن ● گیج - نامتعادل
● نقش بر زمین کردن ● بر زمین زدن ● تَکل کردن ● از جا کندن [[نگارش tacklee نیز درست است]]
● نقش بر زمین کردن ● بر زمین زدن ● تَکل کردن ● از جا کندن