از آنجائی که حضرت حافظ ، یک سالک و خلوت گزین بوده ، و در پی خاموش کردن خواهش ها و خواستهای دل بوده ، و از دنیا و مال دنیا رو گردان بوده ، آیا می توان با کتاب غزلیات این حضرت به دنبال خوا ...
یک کد واژه بسیار مهم در تمامی اشعار بزرگان فارسی ایران زمین هست که هیچ کس آنرا نفهمیده و به حقیقت کلمه پی نبرده ، و آن کلمه 'می' یا 'باده ' و شراب روحانی است . مقالات و تفاسیر بالا بلند نوشته ا ...
درود بر شما🌺 افتقاد، مفقود کردن، گم کردن، یافتن، مهربانی، دلجویی صحه نوشت، نسخه نویس، طبیب، پزشک من بگویم صحه نوشت کیست آن از طبیبان پیش تو گوید فلان واصف، ستایشگر، ستاینده، مدح کننده اطباق، جمع طبق و طبقه، قدر و مرتبه، مرحله نشاب، سازنده تیر، پرتاب کننده تیر، گیرنده تیر لاجرم کفار را شد خون مباح همچو وحشی پیش نشاب و رماح
. .. تو شد نشان آن کشش بر تو بی کاری بود چون جان کنش ✏ مولانا
سلام و عرض ادب گزینه سوم✔️ تقریباً گزینهها هممعنا هستند ولی فقط تاسه، وزن مناسبی میدهد و مهمتر اینکه شاعر از این واژه استفاده کرده.
. .. تو شد نشان آن کشش بر تو بی کاری بود چون جان کنش ✏ مولانا
درود بر شما🙏 تاسهٔ تو شد نشان آن کشش بر تو بی کاری بود چون جانکنش این جهان و آن جهان زاید ابد هر سبب مادر اثر از وی ولد گزینه سوم
افتقاد = مهربانی صحه نوشت= نسخه نویس واصف= وصف کردن اطباق= قدرومرتبه نشاب = سازنده تیر و پرتاب کننده تیر
یعنی حامل درد هستم بار من درد است درد دارم
سلام و عرض ادب افتقاد: جستن گمشده/ دلجویی صحّه نوش: طبیب و نیز صحّت و گوارا باشد واصف: توصیفگر اطباق: طبقها، طبقهها نَشّاب: تیرانداز، تیرساز
در سال ۱۹۵۱، هنریتا لکس، زنی آفریقایی-آمریکایی، که مشغول درمان سرطان پیشرفتهٔ دهانهٔ رحم خود بود، بر اثر آن بیماری درگذشت. اما نمونه سلولهایی که برای تشخیص در آزمایشگاه دانشگاه جان هاپکینز کشت شده بود ...
جناب الهیاری، سپاس از نظرتان. اشاره به حرکت جوهری ملاصدرا جالب، اما باز نوعی فرار از چالش اصلی است. چنانکه قبلاً هم عنوان کردم، در این پست، دوگانهانگاری کلاسیک روح و جسم (روح واحد و جدا ا ...
مرداب مساوی ماندی بمانی مردنی
بهترین معادل فارسی برای کلمه entity به معنی موجودیت مستقل و مجزا چیست؟
معانی مختلفی در موقعیتها یا مباحث و یا حوزههای تخصصی متفاوت دارد، از جمله: - چیز - موجود - بدن (غیررسمی) - فرد - شیء - حضور - وجود - جوهر - کمیت - مخلوق - ارگانیسم - فقره (مثلا آیتم یا لغتی که در دیکشنری است) - مورد - ماهیت ذاتی - هستی - ذات - طبیعت حقیقی - خمیره - سرشت - نهاد -