ما همه شیران ولی شیر علم حملهشان از باد باشد دمبدم حملهشان پیداست و ناپیداست باد آنک ناپیداست هرگز گم مباد ✏ «مولوی»
چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زهره کرد عورتی را زهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخست ای عنود پس ببین کین مسخ کردن چون بود پیش آن مسخ این به غایت دون بود ✏ «مولوی»
تفسیر بیت "همه هرچه هستند از آن کمترند // که با هستیش نام هستی برند"
خار در دل گر بدیدی هر خسی دست کی بودی غمان را بر کسی ✏ «مولوی»
چو زنخ را بست خواهند ای صنم آن به آید که زنخ کمتر زنم ✏ «مولوی»
| مائیم که بیقماش و بیسیم خوشیم در رنج مرفهیم و در بیم خوشیم مولانا
منظور مولانا از " آسیب خضر" چیه ؟ ماهی بریان ز آسیب خضر زنده شد در بحر گشت او مستقر
ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش چون چنینی خویش را ارزان فروش خدمتت بر جمله هستی مفترض جوهری چون نجده خواهد از عرض تفسیر کلی بیت های بالا چیه ؟ "جوهری چون نجده " به چه معناست ؟
دشمن به دشمن آن نپسندد که بیخرد با نفس خود کند به مراد و هوای خویش گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق بهتر ز دیدهای که نبیند خطای خویش چاهست و راه و دیدهٔ بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش چندین چراغ دارد و بیراه میرود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش ✏ «سعدی»
برو پاس درویش محتاج دار که شاه از رعیت بود تاجدار ✏ «سعدی»