ضرب المثل معادل شعر زیر را بیان کنید
چو شخصی کاو به کوهی راز گوید
بدو کوه آن سخن را باز گوید
✏ «نظامی»
٥ پاسخ
بیت:
«چو شخصی کاو به کوهی راز گوید
بدو کوه آن سخن را باز گوید»
در این بیت، نظامی با هنرمندی تمام میگوید:
اگر کسی راز خود را به کوه بگوید، همان کوه صدای او را بازتاب میدهد (تکرار میکند) و راز را برملا میسازد. یعنی حتی طبیعت بیجان هم راز را پنهان نمیدارد، چه رسد به انسان!
مفهوم:
راز اگر گفته شود—پس به چیزی یا کسی که قابل اعتماد نیست یا قدرت نگهداری راز ندارد—دیر یا زود فاش میشود. این بیت دربارهی احتیاط در گفتن اسرار است و به ما هشدار میدهد که رازمان را به هر کسی نگوییم.
ضربالمثلهای فارسی معادل با این مفهوم:1. راز دل با هر کسی گفتن خطاست2. دیوار موش داره، موش هم گوش داره3. سخن چو از دل برون شد، برنمیگردد4. راز را به سنگ بگویی، سنگ فاشش میکند5. راز را فقط به دیوار بگو، آن هم اگر مطمئنی ترک برندارد6. دل را به هر کسی نمیتوان سپرد7. راز اگر گفتی، دیگر راز نیست8. راز را نگفتن، هنر است؛ گفتنش گاه پشیمانی دارد9. به هر دل نرم، دل نسپار10. چاه هم گاهی راز را فاش میکند
بیت نظامی میگوید اگر رازی را به کوه بگویی، همان کوه آن را فاش میکند.
پس راز را اگر به کسی بگویی که اهل نگه داشتنش نیست، دیر یا زود صدایش درخواهد آمد.
یادمان باشد که هر دل نرمی، جای راز نیست؛ بعضی رازها فقط باید در دل خودمان بماند.
ضربالمثلهایی مثل:
«دیوار موش داره، موش هم گوش داره» یا «راز را نگفتن، هنر است» با همین معنا به ما هشدار میدهند که راز را آسان فاش نکنیم. حتی به کوه هم نه!
آرایههای ادبی:۱. تشبیه تمثیلی (یا تمثیل):
تمام بیت در واقع یک تمثیل است: انسان رازگو به کوه را تشبیه کرده به رازداری که حتی بیجان است، اما باز هم راز را بازمیتاباند. تمثیل به کمک تصویرسازی، مفهومی اخلاقی (عدم اعتماد به هرکس برای گفتن راز) را منتقل میکند.
۲. تشخیص (جانبخشی):در این بیت، کوه که یک پدیدهی بیجان است، گویی «میشنود» و «پاسخ میدهد»—این یک نمونهی واضح از تشخیص است.
۳. واجآرایی:در واژههایی چون «گوید»، «باز گوید» تکرار صوت گ و و نوعی موسیقی درونی ایجاد کرده است.
۴. تکرار (سجع ناقص):واژههای پایانی «گوید» و «باز گوید» ضمن همآوایی، نوعی تکرار معنا دارند که تأکید را بیشتر میکند.
۵. تقابل (تناقض ضمنی):راز گفتن به کوه، که انتظار میرود خاموش و بیواکنش باشد، اما «بازگو میکند»—این تضادِ ظریف نیز به تأثیرگذاری بیت کمک کرده است.
نسبت با فضای کلی داستان یا شعر:
در منظومههای نظامی—چه خسرو و شیرین، چه لیلی و مجنون—راز، دل، عشق پنهان و سخن گفتن یا نگفتنِ آن، یک مضمون کلیدی است.
این بیت بهطور خاص در راستای موضوع رازداری، مراقبت در عشق، و پایبندی به حرمت دل است. گاهی عاشق دلباخته، آنقدر گرفتار درد دل است که دنبال همسخن میگردد، حتی اگر آن همسخن کوه باشد. ولی حتی همان کوه هم راز را بازمیتاباند!
پس این بیت هم از نظر اخلاقی هشدار میدهد، و هم در ادامهی جهان عاشقانهی پر از احتیاط و پنهانکاری است که در شعر نظامی به چشم میخورد.
هر چه کنی به خود کنی. گر همه نیک و بد کنی.
از هر دست بدهی از همان دست میگیری.
هر چه کنی به خود کنی. گر همه نیک و بد کنی.
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
این جهان کوه است و فعل ما ندا.
سوی ما آید نداها را صدا.🌺
اُستایِ پنبه زن پنبهات را بزن، هر چه دیدی دم مزن
**********
وقتی خودت نمیتونی رازت رو حفظ کنی چطور انتظار داری کسی دیگه رازت رو نگه داره…
**********
با مردم بیگانه مگو راز دل خویش.
بیگانه، دل راز نگهدار ندارد.
**********
دانی که چرا سرّ نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
**********
خامشی به که ضمیر دل خویش.
به کسی گویی و گویی که: مگوى.
**********
اى سلیم! آب ز سرچشمه ببند.
که چو پر شد، نتوان بستن جوى
**********
هر سخن، جا و مقامی دارد.
مرد حق، حفظ کلامی دارد.
**********
حاصل کار دهد باد فنا.
گفتن هر سخنی در هر جا.
**********
«رازى که پنهان خواهی، با کسی در میان منه، اگر چه دوست مخلص باشد، که مر آن دوست را دوستان مخلص باشد!» (سعدی)
**********
درود و سپاس
بسیار عالی
از هر دستی بدی از همون دست هم بهت برمیگرده
درود و سپاس
بسیار عالی