پرسش خود را بپرسید
٣ رأی
تیک ١ پاسخ
٤٧١ بازدید

این کوزه که آبخوارهٔ مزدوریست از دیدهٔ شاهیست و دل دستوریست هر کاسهٔ می که بر کف مخموریست از عارض مستی و لب مستوریست ✏ «خیام»  

٩ ماه پیش
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
٣١٨ بازدید

مرغ بر بالا و زیر آن سایه‌اش می‌دود بر خاک پران مرغ‌وش ابلهی صیاد آن سایه شود می‌دود چندانک بی‌مایه شود بی‌خبر کان عکس آن مرغ هواست بی‌خبر که اصل آن سایه کجاست تیر اندازد به سوی سایه او ترکشش خالی شود از جست و جو ترکش عمرش تهی شد عمر رفت از دویدن در شکار سایه تفت ✏ «مولوی»  

٩ ماه پیش
٣ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٧٠ بازدید
٢ رأی
تیک ٥ پاسخ
٢٢٥ بازدید

"نفیرم " یعنی چی؟ در نفیرم مرد و زن نالیده اند

٩ ماه پیش
٣ رأی
تیک ١ پاسخ
١١٠ بازدید

" فوت این نوع التقا " یعنی چی؟ تا نگردد فوت این نوع التقا ** کان نظر بختست و اکسیر بقا

٩ ماه پیش
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
٨٨ بازدید

معنی " تحری" چیه ؟ قبله را چون کرد دست حق عیان  ** پس تحری بعد ازین مردود دان

٩ ماه پیش
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
٢٩٥ بازدید

اندرون تست آن طوطی نهان عکس او را دیده تو بر این و آن می برد شادیت را تو شاد ازو می‌پذیری ظلم را چون داد ازو ای که جان را بهر تن می‌سوختی سوختی جان را و تن افروختی سوختم من سوخته خواهد کسی تا زمن آتش زند اندر خسی سوخته چون قابل آتش بود سوخته بستان که آتش‌کش بود چون زنم دم کآتش دل تیز شد شیر هجر آشفته و خون‌ریز شد آنک او هشیار خود تندست و مست چون بود چون او قدح گیرد به دست ✏ «مولوی»  

٩ ماه پیش
٣ رأی
تیک ٢ پاسخ
٣٧٩ بازدید

ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما افتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشنا گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا ✏ «مولوی»  

٩ ماه پیش
٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٧٨ بازدید

مدتی زن شد مراقب هر دو  را تاکشان فرصت نیفتد در خلا تا در آمد حکم و تقدیر اله عقل حارس خیره‌سر گشت و تباه حکم و تقدیرش چو آید بی‌وقوف عقل کی بود در قمر افتد خسوف

٩ ماه پیش