discount

/ˈdɪskaʊnt//ˈdɪskaʊnt/

معنی: تخفیف، نزول، تخ-فیف، برات را نزول کردن، تخفیف دادن، کاستن
معانی دیگر: (قیمت و غیره) تخفیف، کاهش بها، کم کردن (قیمت و کارمزد و غیره)، کاستن مبلغ وام (از سوی وام دهنده به شرط آن که وام گیرنده پرداخت ها را سر موعد انجام دهد و یا وام را یک جا بازپرداخت کند)، (قیمت کالا و غیره) تخفیف دادن یا قائل شدن، مبالغه آمیز پنداشتن، (با تردید وتعدیل برخی قسمت ها) باور کردن، (برخی از اظهارات کسی را) باور نکردن، (از پیش) محاسبه کردن، (از پیش) آماده کردن، به حساب آوردن، (برات یا سفته و غیره - بهره ای که قبلا از کل مبلغ کسر می شود) پیش کاهش، پیش کاهی کردن، تنزیل، میزان بهره (میزان بهره ای که برای نقد کردن سفته و برات قبل از سررسید باید پرداخت شود) (discount rate هم می گویند)، تنزیل کردن، (با گرفتن حق العمل و بهره ی اضافی برات و سفته و غیره را) نقد کردن، با تنزیل فروختن یا وام دادن

جمله های نمونه

1. discount tickets for seniors
بلیط با تخفیف برای سالمندان

2. discount bond
سند فرضه ی تخفیفی

3. discount house
(امریکا) فروشگاه ارزان،فروشگاه حراجی،(انگلیس) موسسه تنزیل

4. discount loan
وام تنزیل شده

5. discount shop (or store)
فروشگاه ارزان،فروشگاه حراجی

6. a discount outlet
فروشگاه حراجی،فروشگاه با تخفیف

7. i discount the story of her fight with a tiger
داستان درافتادن او را با یک پلنگ باور نمی کنم.

8. the discount price
قیمت کاهش یافته،قیمت کالا پس از تخفیف

9. to discount a bill for early payment
به خاطر پرداخت پیش از موعد از مبلغ برات کاستن

10. a 20% discount in the price of every item
تخفیف بیست درصد در قیمت کلیه ی کالاها

11. you must discount some of the things agha rahim says
برخی از حرف های آقا رحیم را نباید باور کنی !

12. at a discount
1- (قیمت) با تخفیف،با کاهش 2- بی ارزش،غیرمعمول

13. helping the poor seems to be at a discount today!
ظاهرا این روزها دستگیری از مسکینان چندان متداول نیست !

14. They give 10 % discount for cash payment.
[ترجمه گوگل]برای پرداخت نقدی 10 درصد تخفیف می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای پرداخت نقدی به ۱۰ درصد تخفیف می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is a special discount for staff.
[ترجمه گوگل]برای پرسنل تخفیف ویژه در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]برای کارکنان تخفیف ویژه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Can you give me a discount?
[ترجمه گوگل]میشه بهم تخفیف بدی
[ترجمه ترگمان]میتونی بهم تخفیف بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They were selling everything at a discount .
[ترجمه گوگل]همه چیز را با تخفیف می فروختند
[ترجمه ترگمان]همه چیز رو به یه تخفیف فروخته بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Customers are offered a 10% discount if they pay cash.
[ترجمه افسانه] به مشتریان تخفیف ده درصد پشنهاد شده است درصورت پرداخت نقدی
|
[ترجمه گوگل]به مشتریان در صورت پرداخت نقدی 10 درصد تخفیف ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]اگر پرداخت نقدی به مشتریان ۱۰ درصد تخفیف داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The store promised to discount prices at 10%.
[ترجمه گوگل]فروشگاه وعده داده است که قیمت ها را با 10٪ تخفیف می دهد
[ترجمه ترگمان]این مغازه قول داد قیمت ها را به میزان ۱۰ درصد تخفیف دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. However, traders tended to discount the rumor.
[ترجمه گوگل]با این حال، معامله گران تمایل به کاهش شایعه داشتند
[ترجمه ترگمان]با این حال، تجار تمایل داشتند شایعه را تخفیف دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Most museums give a discount to school parties.
[ترجمه گوگل]بیشتر موزه ها به مهمانی های مدرسه تخفیف می دهند
[ترجمه ترگمان]اکثر موزه ها به مهمانی های مدرسه تخفیف می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخفیف (اسم)
discount, abatement, cut, remission, damping, alleviation, rebate, relaxation, assuagement, refraction

نزول (اسم)
discount, devolution, fall, descent, downturn, fall-off

تخ-فیف (اسم)
discount

برات را نزول کردن (فعل)
discount

تخفیف دادن (فعل)
abate, relieve, mitigate, assuage, discount, alight, bate, derogate, extenuate, lower, pull down

کاستن (فعل)
abate, diminish, discount, reduce, decrease, lessen, decline, shorten, derogate, subtract, lighten, rebate, pare, pull down, soften, detract, disqualify, draw off

تخصصی

[حسابداری] تخفیف
[حقوق] تنزیل کردن، تخفیف دادن، کسر کردن، مردود شمردن، تخفیف، تنزیل
[ریاضیات] تخفیف، تخفیف دادن، تنزیل، برات را تنزیل کردن

انگلیسی به انگلیسی

• price reduction
disregard, ignore; reduce the price of, mark down; give a discount
a discount is a reduction in the price of something.
if you discount something, you reject or ignore it.

پیشنهاد کاربران

فروکاستن
بعید دانستن - دربست قبول نکردن
ارزش قائل نشدن
کم اهمیت نشان دادن
Discounting problem
مسئله یامشکل را کم اهمیت شماردن
پیش داوری کردن
یکی از معانی این کلمه تخفیف دادن هست ( verb ) که توسط فروشنده، تخفیف گذاشته میشه و تفاوتش با bargian این هست که bargain یعنی چونه زدن برای قیمت کمتر و توسط شما از فروشنده درخواست میشه. شما میتونید چونه بزنید حتی وقتی فروشنده روی اجناسش discount گذاشته.
...
[مشاهده متن کامل]

Discount means 'an offer or reduction in price' ( discount is made by the shops itself ) . Bargain means 'to ask the shopkeeper to reduce the price'. Discount will be already made by the shops where as bargaining has to be done by you in order to reduce the price. You can bargain even when the discount is provided

با نرخ بهره تبدیل کردن
As a verb means neglect or ignore
شکسته شدن قیمت
[اقتصاد]
ارزش کاستگی ، ارزش اُفتادگی
کاهش ارزش آینده ، افت ارزش آینده
discount ( اقتصاد )
واژه مصوب: تنزیل
تعریف: کاهش ارزش برات یا بدهی هنگامی که این اسناد پیش از تاریخ سررسید شان خریداری شوند
برآورد قیمت
جدی نگرفتن
Staff discount:تعدیل نیرو
چشم پوشی کردن
برآورد کردن چیزی
محاسبه قیمت آتی یک محصول یا خدمات براساس قیمت فعلی آن
کم ارزش دانستن، بی ارزش دانستن
• price reduction
• disregard, ignore; reduce the price of, mark down; give a discount
• a discount is a reduction in the price of something.
• if you discount something, you reject or ignore it.
نادیده گرفتن - تخفیف - تخفیف خوردن
Does it count? اینم حسابه؟؟
بی بهره ماندن

دست کم گرفتن
I think there are a lot of people who completely discount ed me
فکرکنم خیلی از مردم منو دست کم میگیرن
تعدیل
تخفیف
تخفیف
Off
discount you
discount you
discount you
اصطلاح هست به معنیه:
کم ارزش جلوه دادن شما
کم ارزش جلوه دادن کار. شما

رد کردن، مردود شمردن، مورد تردید قرار دادن، باعث تردید شدن، مبالغه آمیز دانستن، نادیده گرفتن، کم لطفی کردن، جفا کردن
دیسکونت
تخفیف
تنزیل
به حساب نیاوردن - نادیده گرفته شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس