unfolding

تخصصی

[زمین شناسی] تا نشدنی
[آمار] تا نشدنی

پیشنهاد کاربران

برملا کردن ، آشکار شدن
شکست
شکافت
آشکار شدن نتیجه ی unfolding است نه معنای خود این کلمه. وقتی چیزی ( سیستمی ) یا ساختاری را unfold می کنیم بواقع آن را باز می کنیم به اجزا مثل پیاده کردن یک موتور خودرو توسط یک مکانیک خودرو. لذا معنای مترتب بر این واژه گشودن، باز کردن، تفکیک کردن، شکست به اجزا، به منظور آشکارسازی چیزی مورد نظر است
...
[مشاهده متن کامل]

غیر قابل پیشبینی
وقوع
آشکارسازی
غیرمترقبه
از هم جدا کردن اجزاء مرتبت بهم مثل ساختار یک واژه، از حالت تا شده در آوردن
آشکارکنندگی
درحال وقوع ، رخداد

جاری، در حال جریان و انجام
در حال وقوع
آشکارشونده، پدیدار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس