این ابیات از مولانا را معنی کنید و مفهوم آنرا بیان نمایید
ما همه شیران ولی شیر علم
حملهشان از باد باشد دمبدم
حملهشان پیداست و ناپیداست باد
آنک ناپیداست هرگز گم مباد
✏ «مولوی»
٣ پاسخ
مولوی می گوید که ما مانند شیرهای روی پرچم (=علم به فتح عین و لام) هستیم که وقتی باد می وزد، آدم خیال می کند شیرها در حال حرکت و حمله هستند در حالی که این باد است که آن ها را به حرکت و حمله در می آورد. این حرکت شیرهای روی پرچم واضح است ولی بادی که آن ها را به حرکت در می آورد قابل دیدن نیست. باد در مصرع آخر هم به معنی "بادا" است.
برخی مصرع اول را به صورت "ما همه شیران، ولی شیر علم" هم ذکر کرده اند که این دیگر به سلیقه ی خوانندگان بستگی دارد
ما وجودی از خود نداریم ... عدم هایی هستیم که ظاهرا دیده می شویم. اما خدایا ، تو وحود اصلی و حقیقی این جهان هستی که در ظاهر ناپیدایی
ما همه شیر هستیم .ولی شیرهای روی پرچم
که تکان های ما به خاطر باد هست
تکان های ما پیداست ولی باد ( قدرت حق)را کسی نمی بیند
جان فدای آن کسی باد که ناپیداست ( حق)
ما نقش شیر روی پرچم هستیم که وقتی باد(تمثیل نیروی خداوند) می وزد گویا حمله می کنیم. لذت انعام خود را وامگیر نقل و باده و جام خود را وا مگیر ور بگیری کیت جست و جو کند؟ نقش با نقاش چون نیرو کند از جانب آدمی نیاز است که خداوند شادی برخورداری از نعمت هایش را از او نگیرد.اما اگر بگیرد چه کسی حق پرسش و اعتراض دارد؟ مولانا تمثیل تسلیم بودن نقش در مقابل نقاش را میآورد.(مراجعه شود به آیات بسیاری که می گوید خداوند هر چه بخواهد می کند و این که مورد پرسش قرار نمی گیرد و همچنین دریافت هایی از جان قرآن)
حرکت و جنبش شیران منقوش بر پرچم آشکار اسست و به چشم می آید ولی خود باد دیده نمی شود ، لطف و فیض آن خدایی که ظاهرا به چشم نمی آید از ما کم مباد .
شرح و تفسیر بیت 605
باد ما و بود ما از داد توست / هستی ما جمله از ایجاد توست
نه تنها عوارض و لوازم هستی ما از قبیل فعل و قول و حال و جز آنها از فیض وجود تو پیدا شده بلکه اصل وجود ما نیز از خلاقیت تو پدید آمده است .
– باد و بود در اینجا تعبیری است از عوارض و لوازم هستی از قبیل افعال و احوال و حرکات و ممکنات . این بیت نیز موضوع فنای افعالی که پیشتر گفته شد بسط داده است زیرا ماهیت و ممکنات بر حسب واقع عدم محض اند و وجود آنها نمودی از بود حق است . اما عارف بالله در مرتبه شهود حقیقت هیچ فعلی را به خود نسبت نتواند داد .
البته بزرگوار دیگر در وبلاگ خود معتقد به امر دیگری است و می گویداین پرچمها را دیدید، مانند پرچم قدیم ایران که روی آن شیر خورشید بود. وقتی باد در این پرچم میافتاد این شیر جلو و عقب میرفت. آدم فکر میکند این شیر یک قدرتی دارد و جلو و عقب میرود، این باد دارد آن را تکان میدهد. مولوی میگوید.آن کسی که ناپیدا است دارد قدرت میدهد. آن کسی که ناپیدا است دارد حیات میدهد، علم میدهد لحظه به لحظه! یک آن فیض قطع شود، هیچ چیزی نیست، هیچ خبری نیست. نقل میکنند در سفری که ناصر الدّین شاه به سبزوار داشت، خدمت حکیم حاج ملّا هادی سبزواری، این فیلسوف و عارف بزرگ رسید گفت: مولوی در این اشعار خود دارد چه میگوید؟ مولوی میخواهد چه بگوید؟ حاج ملّا هادی گفت دارد: «لا حول و لا قوه الا بالله» را تفسیر میکند که ما هیچ نداریم، هیچ چیزی از ما نیست. آن وقتی که آدم «لا حول و لا قوه الا بالله» میگوید، این را به دل خود وارد کند که در این عالم هیچ کسی کارهای نیست. حالا این را بعداً خدمت شما عرض میکنم که حتّی کمالات شمر و یزید هم برای آنها نیست. نگویید که گناهان آنها تقصیر خدا است! آن کارهایی که کردند. حالا آن را عرض میکنم. آن کمالات آنها، نه گناهان آنها! آن قدرت شمر چیز خوبی است یا بدی است؟ این قدرت داشتن چیز خوبی است، اینکه قدرت داشتن را در جهت بد به کار میگیرد آن برای شمر است. سنگ را به یک سمت بد میغلتاند چیز بدی است. و الّا اصل قدرت که چیز بدی نیست.)
با سلام
همه ما شیریم ولی شیری که روی پرچم نقّاشی شده، هستیم و هر زمان باد بوزد ما را به حرکت و حمله وامیدارد.
حمله این شیرها قابل دیدن است ولی بادی که آنها را به حرکت درمیآورد دیده نمیشود. لطف و فیض آن مؤثّر ناپیدایی که ظاهراً به چشم نمی آید از ما کم نشود.
لا مؤثّرَ فی الوجود الّا الله: هیچ تأثیرگذاری در جهان هستی به غیر از خدای متعال وجود ندارد.
(لطف و فیض خدا همیشه جاری است و باعث حرکت و حیات ماست ولی از آن ناپیدا غافلیم. کثرت (ما همه شیران) رخ مینماید و وحدت مخفی میماند.)