مراد از "قفل یاقوت" در این بیت چیست
گشاد از درج گوهر قفل یاقوت
رطب را قند داد و قند را قوت
✏ «نظامی»
قلب
لب ها
قفل از جنس یاقوت
دندان
٤ پاسخ
مراد از قفل یاقوت، لبهای سرخ معشوق است. در ادبیات فارسی، لبها به خاطر رنگ سرخشان به «یاقوت» تشبیه میشوند، و وقتی بستهاند، به قفلی از یاقوت شباهت دارند که گشودنش (باز کردن دهان) نویدبخش سخن شیرین، لبخند یا بوسه است.
تحلیل:
- درج گوهر: استعاره از دهان یا دهانواره که گوهر (دندانها یا سخن) در آن قرار دارد.
- قفل یاقوت: یعنی لبهای سرخرنگ بسته.
- گشودن قفل: یعنی باز کردن لبها (سخن گفتن یا لبخند زدن).
- رطب را قند داد و قند را قوت: کنایه از سخن شیرین یا بوسهای شیرینتر از قند.
نکتهی زیبا: نظامی در این بیت با زبان استعارهای تصویر میسازد که هم عاشقانه است، هم لطیف، هم هنرمندانه.
1. درج گوهر
«درج» یعنی جعبه یا محفظهای که چیزی قیمتی در آن نگهداری میشود؛ «گوهر» هم در اینجا استعاره از دندانها یا سخن گرانمایه و شیرین است. پس:
درج گوهر = دهانی که در آن دندانها یا سخنان قیمتی قرار دارند.
2. قفل یاقوتاین ترکیب زیبا به لبهای بستهی معشوق اشاره دارد. چرا؟
- یاقوت: نماد سرخی، پس لبهای سرخرنگ.
- قفل: بسته بودن لبها پیش از سخن گفتن.
پس قفل یاقوت = لبهای سرخ و بسته.
3. گشاد از درج گوهر قفل یاقوتیعنی: لبهای بستهاش را گشود و از دهانش که چون جعبهای گرانبهاست، سخن یا لبخندی بیرون آمد.
4. رطب را قند داد و قند را قوت«رطب» = خرمای تازه، شیرین
«قند» = شیرینیِ خالص
«قوت» = نیرو، جانبخشی
یعنی:آنقدر سخن یا بوسهاش شیرین بود که:
حتی خرما را از نظر شیرینی شکست داد.
به خودِ قند نیرو و مزهای بیشتر بخشید!
برداشت نهایی:در مجموع، این بیت تصویری از یک معشوقهی زیبا و خوشسخن را ترسیم میکند:
لبهای سرخش را که چون یاقوت بسته بود، گشود.
دندانهایی درخشان یا سخنانی دلربا از آن بیرون آمد.
شیرینی سخنش آنقدر زیاد بود که حتی به قند جان داد!
ارتباط با فضای داستان:
در داستان عاشقانهی «خسرو و شیرین»، نظامی بارها چهرهی شیرین را با تعبیرهای لطیف و مجسمکننده توصیف میکند. این بیت نیز بخشی از همین تصویرسازی عاشقانه است و با فضای کلی داستان که بر پایه زیبایی، دلدادگی و تحسین معشوق میگردد، هماهنگی کامل دارد.
درود بر شما
بسیار عالی