cut down to size


(عامیانه) خجل کردن، خجلت زده کردن، از شهرت و اعتبار کسی کاستن

جمله های نمونه

1. The press was another estate of the realm cut down to size.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] مطبوعات یکی دیگر از رسته های اجتماعی خجلت زده بود.
|
[ترجمه گوگل]مطبوعات یکی دیگر از املاک این قلمرو بود که به اندازه کوچکتر شده بود
[ترجمه ترگمان]مطبوعات ملک دیگری از قلمرو آن بودند که به اندازه کافی بزرگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Anyway, I most surely am cut down to size.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] به هر حال من قطعاً خجالت زده ام.
|
[ترجمه گوگل]به هر حال، من مطمئناً به اندازه کوچک شده ام
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من باید به اندازه کافی بزرگ بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's time Harold cut down to size. He's far too proud and conceited.
[ترجمه مجید.چ] وقتشه که دم هارولد قیچی بشه . اون دیگه خیلی مغرور و متکبر شده.
|
[ترجمه گوگل]وقت آن است که هارولد به اندازه‌اش کم کند او بیش از حد مغرور و مغرور است
[ترجمه ترگمان]وقتش است که هارولد قد راست کند او بیش از حد مغرور و مغرور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Oversized financial conglomerates should be cut down to size and forced to spin off assets.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] شرکت های بزرگ مالی را که بیش از اندازه رشد کرده اندباید کوچک کرد و مجبورشان کرد که دارایی هایشان را واگذار کنند.
|
[ترجمه گوگل]شرکت‌های بزرگ مالی باید به اندازه کوچک‌تر شوند و مجبور شوند دارایی‌های خود را جدا کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت های مالی جدید باید به اندازه کافی کاهش یابند و مجبور به دور زدن دارایی ها شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The once-powerful post unions have been cut down to size.
[ترجمه گوگل]اتحادیه های پست که زمانی قدرتمند بودند به اندازه خود کاهش یافته اند
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه ها که زمانی قدرتمند بودند، به اندازه کافی کاهش پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's so proud, she needs to be cut down to size.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] او خیلی مغرور است، باید دمش را چید.
|
[ترجمه گوگل]او بسیار مغرور است، او باید به اندازه او کوچک شود
[ترجمه ترگمان]اون خیلی مغروره اون باید به اندازه کافی بزرگ بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The threats posed by belly fat can be cut down to size.
[ترجمه گوگل]تهدیدات ناشی از چربی شکم را می توان به اندازه کاهش داد
[ترجمه ترگمان]تهدیدات ناشی از چاقی شکم را می توان به اندازه کافی کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such knowledge can lead to excessive risk-taking and is one reason why Switzerland's central bank has said the country's two mega-banks may have to be cut down to size.
[ترجمه گوگل]چنین دانشی می‌تواند منجر به ریسک‌پذیری بیش از حد شود و یکی از دلایلی است که بانک مرکزی سوئیس گفته است که دو بانک بزرگ این کشور ممکن است مجبور به کاهش اندازه شوند
[ترجمه ترگمان]چنین دانشی می تواند منجر به ریسک بیش از حد شود و یکی از دلایلی است که بانک مرکزی سوییس گفته است که دو بانک بزرگ کشور ممکن است مجبور به کاهش اندازه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Indian's politically influential media empires will be forced to restructure under proposed legislation designed to cut down to size the country's broadcasting monopolies.
[ترجمه گوگل]امپراتوری‌های رسانه‌ای با نفوذ سیاسی هند تحت قوانین پیشنهادی که برای کاهش انحصارات پخش در این کشور طراحی شده است، مجبور به بازسازی ساختار خواهند شد
[ترجمه ترگمان]امپراتوری های رسانه با نفوذ سیاسی هند مجبور به بازسازی تحت قوانین پیشنهادی شده اند که برای کاهش اندازه انحصار پخش کشور طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For one night, and he hopes one night only, the Special One became a mere mortal as his previously unbeaten team was cut down to size and Mourinho ran out of ideas on how to stop a rampant Barcelona.
[ترجمه گوگل]برای یک شب، و او امیدوار است که فقط یک شب، ویژه یک فانی صرف شود، زیرا تیمی که قبلاً شکست نخورده بود، کوچک شد و مورینیو ایده‌های خود را در مورد چگونگی متوقف کردن یک بارسلونا شایع نداشت
[ترجمه ترگمان]برای یک شب، و او فقط یک شب آرزو دارد، یک شب خاص به محض اینکه تیم شکست ناپذیر او به اندازه کافی تکه تکه شد و مورینو از ایده هایی در مورد چگونگی توقف یک بارسلونا گسترده فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

Deflate someone's exaggerated sense of self - worth or importance.
ابهت کسی/چیزی را شکستن
اعتبار یا ارزش کسی/چیزی را زیر سئوال بردن
دم کسی را چیدن
کسی را سر جای خود نشاندن

بپرس