تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حمله ، در حین عقب نشینی تیر آخر - نیش آخر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه ی آلمانی، مترادف و معادل ِ elf در زبان انگلیسی است: پری - جنّ - موجود خیالی کوچولو ( شبیه به انسان کوتوله ) با ظاهری عجیب [[موی بلند و ژولید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوتوله - کوتاه قامت چِل مانند: چِل مرد ( مرد کوتوله ) خُل و چِل ( دیوانه و کوتوله )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

lone = alone تک - تنها - مجرد - مُفرَد - مُنفَرِد - یکّه به عربی: اَحَد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپانیایی : مرز ایتالیایی : پیشانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حفره ( سوراخ ) خرگوش سوراخ موش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوراخ ِ شکار سوراخ ( چاله ) ورودی به لانه ی شکار [[مانند: ورودی لانه ی انواع جوندگان، پرندگان، وو. . . ]]

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بانو کوثر گرامی ، شکار کامل : compeletly preyed

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم مفعول : شکار - صید [[حیوانی که توسط شکارچی، شکار می گردد]]

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در درازای سال در طول مدت یک سال

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

windigo یا wendigo وِندیگو یا ویندیگو موجودی دیو مانند و ترسناک و تخیّلی در افسانه های سرخ پوستان آمریکا شمالی به ویژه قبیله 《آلگانکوئین 》 است که در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

windigo یا wendigo وِندیگو یا ویندیگو موجودی دیو مانند و ترسناک و تخیّلی در افسانه های سرخ پوستان آمریکا شمالی به ویژه قبیله 《آلگانکوئین 》 است که در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( با دقت ) بررسی کردن موشکافی کردن ■●■ ( تقریباً ) مترادف با ponder سنجیدن - تَفکّر - تَعمُّق - تَأمُّل - اندیشیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

■ تاریخ ۱. تقویم ( روز، ماه، سال ) ● زمان ِ رُخداد ● گاه ِ ( تاریخ ِ ) تولد ( یا مرگ ) [[ زاد روز - روز مرگ ]] ۲. تعیین ِ زمان و تاریخ بر روی چیزی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

《جناب فرزاد زارع》 گرامی به نظرم، اون دوست عزیز ادعا نکرد که "مهران غفوریان" این واژه را ساخته است. ایشان یادآور شدند که در دوره فعلی ( دوره معاصر ) ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام خانوادگی ِ در فرهنگ و زبان بومیان ِ اروپای شرقی [صربستان، کرواسی، مقدونیه، هرزگوین، اوکراین، وو. . . ] 《موشه لیب رابینوویچ》 یکی از بزرگان مذهبی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاری= بیماری ِ [آب ترسی، نور ترسی] نام بیماری ویروسی بسیار مُسری ِمغز و دستگاه عصبی است که منجر به ناتوانی در بلع، تب و لرز، ضعف عمومی جسمانی، وو. . ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

《دوست گرامیraheem2br》 توضیح مفصلی که نوشته اید متعلق به واژه free lancer نیست! توضیحات شما، مربوط به free style football [[حرکات نمایشی فوتبال]] است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قِسِر در رفتن خلاص شدن ( از دردسر ) راحت شدن ( از گرفتاری )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پاسخ به دوست گرامی 《 آوا》 توضیح شما : دُمَل چرکی - زخم عفونی - قانقاریا مربوط است به شِقاقِلوس ( ( نه شاقلوس ) )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ای که برای معنی شقاقلوس نوشته اید، در زبان و ادبیات انگلیسی وجود ندارد!!! معادل شقاقلوس در زبان انگلیسی: قانقاریا gangrene سیاه مُردگی - فساد و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چنین واژه ای در زبان و ادبیات انگلیسی وجود ندارد!!!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاقلوس ( یا شاغلوس ) shaaghloos در گویش تهرانی، یعنی: بیماری کج و خشک شدن دست از مچ گرفتگی و اِسپاسم شدید عضلات [[با 《شقاقلوس》 که نوعی بیماری بومی ع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاغلوس ( یا شاقلوس ) shaaghloos در گویش تهرانی، یعنی: بیماری کج و خشک شدن دست از مچ گرفتگی و اِسپاسم شدید عضلات [[با 《شقاقلوس》 که نوعی بیماری بومی ع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سندیکا گرا - اتحادیه گرا - کسی که پیرو اتحادیه و سندیکا است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

گوگولی - مَگولی - بامزّه - ناز کیوت cute

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حضور - وجود - اُبُهت - کاریزما - هِژِمونی - موجودیت - حضرت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

■ اسم : ۱ - گوشه ی عُزلت و تنهایی - اِنزوا ۲ - پناهگاه - مأمن ####### ■ فعل : ۱ - گوشه نشینی - عُزلت نشینی - پناه گرفتن ۲ - ( در آیین تصوّف ) چلّه نش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتش بیار ِ معرکه - شَر خَر - معرکه گیر - فتّانه ( فِتنه گر )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام یکی از اشراف انگلستان که به "شیک پوشی" و " آراستگی" مشهور بود؛ تا آنجا که نام او، با 《خوش تیپی》 عجین شده است. [[جورج برایان بیو برامل]] اشراف زا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با brummie بیرمنگهامی اهل ِ بیرمنگهام ( نام یک شهر در انگلستان )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهل ِ بیرمنگهام بیرمنگهامی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی برای کنایه و اشاره به مرد "بوالهَوَس" به کار می رود: هَوَل - دُن ژوآن - زن باره

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هَرج و مَرج - بَلبَشو - قاراشمیش - دَرهم وبَرهم - آشفته - قاطی پاطی - خَر تو خَر - شیر تو شیر [در اصطلاح عامیانه] : بازار شام - آش ِشُلّه قَلم کار - ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

● فعل : تَقلُّب ( خیانت ) کردن ● اسم فاعل : فریبنده - مُتقلِّب - کلاهبردار - فریبکار - خائن ■●■●■●■ توضیح : ● اسم مفعول = cheatted مغبون - فریب خور ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

■ همسر ِ همدل و همراه [[یار و غم خوار - یک دل و شفیق]] • این صفت، اغلب برای توصیف بانوان ( و به ندرت برای آقایان ) به کار می رود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژنده پوش - کهنه پوش - پاره پوش

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بَگ هِد = کله کیفی ✔️ فعل : سَر کسی ( یا چیزی ) را با کیف ( یا پاکت ) پوشاندن. ✔️ نام فیلم کوتاه - تولید ۲۰۱۷ ✔️ فیلم Baghead - تولید ۲۰۲۳ ژانر : ت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت فعل : ✔️ زور گیری - خِفت کردن ✔️ سِماجت ( پافِشاری ) کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان پارسی ، خوز ( به گویش لُری: "حوز" یا "هوز" ) یعنی= ریگ، شن، ماسه خوزستان ( یا هوزستان ) یعنی: منطقه و سرزمین ِ ماسه زار ها - ریگ زار ها - ش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

《خور》 ، بر وزن ِ "نور" ● پای ِ رود ورودی ِ رود به دریا ( عربی: "مَصَب" = محل ِاصابت ) ● شکاف هایی در خشکی که آب دریا، به طور دائم، یا به تناوب ( هن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

《رو انداز》 یا 《رو کِش》 ● از قبیل : ✔️ انواع "شِنِل" ✔️ انواع "مَلحفه" ( ملافه ) ✔️ انواع "رو میزی" ووو. . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"صفت ِ فاعلی" از مصدر "خواب" ، به معنی ِ ■ خواب آلود [[عامیانه: "خوابالو" ]] - - - - - - - - - مثال : مرد ِ خواب آلو sleeping man گربه ی خواب آلو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با املای sanitise نیز، درست است: ضدعفونی کردن - پاکسازی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

https://fa. m. wikipedia. org/wiki/کنت_دراکولا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Nosferatu واژه ی باستانی رومانیایی به معنی: "خون آشام" vampire است. در اواخر قرن ۱۹ ( و اوایل قرن ۲۰ ) میلادی به واسطه ی داستانهای غربی [[مانند: رما ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این صفت، برای "اشیاء" ( و به ندرت حیوانات" ) به کار می رود، نه "انسان" ها: ● حواس پرت کن ● گیج - نامتعادل

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

● نقش بر زمین کردن ● بر زمین زدن ● تَکل کردن ● از جا کندن [[نگارش tacklee نیز درست است]]

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● نقش بر زمین کردن ● بر زمین زدن ● تَکل کردن ● از جا کندن