پیشنهادهای فهیمه چاکرالحسینی (٢٣٥)
سر و ته کاری را هم آوردن
نباید از حق گذشت که . . . .
منها کردن
از چیزی حمایت کردن
به شیوۀ فیلسوفانه سخن گفتن
پذیرش با حق تحفظ ( روابط بین الملل )
برون ریزی
موشکافانه ( به عنوان صفت )
کار و زندگی کسی شدن
نیاز مبرم
طلایه دار
آغشته کردن
دستاویز
وضع واژۀ جدید
آدم حسابی
آماده باش
بی سروصدا
باورنکردنی به نظر رسیدن
وساطت
نظر خود را تغییر دادن
پیام دیپلماتیک غیررسمی
چشمم آب نمی خورد.
چشمم آب نمی خورد.
ماهیت مستقل داشتن
بدعت گذاشتن
اسباب حواس پرتی
اخراج از بازی فوتبال کارت قرمز دریافت کردن
کوته نظرانه
فروکاستن
خوشبختانه
به سراغ کسی آمدن، بر کسی عارض شدن
طفیلی
علی حده
داستان یا گزارش را به سود کسی یا چیزی پیچ و تاب دادن
تأیید شخص معتبر
محفل آبرومند
ستون نظرات دیگران
العاقل یکفیه الاشاره عاقل را اشارتی کافی ست.
کسی یا چیزی تمام کار و زندگی کسی شدن
دور انداختن، رها کردن
وجهه
موکول به بعد در درجۀ دوم اهمیت
به بعد موکول کردن
چیزی یا مسئله ای را مثل روز روشن کردن بدیهی کردن
1. ساختن؛ بالا آوردن؛ برافراشتن ( خانه، ساختمان، خیمه و . . . ) 2. رو کردن؛ نشان دادن ( علامت، پوستر و . . . ) 3. رو کردن؛ ارائه کردن ( نظریه، پیشن ...
تازه اگر . . .
طردگرا انحصارگرا
1. گرفتن و بلند کردن یا حرکت دادن چیزی یا کسی - تلفن را جواب دادن - صورتحساب را حساب کردن ( به ویژه زمانی که چندین نفر در هزینه مشارکت دارند. ) ( ک ...
از اعتبار انداختن
با خوش خیالی
برائت جستن
زمینگیر کردن
هم خدا را خواستن هم خرما را
کاملاً متفاوت
خطر از بیخ گوش گذشتن
سلسله ای از اتفاقات بد
معنای تحت اللفظی ش می شود تیری ( پیکانی ) یا صاعقه ای از آسمان. یعنی همان اتفاق نامنتظَر.
نامنصفانه غیرمنطقی اغراق آمیز خیلی زیاد
دو پاره استخوان ( کنایه از آدم نحیف )
1. تغییر جهت دادن ( کشتی ) 2. چو انداختن، شایعه کردن 3. ناراحت کردن، پریشان کردن، به هم ریختن کسی
رسته های اجتماعی در نظام فئودالی
به موقعیت پیشین خود بازگشتن
دوران ساز
خوداظهار؛ چیزی که خود ماهیت خود را اعلام می کند.
حرف اول را زدن
کسی را با کمربند کتک زدن
بی چون وچرا
محاصره
هم راستایی
وقوع
متحد شدن دست به یکی کردن
در شوک فرو بردن
رونمایی کردن
به ندرت تقریباً اصلاً
خارج از مقام رسمی
کارنامه
اصطلاح "جُم" در جم خوردن یا جم دادن صحیح نیست. این کلمه جنب است که به صورت جم تلفظ می شود.
واقعیت مسلم
دم کسی را چیدن کسی را سر جای خود نشاندن
متوقع
جنگ به راه انداختن
دولت اتحاد ملی
وقتی کار از کار گذشت . . .
نشان دادن آشکار کردن
دادخواهی
به وقتش
هم ذات پندارانه
قال قضیه ای را کندن
در هاله ای از ابهام بودن
به خرج کسی نرفتن
صادق بودن This issue goes for Iran revolution as well. این مسئله دربارۀ انقلاب ایران هم صادق است.
تحت تأثیر چیزی بودن از روی . . . عمل کردن
همکاری خیانت آمیز با نیروی دشمن جالبه که این معنی ای که من ارائه کردم 13 تا آنلایک گرفته. به نظر شما معنی این جمله چیه؟ the cooperative effort by per ...
عاری بودن از اغراض شخصی
استفادۀ بهینه
جانبدارانه
آوای وحش
استفادۀ بهینه کردن از پیشامد ناخواسته
به اصطلاح
حداقل
به درستی
تصرف
در یک دم، در یک لحظه
موضع گیری
خود حق به جانب نگر
اقناع کردن
سوءاستفاده گرانه استثمارگرانه
خیر پنهان
در بستر/زمینه ای تبیین کردن
موضوع را تمام شده در نظر گرفتن
خارزار
مسخره بودگی
یکایک
اثرگذار
جوسازی
نمونۀ بارز چیزی بودن
مشارکت کننده
لقمه را دور سر چرخاندن
حق آب و گل
یکسان انگاری
اخلاقمدار بودن اسلحه
مداراجویانه اغماض گرانه
از امتحان سربلند بیرون آمدن
جوساز
کارکشته
بتوان به خود اجازه داد
( پاسخ ) کوبنده
پیشاپیش مستلزم چیزی بودن پیشاپیش دلالت بر چیزی داشتن
ضرب و جرح شدید
برگ برنده
بی چون و چرا پذیرفتن
دست بالا را داشتن برتری داشتن
افزایش یافتن
گنجیدن
به محاق رفتن ناپدید شدن
به محاق رفتن، ناپدید شدن
تا حد زیادی
به صلح دعوت کردن
فزاینده
ترقی دادن
هذیان گونه
cannot be stressed too strongly بسیار مهم بی نهایت مهم بودن
cannot be overemphasized اهمیت غیر قابل توصیف داشتن بسیار مهم بودن
ممکنات
توبیخ کردن
مداراجویانه/اغماض گرانه بیان کردن
مؤاخذه
خودهویت یابی، خودهویت سنجی
با ولع
به چیزی بسنده کردن
تسلی یافتن تسکین یافتن
اعضای عادی ( گروه، دسته، حزب، سازمان و . . . )
نفس راحتی کشید
پروپاقرص دوآتشه
راستش . . .
دولتی
به قول خود پایبند بودن
فرض
تناقض را برطرف کردن
وحشت زده شدن وحشت کردن
پالوده
به تنهایی
تک تیراندازی
ماهرانه
قلب واقعیت تحریف واقعیت
گاهی ممکن است در معنای استناد کردن هم به کار رود.
زمان پریشی
بنا به درخواستِ
در حال تشکیل
به اوج نزدیک شدن
خلاص! ختم کلام! والسلام!
غیرمنصفانه
یادش بخیروار
کم آوردن وا دادن
جان به لب شدن
تجمع
با بی تفاوتی
برنامه های درسی جمع کلمۀ curriculum
تنگنای مالی مضیقه تنگدستی
موی دماغ
رویکرد بافت نگر رویکرد بسترنگر
بسترنگر
سرپوش گذاشتن
لاپوشانی کردن سرپوش گذاشتن
هم گرایی داشتن هم پوشانی داشتن
محلی از اعراب داشتن اهمیت داشتن
وقت آن رسیده است که . . . .
عقل خود را از دست دادن بالاخانه را اجاره دادن
شجاعت داشتن شجاع بودن اعتماد به نفس داشتن دل و جرأت داشتن
منافع خود را حفظ کردن
باد کسی را خالی کردن غرور کسی را فرو نشاندن
فاتحۀ چیزی را خواندن
وقت گل نی
وقت گل نی
باسابقه دیرپا
اخاذی
گروه گرایی خاص گرایی
رشته های کسی را پنبه کردن
حسن ختام بودن
فصل الخطاب
ارجاع درون متنی
چه فایده؟ چه سود؟
شهرک نوساز
منطق تراشی
چیزی را در نطفه خفه کردن
همین کار رو بکن follow suit do likewise do the same
پت و پهن
قالب یخ
انبوهی از فعالیت
با تحسین و تعجب به چیزی نگاه کردن! معمولا در برخورد با آثار هنری و باستانی مورد استفاده قرار می گیرد.
چاره ای جز . . . . نداشتن مثلا I cannot help but cry چاره ای جز گریه کردن نداشتم he cannot help but admire چاره ای جز تحسین کردن نداشت they cannot he ...
شخصیت مندی، کسی بودن، فردیت داشتن، تشخص
پیامد
به تاریخ پیوستن
از درد به خود پیچیدن
شناسه
پایان نامه/رساله دکترا
دانشجوی دکترا
بهانۀ مسخره عذر غیر قابل قبول
ختم روزگار بودن
منو هالو گیر آوردی؟ فکر می کنی من هالو ام؟ من رو چی فرض کردی؟
( حقوق، دستمزد، غرامت ) نجومی
حقوق نجومی
اکنون شگفت انگیز حال شگفت انگیز حال تماشایی اکنون تماشایی
فراموش کردن
قوت قلب دادن دلداری دادن از درد و رنج کسی کاستن
به قدرت رسیدن قدرت سیاسی را در دست گرفتن
واکر
در نظر گرفتن منظور کردن جا را برای . . . باز گذاشتن
با سرخوشی با بی خیالی با بی قیدی
با سرخوشی با بی خیالی با بی قیدی
خود را به دستِ . . . سپردن تسلیمِ . . . شدن
کاسه ی صبر کسی را لبریز کردن
برآورد غلط غلط برآورد کردن
واپس گرایانه گذشته نگر