imprimatur

/ˌɪmˌprɪˈmɑːtər//ˌɪmprɪˈmeɪtə/

معنی: پذیرش، قبول، تصویب، اجازه چاپ
معانی دیگر: (جواز یا اجازه ی چاپ کتاب یا مقاله و غیره) امتیاز چاپ، امتیاز انتشار، (کلیسای کاتولیک) اجازه ی چاپ مطالب مذهبی (که از طرف مطران اعطا می شود)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an official license to print or publish, esp. one issued by the Roman Catholic censor.

(2) تعریف: any official permission or sanction.
مشابه: license, sanction

- Without the imprimatur of the FDA, this drug will remain inaccessible to many who need it.
[ترجمه گوگل] بدون نامعلومی FDA، این دارو برای بسیاری از افرادی که به آن نیاز دارند غیرقابل دسترسی خواهد بود
[ترجمه ترگمان] بدون اجازه FDA، این دارو برای بسیاری از کسانی که به آن نیاز دارند، غیرقابل دسترسی باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His actions have the imprimatur of the Secretary of State.
[ترجمه گوگل]اقدامات او بداخلاقی وزیر امور خارجه را دارد
[ترجمه ترگمان]اعمال او اجازه دبیر دولت را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The project cannot go ahead without the imprimatur of the Treasury.
[ترجمه گوگل]این پروژه نمی‌تواند بدون نظارت خزانه‌داری پیش برود
[ترجمه ترگمان]این پروژه نمی تواند بدون اجازه خزانه داری شروع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bush had managed to acquire United Nations imprimatur.
[ترجمه گوگل]بوش موفق شده بود که سازمان ملل متحد را تصاحب کند
[ترجمه ترگمان]بوش موفق به کسب اجازه سازمان ملل متحد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They can also get the imprimatur of the Constitutional Court to achieve this.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین می توانند از دادگاه قانون اساسی برای دستیابی به این امر مستثنی شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین می توانند از دادگاه قانون اساسی برای دستیابی به این هدف استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Higher education staff see their academic imprimatur as more important in career terms than being accepted by a commercial publisher.
[ترجمه گوگل]کارکنان آموزش عالی تحصیلات آکادمیک خود را از نظر شغلی مهمتر از پذیرفته شدن توسط یک ناشر تجاری می دانند
[ترجمه ترگمان]کارکنان آموزش عالی از پذیرش آکادمیک خود به عنوان یک ناشر تجاری مهم تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Applying the label often serves as an imprimatur of management respectability.
[ترجمه گوگل]به کار بردن این برچسب اغلب به عنوان یک امر بدیهی از احترام مدیریت عمل می کند
[ترجمه ترگمان]استفاده از این برچسب اغلب به عنوان یک پذیرش از حرمت مدیریت عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The imprimatur was obtained from the Papal censor and the book was published in 163
[ترجمه گوگل]بدیهیات از سانسور پاپ به دست آمد و کتاب در سال 163 منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این کتاب از دستگاه سانسور پاپ به دست آمد و این کتاب در ۱۶۳ سال منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The New England Journal of Medicine put its imprimatur on the two studies.
[ترجمه گوگل]ژورنال پزشکی نیوانگلند مقدمات خود را در مورد این دو مطالعه قرار داده است
[ترجمه ترگمان]مجله پزشکی نیوانگلند imprimatur را بر روی این دو مطالعه قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Best of all, the imprimatur seems to last for years.
[ترجمه گوگل]بهترین از همه این است که به نظر می رسد بدبختی سال ها دوام می آورد
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر این اجازه به نظر می رسد که سال ها طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lord Elgin claimed his imprimatur from an Ottoman sultan, who said he could remove anything from the Parthenon that did not interfere with the ancient citadel's walls.
[ترجمه گوگل]لرد الگین ادعای عدم تداخل خود را از یک سلطان عثمانی کرد که گفت می تواند هر چیزی را که با دیوارهای ارگ باستانی تداخل نداشته باشد از پارتنون حذف کند
[ترجمه ترگمان]لرد الگین متعلق به سلطان عثمانی بود که می گفت می تواند چیزی از پارتنون را حذف کند که در دیواره ای ارگ باستانی دخالتی نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When it lent its imprimatur, and its command structures, to the war in Afghanistan, its forces were engaged in combat beyond the European theatre for the first time.
[ترجمه گوگل]زمانی که این کشور به جنگ افغانستان بی‌نظیر و ساختارهای فرماندهی‌اش را وام داد، نیروهایش برای اولین بار درگیر جنگی فراتر از تئاتر اروپایی شدند
[ترجمه ترگمان]زمانی که آن را به عاریت گرفت و ساختارهای فرماندهی آن، به جنگ افغانستان، نیروهای آن برای اولین بار در خارج از صحنه تئاتر اروپایی درگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The SEC's imprimatur, he says, had become worthless after the Bear Stearns and Lehman debacles.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید که نامزدی SEC پس از شکست‌های Bear Stearns و Lehman بی‌ارزش شده بود
[ترجمه ترگمان]او می گوید که اجازه کمیسیون بورس اوراق بهادار (SEC)، پس از the Bear و Lehman debacles، بی ارزش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thus, rather than receiving the imprimatur of paleoanthropology 's elite, the jaw from Dmanisi came away with question marks.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به جای دریافت بی‌نظیری نخبگان دیرینه‌انتروپولوژی، فک دمانیسی با علامت‌های سوال کنار آمد
[ترجمه ترگمان]از این رو، به جای دریافت اجازه از نخبگان paleoanthropology، آرواره from با علامت سوال از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If the agencies'views are given a regulatory imprimatur, they should be subject to legal challenge.
[ترجمه گوگل]اگر دیدگاه‌های آژانس‌ها به صورت غیرقانونی قانونی ارائه شود، باید در معرض چالش قانونی قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]اگر نظر آژانس ها اجازه قانونی داشته باشد، آن ها باید در معرض چالش قانونی قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پذیرش (اسم)
assent, acceptance, admission, reception, acceptation, imprimatur

قبول (اسم)
admission, reception, imprimatur, agreement, compliance, acknowledgment, adoption, ratification, intromission

تصویب (اسم)
resolution, imprimatur, ratification, approbation, passage, okay, approval, enactment, sanction, okey

اجازه چاپ (اسم)
imprimatur

انگلیسی به انگلیسی

• official permit to publish a book; permit, license

پیشنهاد کاربران

بپرس