at face value

پیشنهاد کاربران

بی گمان
= At face value
As something seems or as one claims it to be
Example:
Don't take what he says�at face value. �He's been known to lie
بی چون وچرا
بر اساس ظاهر ( و بدون تحقیق و بررسی، چیزی را پذیرفتن )
به عنوان مثال:
I took his statement at face value. I was so surprised to find out he'd lied
از رو ظواهر امر
وقتی موضوعی بدون تحقیق و تنها بر اساس ظاهر امر پذیرفته می شه که احتمال فریب خوردن و اشتباه کردن در اون زیاد هست.
پذیرش در لحظه

بپرس