بیت زیر را معنی کنید و موارد کاربرد آنرا ذکر نمایید
شب نگردد روشن از نام چراغ
نام فروردین نیارد گل به باغ
٢ پاسخ
یت "شب نگردد روشن از نام چراغ / نام فروردین نیارد گل به باغ" به معنای این است که برای روشنایی شب و شکوفایی گلها در باغ، تنها نام یا عنوان کافی نیست، بلکه باید عمل و شرایط خاص خود فراهم باشد. در واقع، این بیت بهطور غیرمستقیم اشاره به این دارد که تنها با حرف زدن یا ذکر چیزی نمیتوان به نتیجه رسید، بلکه عمل و شرایط صحیح باید در کنار هم باشند تا نتیجهای واقعی بهدست آید.
معنی دقیقتر:
- "شب نگردد روشن از نام چراغ": شب با نام یا یاد چراغ روشن نمیشود، بلکه چراغ باید وجود داشته باشد تا شب روشن شود.
- "نام فروردین نیارد گل به باغ": تنها با ذکر نام فروردین نمیتوان گلی در باغ آورد، بلکه فروردین باید بیاید و شرایط لازم برای شکوفایی گلها فراهم شود.
موارد کاربرد:
- انتقاد به سطحینگری: وقتی کسی تنها به نام یا ظاهرسازی توجه میکند بدون اینکه به عمل یا شرایط واقعی توجه داشته باشد. این بیت میتواند اشاره به کسانی باشد که بهشکل سطحی به مسائل نگاه میکنند و بهجای تلاش واقعی، فقط نام چیزها را ذکر میکنند.
- دعوت به عمل و تلاش واقعی: برای کسانی که به دنبال تغییر یا موفقیت هستند، این بیت میتواند بهعنوان یک یادآوری باشد که برای رسیدن به نتیجه، نیاز به اقدام عملی و شرایط مناسب است، نه فقط سخن گفتن یا آرزو کردن.
- پند به کسانی که منتظر معجزه هستند: این بیت میتواند به افرادی که منتظر تغییرات بزرگ و معجزهآسا هستند، یادآوری کند که تنها از طریق تلاش و ایجاد شرایط لازم میتوان به نتیجه رسید.
- در ادبیات و شعر: این بیت در قالب اشعار آموزشی یا فلسفی استفاده میشود که قصد دارند به اهمیت عمل و شرایط واقعی نسبت به صرف ذکر اسامی یا مفاهیم تاکید کنند.
در نهایت، این بیت بر اهمیت اقدام و عمل بهجای تکیه صرف بر اسمها یا مفهومها تأکید دارد
کل شعر که مربوط به راه سلوک است .
می فرماید : با سخن گفتن و عرفان نظری و قیل و قال ، شبِ تاریکِ نادانی و کج فهمی را نمی توان روشن کرد .
و دلها و ذهن های منجمد و یخ زده و گیرافتاده در سنتها و خرافات رو نمیشه با آوردن اسم نو شدن و تازه شدن،آنها را تازه و سر سبز کرد .
منظورنخستین شاعر ، با کسانی است که دل در ره رسیدن به عشق گرو نمی گذارند و یا راه نمی دانند یا نامه را نخوانده اند .
سپس اشاره دارد به آنها که در تاریکی و تیره گی باورها ، عقاید ، سنتها و خرافات خود گیر افتاده اند و هر چه به آنها از نو شدن و فهم نو و تاملی نو ، بگوئی باز بی بهره می مانند .
و در بیت آخر می فرماید :
سر بنه تا پا نهی در کوی من
چشم بر بند و ببین در روی من
یعنی سر یا مغز رو که محل تفکر و تعقل و تصور و توهم و تخیل و تجسم هست را کنار بگذار تا بتونی وارد راه عشق بشی تا به معشوق برسی .
( من در اینجا ، معشوق هست )
به مراقبه بشین ، چشمات رو ببند ، چشم از دنیا و مال دنیا و خواهشهای ' من ' ، بر بند تا بتونی با منِ معشوق چشم تو چشم بشی . میشود آگاه بودن از آگاه بودن .
شاد باشید
درود
بسیار عالی