ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما افتاده در غرقابهای تا خود که داند آشنا گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا ✏ «مولوی»
تا چه عالم هاست در سودای عقل تا چه با پهناست این دریای عقل
صرفا جهت بالا بردن اطلاعات عمومی و آشنایی با شاعر کشورمون
"نسخِ " و "فسخِ " چه آرایه ای رو تو این بیت شکل دادن ؟ این حروفِ حال هات از نسخِ اوست / عزم و فسخت هم ز عزم و فسخِ اوست
معنی "دولت " چیه؟ ای بسا دولت که آید گاه گاه / پیشِ بی دولت ، بگردد او ز راه
منظور شاعر از"خوشخو و حلیم" چیه ؟ قصد خون تو کند تا ممکنست گرچه خوشخو و حلیم و ساکنست
معنی "لطف تو ناگفته ی ما میشنود" چیه ؟ ” ما نبودیم و تقاضامان نبود لطف تو ناگفته ی ما میشنود “
منظور از "صاحب فتوا" کیست ؟ ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم با این همه مستی زتو هُشیار تریم
"بنده طرار" یعنی چی؟ گویی مرا برجه بگو گویم چه گویم پیش تو گویی بیا حجت مجو ای بنده طرار من
مفهوم مورد نظر سعدی از این حکایت چیه ؟ جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.چو کنعان را طبیعت بی هنر بود