پرسش خود را بپرسید

این ابیات از مولانا را معنی کرده و مفهوم آنرا بیان نمایید

تاریخ
٤ ماه پیش
بازدید
٣٣٧

آن ز عشق جان دوید و این ز بیم
عشق کو و بیم کو فرقی عظیم

سیر عارف هر دمی تا تخت شاه
سیر زاهد هر مهی یک روزه راه

وصف حق کو وصف مشتی خاک کو
وصف حادث کو وصف پاک کو

از قش خود وز دش خود باز ره
که سوی شه یافت آن شهباز ره

این قش و دش هست جبر و اختیار
از ورای این دو آمد جذب یار

✏ «مولوی»

٧,٦٠٠
طلایی
٢
نقره‌ای
٢٥٠
برنزی
٦٠٧

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

با سلام

آن از عشق جان دوید و این از ترس ، عشق کجا و ترس کجا ؟ میان این دو فرقی بزرگ است.

عارف در هر لحظه تا تختگاهِ حضرت شاه وجود طیّ طریق می کند در حالی که زاهد در هر ماه به اندازه یک روز راه می پیماید.

صفت حضرت حق کجا و صفت یک مشت خاک کجا ؟ یعنی صفاتِ خالق با صفاتِ انسانِ آفریده شده از خاک قابل مقایسه نیست . صفت حادث کجا و صفت خداوندی که از اوصاف بشری پاک و منزه است کجا ؟

 مراد از «قُش و دُش» وابستگی های نفسانی و صفت تکبّر و خودبینی آدمی است  : از خودبینی و وابستگی ها و جاه و جلال دنیوی (قیل و قال خود )   رها شو که آن شاهباز بلند پرواز یعنی عارف بِالله به بارگاهِ شاهِ جهان هستی راه یافته است.

این «قُش و دُش»  جبر و اختیار است در حالی که جذبه ی حضرت معشوق ورای این دو است.

٨,٠٨٧
طلایی
٧
نقره‌ای
١٣٩
برنزی
٢١
تاریخ
٤ ماه پیش

درود و سپاس
عالی بود

-
٤ ماه پیش

مولانا در اینجا موقتاََ نقل حکایت را ترک و به استنتاج عارفانه می پردازد و می گوید : کنیزک از عشق جان دوید و این زن از ترس ، عشق کجا و ترس کجا ؟ میان این دو فرقی بزرگ است .

منظور بیت : سالکی که با بُراقِ عشق سلوک می کند . بر آن کسی که از خوف عذاب و یا طمع به بهشت سلوک می کند رجحان دارد . گر چه هر دو سالک اند . اما سالک عاشق زودتر و مطمئن تر به مقصد می رسد تا سالک خایف یا طامع . حضرت علی (ع) می فرمایند : « گروهی خدا را به جهت میل به بهشت می پرستند که اینان سوداگران اند . و گروهی خدا را به جهت بیم از دوزخ می پرستند که اینان ، بردگان اند . و گروهی خدا را می پرستند به جهت آنکه او را شایسته سپاس می بینند و اینان ، آزادگان اند » ( نهج البلاغه فیض الاسلام ، عارف در هر لحظه تا تختگاهِ حضرت شاه وجود طی طریق می کند در حالی که زاهد در هر ماه به اندازۀ یک روز راه می پیماید . [ عارف عاشق هر لحظه در حال شهود و لقای حق است و زاهد خائف در سلوک حرکتی کُند دارد و لنگان لنگان طی طریق می کند . ]هر چند زاهد نیز روزی بزرگ دارد . اما کی ممکن است که یک روزِ او به اندازۀ پنجاه هزار سال باشد ؟ ( خَمسینَ اَلف = پنجاه هزار ) [ در آیه 4 سوره معارج آمده است « و فرشتگان و روح در روزی که به اندازۀ پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می روند » در این آیه هر روز از روزهای قیامت معادل پنجاه هزار سال از سال های دنیوی است . ]

منظور بیت : گر چه زاهد نیز سالک حق است و لختی ره می پیماید ولی عارف عاشق در همان مدّت به اندازۀ پنجاه هزار سال طی طریق می کند . یعنی راهی را که عارف ، یک روزه طی می کند . زاهد در طول پنجاه هزار سال می پیماید .زیرا ارزش کیفی هر روز از عمرِ انسان های لایق و وارسته معادل پنجاه هزار سال این جهان است .عقل ها از درکِ این راز بیگانه اند . اگر زَهرۀ وَهمِ آدمی از عظمت آن راز پاره شود . بگو : پاره شو . یعنی جا دارد که پاره شود .

منظور بیت : اوهام و عقولِ آدمی از درک این راز که هر روز از عمر انسان کامل معادل پنجاه هزار سال است عاجز است .ترس در قیاس با عشق به اندازۀ یک تارِ مو ارزش ندارد . زیرا همۀ موجودات قربانی مذهب عشق اند . [ مرداد از عشق همان حُب است . و از جملۀ اسماء الله «مُحِب» و «حَبیب» است . پس سبب اینکه «خُوف» در مقابل «عشق» چیزی بشمار نیاید اینست که «خوف» وصفِ بنده است در حالیکه حُب ( = عشق ) وصفِ حق تعالی است . از اینرو مقام سالک عاشق از مقام سالک خائف بالاتر است . ]عشق ، صفت خداوند است لیکن ترس ، صفتِ بنده ای که اسیر شکم و زیر شکم است . یعنی محکوم مقتضیّات و قانونمندی های مادّی و طبیعی است . [ فَرج = شرمگاه / جَوف = داخل چیزی ، شکم ، درون ]مراد از «قُش و دُش» در اینجا جبر و اختیار است در حالی که جذبۀ حضرت معشوق ورای این دو است .  (منبع  دیدار جان)

١٦,٢١٣
طلایی
١١
نقره‌ای
١٨٩
برنزی
١٢٦
تاریخ
٤ ماه پیش

درود و سپاس

بسیار عالی

-
٤ ماه پیش

میتونید بگید توی کدوم بخش کتابش هست ؟ اگه توی مثنوی معنوی باشه که من تفسیر و معنیش رو دارم فقط لطفاً بگید باب چندم هستش و توی بخش دیدگاه این رو بگید

٣,٠١٥
طلایی
١
نقره‌ای
٢٩
برنزی
٢٩
تاریخ
٤ ماه پیش

اصلاحیه :
گنجور » مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۷ - در بیان کسی کی سخنی گوید کی حال او مناسب آن سخن و آن دعوی نباشد چنان که کفره و لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الأَرْضَ لَیَقولُنَّ اللهُ خدمت بت سنگین کردن و جان و زر فدای او کردن چه مناسب باشد با جانی کی داند کی خالق سموات و ارض و خلایق الهیست سمیعی بصیری حاضری مراقبی مستولی غیوری الی آخره
https://ganjoor. net/moulavi/masnavi/daftar5/sh87

-
٤ ماه پیش

پاسخ شما