پرسش خود را بپرسید
٢ رأی
١ پاسخ
٣٦ بازدید

منظور شاعر از اینکه "این دیوانه گر عاقل شود، دیگر نمی‌آید" چیست و چگونه دیوانگی و عشق به هم مرتبط می‌شوند؟ ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف که این دیوانه گر عاقل شود، دیگر نمی‌آید

٢ هفته پیش
٠ رأی
٠ پاسخ
٢٢ بازدید

در بیت زیبای   "چون تو سیمرغی به قاف ذوالجلال / بازگرد و جمله مرغان را مکش"  مولانا از چه مفاهیمی در ادبیات عرفانی برای بیان منظور خود استفاده کرده است؟  

٢ هفته پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٧٦ بازدید

این دیالوگ از زبان دلقک در پرده سوم و صحنه دوم بیان میشه اما من متوجه منظور آن نمی‌شوم ممنون میشوم کسی برایم توضح بدهد: [آن که خانه ای دارد که سرپناهی باشد، کلاهخود خوبی به سر دارد.  ((آن یک برین ماهی قباد که می‌خواهد  پیش از سر داشتن خانه ای داشته باشد )) خودش و آن سرش شپش خواهند گذاشت برای همین است که گدا ها چندين بار عروسی می‌کنند.] مشکل بنده خطی است که داخل پرانتز گذاشتم.

٢ هفته پیش
١ رأی
٦ پاسخ
٧٤ بازدید

بیت عاقبت بینست عقل از خاصیت نفس باشد کو نبیند عاقبت  چگونه تضاد بین عقل و نفس را توضیح می‌دهد و مولانا چگونه عقل را به عنوان وسیله‌ای برای دیدن عاقبت معرفی می‌کند؟  

٢ هفته پیش
٢ رأی
٢ پاسخ
٢٤ بازدید

منظور شاعر از " دیوانه" در بیت : گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد

٣ هفته پیش
٢ رأی
١ پاسخ
٢٣ بازدید

در  "گر فضولم من که مهمان توام / شرط نبود هیچ مهمان را مکش" مولانا به چه شیوه‌ای موضوع فروتنی و مهمان‌نوازی را بیان می‌کند؟  

٣ هفته پیش
٢ رأی
٢ پاسخ
٣٦ بازدید

در بیت "تو را با غیر می‌بینم، صدایم در نمی‌آید"، شاعر چه نوع احساسی را بیان می‌کند و چرا صدایش در نمی‌آید؟ تو را با غیر می‌بینم، صدایم در نمی‌آید دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید

٣ هفته پیش
١ رأی
١ پاسخ
٧١ بازدید

در بیت  "آن دو زلف کافر خود را بگو / کای یگانه اهل ایمان را مکش"  چرا شاعر زلف معشوق را به "کافر" و مخاطب را به "اهل ایمان" تشبیه کرده است؟  

٣ هفته پیش
١ رأی
٠ پاسخ
٢٥ بازدید

مولانا در بیت   در موج دریاهای خون بگذشته بر بالای خون وز موج وز غوغای خون دامانشان ناگشته تر ، چه تجربه‌ای از رنج و خون را توصیف می‌کند و چگونه عاشقان را فراتر از این سختی‌ها می‌بیند؟  

٣ هفته پیش
١ رأی
٠ پاسخ
٣٩ بازدید

کوزهٔ سربسته اندر آب زفت از دل پر باد فوق آب رفت باد درویشی چو در باطن بود بر سر آب جهان ساکن بود پس دهان دل ببند و مهر کن پر کنش از باد کبر من لدن ✏ «مولوی»  

٣ هفته پیش