مدتی زن شد مراقب هر دو را تاکشان فرصت نیفتد در خلا تا در آمد حکم و تقدیر اله عقل حارس خیرهسر گشت و تباه حکم و تقدیرش چو آید بیوقوف عقل کی بود در قمر افتد خسوف
تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده است چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند
این قسمت از شعر سهراب استعاره از چیست؟ پسر روشن آب، لب پاشویه نشست، و عقاب خورشید آمد اورا به هوا برد که برد.
" کنیسه عام" به چه معناست ؟ خطاب حاکم عادل مثال بارانست چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام اگر رعایت خلقست منصف همه باش نه مال زید حلالست و خون عمرو حرام
تفسیر این بیت چیه ؟ کاین دولت و مُلک میرود دست به دست دریاب کنون که نعمتت هست به دست
"در مکنون نشود" یعنی چی؟ صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد بیجنبش عشق در مکنون نشود
اندر دل من درون و بیرون همه او است اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد بیچون باشد وجود من چون همه اوست
این شعر از کیه ؟ "درد را باران نمیشوید ولی زیر باران گریه کن "
آن ز عشق جان دوید و این ز بیم عشق کو و بیم کو فرقی عظیم سیر عارف هر دمی تا تخت شاه سیر زاهد هر مهی یک روزه راه وصف حق کو وصف مشتی خاک کو وصف حادث کو وصف پاک کو از قش خود وز دش خود باز ره که سوی شه یافت آن شهباز ره این قش و دش هست جبر و اختیار از ورای این دو آمد جذب یار ✏ «مولوی»
شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست گفت جان هر دو در دست شماست جان من سهلست جان جانم اوست دردمند و خستهام درمانم اوست هر که درمان کرد مر جان مرا برد گنج و در و مرجان مرا