دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٩٨٥
رتبه
رتبه در دیکشنری
٢,٨٢٥
لایک
لایک
٩٥
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٥٢٦
رتبه
رتبه در بپرس
١٦٧
لایک
لایک
٤٢
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

cafe that provides customers with internet access Cyberfafe

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

کافی نت Internet cafe

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

مدیریت زمان Spending time wisely

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

Political unrest آشوب اقتصادی Political crisis / political termoll/political uneasyness /civil disorder

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
٠

1_ a character in some cartoons like , DuckTales and … 2 _ a stingy person

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

١ رأی
١ پاسخ
٧٧ بازدید

توی این متن معنی کلمه "ick" Factor چی میشه  The spread of the story is understandable. It involved one epidemic (selfies) causing another   (lice) and the" ick " factor was irresistible 

٢ ماه پیش
٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
٧٨ بازدید

اون دستگاه شهربازی که اسمش فریزبی هست به انگلیسی چی میشه ؟ آیا همون frisbee میشه یا کلمه دیگه ای هم برایش هست

٢ ماه پیش
٠ رأی
٢ پاسخ
٧٦ بازدید

می‌دونم که   offer an invitation غلطه پس میشه لطفاً بگید که برای بدست آوردن معادل  دعوت کردن  تو انگلیسی و با اسم invitation چه فعلی مناسب تره  ؟ و آیا give an invitation  درسته ؟

٢ ماه پیش

جدیدترین پاسخ‌ها

٣ رأی
تیک ٦ پاسخ
١١٩ بازدید

inclusion of meals makes the price expensive دوستان ممنون میشم برام ترجمه کنید  من معنی inclusion  رو در این جمله متوجه نمیشم

٢ هفته پیش
٣ رأی

Inclusion حالت اسمی فعل include  هشت که به معنای شامل شدن و حساب شدن میشه  این جمله احتمالا در یک مکالمه در هتل بکار رفته و معناش میشه    شامل شدن غذا ها (وعده ها) باعث گران شدن  قیمت ها می شود

٢ هفته پیش
١ رأی
تیک ٤ پاسخ
٣٢ بازدید
چند گزینه‌ای

i m between jobs

٣ هفته پیش
١ رأی

Be between jobs  English meaning  It's a situation in which sb isunemployed  and is looking for another job.People may use this phrase to emphasize that they are working hard to find ...

٣ هفته پیش
١ رأی
٢ پاسخ
٨٠ بازدید

تفاوت این افعال همراه با مثال

٤ هفته پیش
١ رأی

Adapt: conform; change, make suitable; match, fit Adopt: form a relationship with another person (as in to take a child as one's own); choose to make one's own  Adept :(adj) proficient, skilled, expert one who is an expert, one who is skilled someone who is adept at doing something does it well.

٤ هفته پیش
٢ رأی
٢ پاسخ
٤٧ بازدید

ترجمه اصطلاح  "take everything at face value"

١ ماه پیش
٠ رأی

درود با فاعل معنی میده  عقلش در چشمش است  They take everything at face value عقلشان در چشمشان است و توضیح معناییش همنوجور که احتمالاً می دانید میشه ظاهری می بینند و تصمیم می گیرند

١ ماه پیش
٢ رأی
١ پاسخ
٩٢ بازدید

معنی اصطلاح  caught in the act    یعنی چی

١ ماه پیش
٥ رأی

درود  معنای  این اصطلاح میشه مچ کسی را گرفتن ، در حین انجام عملی (نادرست یا غیرقانونی ) کسی را پیدا کردن  و این اصطلاح زمان گذشته هست Seen doing something illegal or private doing Synonym  : caught red handed •Tom was caught in the act and cannot deny what he did. •Many car thieves are caught red-haned

١ ماه پیش