در عبارت «گویند «مگو سعدی! چندین سخن از عشقش»
در عبارت
«گویند «مگو سعدی! چندین سخن از عشقش»
چه نوع کنایهای در این جمله وجود دارد و این کنایه چه پیامی را منتقل میکند؟
١ پاسخ
در این عبارت از سعدی:
«گویند: مگو سعدی! چندین سخن از عشقش»
یک نوع کنایه بسیار ظریف و هنرمندانه وجود دارد، و آن کنایه از شدت شیفتگی و توقفناپذیری در سخن گفتن از عشق است.
---
نوع کنایه:
کنایه از اجبارِ دل و ناتوانی در سکوت.
در ظاهر، دیگران به سعدی میگویند: «مگو از عشق»، ولی همین "نهی" درواقع نشاندهندهی شدت و استمرار سخنگفتن او از عشق است؛ طوری که دیگران خسته شدهاند یا شگفتزدهاند. این نشان میدهد که سعدی نمیتواند یا نمیخواهد از عشق نگوید — چون عشق در جانش ریشه دوانده.
---
پیام کنایه:
عشق چنان در وجود گوینده ریشه دارد که حتی اگر منعش کنند، باز هم نمیتواند خاموش باشد.
عشق، امری شخصی و عمیق است که با نهی دیگران خاموش نمیشود.
همچنین این جمله لحن طنز ملایمی هم دارد: انگار سعدی با لبخند میگوید: "میگویند نگو... ولی من باز هم میگویم!"
---
اگر بخوای از لحاظ بلاغی دقیقتر بگیم، اینجا کنایه همراه با التزام و نوعی طنز پوشیده داریم، که پیامش اینه:
"من چارهای جز گفتن ندارم؛ عشق خودش سخن میگوید، نه من."