تاریخ
١١ ماه پیش
متن
What level of profit do you envisage?
دیدگاه
٣

به نظر تو مقدار سود چقدر خواهد بود. مقدار سود را چقدر تخمین می زنی؟

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He writes smug, sanctimonious waffle.
دیدگاه
١

او نوشته های چرت و پرت های مغرورانه و مقدس نمایانه ای می نویسد .

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I wish she'd stop being so sanctimonious.
دیدگاه
٠

ای کاش که دیگه از این مقدس نما بازی دست برداره.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The barb of his wit made us wince.
دیدگاه
٠

حاضر جوابی تند و تیزش، حال ما را گرفت.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He suppressed a wince as motion renewed the pain.
دیدگاه
٠

وقتی حرکت باعث تجدید درد او شد، واکنشی از خود نشان نداد. .

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I still wince at the thought of that terrible evening.
دیدگاه
٠

تا الان هم از فکر کردن به آن غروب وحشتناک، به خود می لرزم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The compound is finally obtained by precipitation.
دیدگاه
١

به کمک تسریع، بالاخره ترکیب حاصل گردید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is ebullient with enthusiasm.
دیدگاه
١

او سرخوش از شور و ذوق است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It needed a calmer appraisal of her situation.
دیدگاه
٠

باید نسبت به موقعیت او ارزیابی ملایم تری انجام می دادی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The new appraisal scheme is only a taste of things to come.
دیدگاه
٠

تمهید یک ارزیابی جدید فقط نمونه ای از طرح های آینده می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We should make an objective appraisal of his job.
دیدگاه
١

ما باید ارزیابی بی غرضانه ای نسبت به کار او داشته باشیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She has written a major critical appraisal/study of Saul Bellow's novels.
دیدگاه
٠

او یک ارزیابی منتقدانه/مقاله جامعی درباره رمانهای سال بلو به رشته تحریر درآورده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The discerning customer will recognize this as a high quality product.
دیدگاه
٠

یک مشتری با درایت میتواند که این محصول با کیفیت را تشخیص دهد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She is incapable of discerning right from wrong.
دیدگاه
٠

او قادر به تمایز بین کار درست و غلط نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He gave me a reluctant assistance.
دیدگاه
٠

به من منشی دادند که با ناخواستگی اورده بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our plane hobbled through the cloud cluster.
دیدگاه
٠

هواپیمای ما از دسته ای از ابرها عبور کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They clustered soldiers at each entry to the fortress.
دیدگاه
٠

آنها در هر یک از درب های قلعه، گروهی از سربازان را قرار دادند

تاریخ
١ سال پیش
متن
She used her good looks to compensate her lack of intelligence.
دیدگاه
١

او از خوشگل بودنش برای جبران بهره هوشی ناچیزش بهره می برد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Mike could go into a sulk that would last for days.
دیدگاه
٠

مایک ممکن بود طوری قهر کند که روزها طول می کشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He tensed himself for the jump and landed expertly on the other side.
دیدگاه
٠

او برای پرش، خود را منقبض کرد و به طور ماهرانه ای در آن سمت فرود آمد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She looked up to see that Belle hadn't made it: her legs were dangling into the corridor.
دیدگاه
٠

او در حالیکه پاهایش آویزان در راهرو بودند، بالا را نگاه کرد و متوجه شد که بِل موفق نشده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Grain by grain and hen fills her belly.
دیدگاه
٠

دانه ای بعد از دانه ای و مرغی که شکم از عزا درمی آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We should make an objective appraisal of his job.
دیدگاه
٠

باید یک ارزیابی بی طرفانه از کارکرد او انجام دهیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Virtually all students will be exempt from the tax.
دیدگاه
٠

می توان گفت که تمام مشغولین به تحصیل از خدمت سربازی معاف خواهند گردید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Children under 16 are exempt from prescription charges.
دیدگاه
٠

کودکان زیر شانزده سال از هرگونه اتهام تجویز دارویی مبرا هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The interest is exempt from income tax .
دیدگاه
٠

سود ( بر دارایی ) معاف از مالیات بر درامد می باشند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Men in college were exempt from military service.
دیدگاه
٠

مردان در حین تحصیل دانشگاهی از خدمت سربازی معاف بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
School property is exempt from most taxes.
دیدگاه
٠

املاک آموزشی از اغلب مالیات ها معاف هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How can you treat me so flippantly!
دیدگاه
٠

چطور می تونی با این بی تفاوتی با من برخورد کنی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He answered the reporters'questions flippantly; this cannot be airily explained to your children.
دیدگاه
٠

او به سوالات خبرنگار با بیـخیالی پاسخ داد، این موضوع را نمـی توان به صراحت برای کودکان توضیح داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
'Oh dear,' he said flippantly.
دیدگاه
٠

او با بی خیالی گفت: اوه، عزیزدلم

تاریخ
١ سال پیش
متن
You need special authorization to park here.
دیدگاه
٠

برای پارک ماشین در این مکان نیاز به مجوز ویژه دارید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Always use a circuit breaker for added safety.
دیدگاه
٠

برای تضمین امنیت، از فیوز خودکار در مدار برق استفاده کنید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The movie became a box-office record breaker.
دیدگاه
٠

این فیلم رکورد فروش بلیط گیشه را شکست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
An ensign is a junior officer in the United States Navy.
دیدگاه
٠

افسر پرچمدار یک سرباز تازه ملحق شده به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Why don't you just pull up all the plants and have done with the idea of having a garden.
دیدگاه
٢

چرا یک دفعه همه گیاهان رو از رییشه در نمیاری تا از این توهم باغبانی ما رو خلاص کنی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Let's first suppose the second defense line has been destroyed.
دیدگاه
٠

در ابتدا فرض را بر این بگذاریم که دومین خط دفاعی نیز متلاشی شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
NATO defense ministers wrap up their meeting in Brussels today.
دیدگاه
٠

وزرای دفاع کشورهای عضو ناتو، امروز اجلاس خود را در بروکسل برگزار کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Everyone is tired of their blatant effronteries.
دیدگاه
٠

مردم از دست جنایات خشونت بار آنان به ستوه آمده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I was shocked by the blatant racism of his remarks.
دیدگاه
٠

من از وقاحت صحبت های نژادپرستانه او شوکه شدم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was shocked by his blatant sexism.
دیدگاه
٠

او از تبعیض جنسیتی وقیحانه اش شوکه شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The whole episode was a blatant attempt to gain publicity.
دیدگاه
١

کل این قسمت ( سریال ) تلاشی بارز برای جذب مخاطب بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Most shops are ignoring the government's edict against Sunday trading.
دیدگاه
٠

بیشتر فروشگاه ها، دستور دولت مبنی بر عدم تجارت در روز یکشنبه را نادیده می گیرند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The emperor issued an edict forbidding doing trade with foreigners.
دیدگاه
٠

امپراتور فرمانی صادر کرد که تجارت با بیگانگان را قدغن اعلام کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They caballed against the emperor's edict.
دیدگاه
٠

آنان بر علیه دستور امپراتور توطئه چیدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The king issued an edict that forbid the seizing of neutral vessels.
دیدگاه
٠

پادشاه فرمانی را صادر کرد که توقیف کشتی های بی طرف را ممنوع کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Fiat is Italy's largest industrial conglomerate.
دیدگاه
٠

فیات از بزرگ ترین مجتمع های صنعتی ایتالیا می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Prices have been fixed by government fiat.
دیدگاه
٠

با یک دستور دولتی، قیمت ها ثابت نگه داشته شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
All these plans presuppose that the bank will be willing to lend us the money.
دیدگاه

تمام این طرح ها تضمین خواهند کرد که بانک خواهان قرض دادن پول به ما خواهدبود

تاریخ
١ سال پیش
متن
He mumbled in delirium all night.
دیدگاه
١

در تمام شب، زیر لبی هذیان می گفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Before she died she had fits of delirium.
دیدگاه
١

قبل از مرگ، به یک سری از حملات هذیان گوئی دچار شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Scholasticism is a term used to designate both a method and a system.
دیدگاه
٠

مدرس گرایی اصطلاحی است که هم یک روش و هم یک نظام را مشخص می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He becomes yet another defender of dead scholasticism, a mere hawker of dogma.
دیدگاه
٠

او نیز به یکی دیگر از مدافعان مکتب مدرس گرایی بی روح تبدیل گشت، فروشنده دوره گردی که عقاید خود را حراج کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Word was sure to get about, and the shrine would suffer from it.
دیدگاه
٠

حتماً این راز برملا می شه و زیارتگاه ضربه خواهد خورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He made a clean breast of the whole secret.
دیدگاه
٠

همه اسرار دلش رو ریخت رو داریه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Julia finally made a clean breast of it and admitted that she had stolen the money.
دیدگاه
٠

جولیا بالاخره دهان به حقیقت گشود و اقرار کرد که او پول را دزدیده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These tests weighted in favor of girls.
دیدگاه
٠

این آزمون ها بیشتر به نفع دختران بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I am in favor of stopping work now.
دیدگاه
٠

نظر من اینه که الان کار رو متوقف کنیم. ( حالت نظر سنجی )

تاریخ
١ سال پیش
متن
Congress voted overwhelmingly in favor of the bill.
دیدگاه
٠

اعضای مجلس با اکثریت قاطع به این لایحه رای مثبت دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
All in favor of this proposition will please say " Aye ".
دیدگاه
٠

هر کسی که با این پیشنهاد موافقه بگه آری

تاریخ
١ سال پیش
متن
The mental state that had created her psychosis was no longer present.
دیدگاه
٠

از آن حالت روحی که مسبب روان پریشی او شده بود، دیگر نشانه ای نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She fell into a drug-induced psychosis.
دیدگاه
٠

او گرفتار روان پریشی ناشی از دارو ( مواد مخدر ) شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was also an honorary consultant in psychiatry at the Littlemore Hospital, Oxford.
دیدگاه
٠

وی همچنین به عنوان مشاور افتخاری در بخش روان پزشکی بیمارستان لیتلمور آکسفورد فعالیت داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was a psychic who was later revealed to be a fraud.
دیدگاه
١

او کار رمالی می کرد و بعداً کلاه بردار در اومد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Do you believe in the paranormal and other psychic phenomena?
دیدگاه
١

آیا به ماوراءالطبیعه و سایر پدیده های معنوی اعتقاد دارید؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Ed is so gallant that he always gives up his subway seat to a woman.
دیدگاه
٠

اد به قدری نجیب زاده است که همیشه صندلی مترو خود را به خانم ها واگذار می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Many gallant knights entered the contest to win the princess.
دیدگاه
٠

بسیاری از شوالیه های دلیر با هدف دستیابی به شاهزاده در رقابت وارد شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The pilot swore a gallant oath to save his buddy.
دیدگاه
٠

خلبان با شکوه و راسخ سوگند خورد تا رفیق خود را نجات دهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His forthright manner can be mistaken for rudeness.
دیدگاه
٠

رفتار بی پرده او ممکن است با بی ادبی اشتباه گرفته شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
MacTavish was characteristically forthright in his reply.
دیدگاه

آقای مک تاویش در پاسخ خود به طور متشخصانه ای صریح بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The new government hoped to change the status of the poor.
دیدگاه
٠

دولت جدید در پی تغییر در وضعیت ( زندگی ) قشر نیازمند است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She called to find out the status of her job application.
دیدگاه
٠

با آنها تماس گرفت که وضعیت درخواست شغلی خود را چک کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A sudden vicious squall knocked her to the ground.
دیدگاه
٠

صدای غرش مهیب و غیر منتظره ای او را بر زمین کوبید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The boat was hit by a squall north of the island.
دیدگاه
٠

قایق در شمال جزیره با طوفان برخورد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Readers respond positively to the emotion of his writing.
دیدگاه
٠

خوانندگان به طور مثبتی با عواطف نوشته هایش پاسخ دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her voiced was filled with emotion as she told him the news.
دیدگاه
٠

وقتی خبر را به گوش او رساند، صدایش مملو از احساسات شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In science or engineering we use instruments to amplify our senses.
دیدگاه
٠

در علوم یا مهندسی از ابزارهائی بهره می بریم که حواس ما را تشدید کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A funeral can amplify the feelings of regret and loss for the relatives.
دیدگاه
٠

مراسم تدفین باعث تشدید احساس افسوس و فقدان گردد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A transistor can amplify electrical current or voltage.
دیدگاه
٠

ترانزیستور می تواند شدت جریان الکتریکی و ولتاژ را تقویت کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Hearing aids convert sound waves to electrical signals and then amplify the signals.
دیدگاه
٠

سمعک شنوائی، امواج صوتی را به سیگنال های الکتریکی تبدیل کرده و سپس آن سیگنال را تقویت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'd like to amplify my response to your earlier question.
دیدگاه
٠

می خواهم پاسخی که قبلاً به شما ارائه کردم را واضح تر بیان کنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We must amplify our effort by working a lot harder.
دیدگاه
٠

باید تلاش ( برای هدف ) خود را با کار کردن بیشتر تقویت کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
And don't expect to be able to tweak the suspension for better handling.
دیدگاه
٠

توقع نداشته باش که قادر به تعدیل سیستم فنربندی برای کنترل بهتر آن باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I think you'll have to tweak these figures a little before you show them to the boss.
دیدگاه
٠

به نظر من این ارقام را قبل از ارائه به رئیس، باید مقداری تعدیل کنی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Maybe you should tweak a few sentences before you send in the report.
دیدگاه
٠

بهتر است که قبل از ارسال گزارش، چند جمله را ویرایش کنی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We gave the formula a tweak.
دیدگاه
٠

ما دسورالعمل را مقداری تعدیل کردیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She gave the child's cheek a gentle tweak.
دیدگاه
٠

او گونه بچه را نیشگون گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Nevertheless, Freud did detect a providential, protective element in the superego.
دیدگاه
٠

با این وجود، فروید نتوانست عناصر خداشناسانه و حفاظت کننده را در فرامن شناسائی کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The superego was Freud's term for the conscience -- values and ideals, shame and guilt.
دیدگاه
٠

فرامن اصطلاحی است که فروید درباره هشیاری . . . ارزش ها و ایده آل ها، پشیمانی و احساس گناه به کار برده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They are superego, ego and ID.
دیدگاه
٠

( سه جزء فرویدیسم ) شامل فرامن، خودخواهی و نهاد هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Under this theory, the superego as a restraint.
دیدگاه
٠

بر اساس این نظریه، فرامن یا نفس اماره به عنوان مهارکننده نقش دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The decline of the superego disturbs the equilibrium to a dangerous degree.
دیدگاه
٠

افول نفس اماره تا درجه خطرناکی، اعتدال را مختل می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
My adolescence was a triumph of the superego over the id.
دیدگاه
٠

دوره نوجوانی من، غلبه اخلاقیات بر هوای نفس بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Charles Dickens was a raconteur par excellence.
دیدگاه
٠

چارلز دیکنز داستان سرای برجسته ای بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He went on to become the talk-show host par excellence.
دیدگاه
٠

او ( حرفه اش ) را ادامه داد تا مجری برنامه گفتگوی فوق العاده ای گردید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is the elder statesman par excellence.
دیدگاه
٠

او پیشکسوت سیاست بی نظیری است

تاریخ
١ سال پیش
متن
Without you? Id be a soul without a purpose. Without you?Id be an emotion without a heart. Im a face,without expression, A heart with no beat. Without you by my side, Im just a flame without the heat. Elle Kimberly Schmick.
دیدگاه
٠

بدون تو؟ من روحی هستم بدون هدف. بدون تو؟ من احساسی هستم بدون دل. رخساره ای هستم بدون بیان، قلبی بدون ضربان. بدون تو در کنار من، شعله ای هستم بدون گرم ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
The Canadian Supreme Court ruled that the State can ban pornographic images which "denigrate women".
دیدگاه
٠

دادگاه عالی کانادا حکمی داد که به موجب آن تصاویر مستهجن که مسبب "بی آبروئی زنان" می گردند را ممنوع کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Attempts to denigrate his playing simply because of his popularity are misplaced but regrettably widespread.
دیدگاه
١

تلاش ها برای تحقیر شیوه ی بازی او کاملاً نابجا بوده، ولی متاسفانه شایع شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The amendment prohibits obscene or indecent materials which denigrate the objects or beliefs of a particular religion.
دیدگاه
١

این الحاقیه موجب ممنوعیت نشر مفاد زشت و ناپسندی است که سبب تحقیر اهداف و اعتقادات مذاهب خاص می گردد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
To assert this is to denigrate the effectiveness of the police.
دیدگاه

برای اثبات این، باید توانمندی پلیس را زیرسوال ببری.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I didn't intend to denigrate her achievements.
دیدگاه
١

قصد من خدشه دار کردن دستاوردهایش نبود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You shouldn't denigrate people just because they have different beliefs from you.
دیدگاه
١

نباید کسی را به دلیل داشتن عقاید مذهبی متفاوت تحقیر کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The higher the interest rate, the greater the financial risk - which, of course, cuts both ways.
دیدگاه
٠

هر چقدر نرخ بهره بیشتر باشد، خطرپذیری مالی بیشتری خواهد داشت، که صد البته، مثل شمشیر دو لبه ست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I gazed up at the withering contrail.
دیدگاه
٠

به رد دود جت که در حال پخش شدن بود خیره ماندم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's just not part of my constitution to complain about small things.
دیدگاه
٠

این در مرام و نهاد من نیست که درباره ی مسائل پیش پا افتاده غر بزنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's always had a strong constitution.
دیدگاه
٠

او همیشه از یک بنیه قوی برخوردار بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's a kind of intellectual superman.
دیدگاه
١

او به نحوی یک ابرمرد در حوزه اندیشه می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Intellectual pretension was never one of his vices.
دیدگاه
١

تظاهر به اندیشمندی هرگز از خصیصه های وی نبوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She considered everyone her intellectual inferior.
دیدگاه
١

او همه مردم را از لحاظ فکری پایین تر از خودش تصور می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Happy birthday to an attractive,intellectual,sophisticated and all round splendid person.
دیدگاه
١

تولدت مبارک! ای تو که فردی جذاب، خردمند، روشن فکر و تماماً با شکوه هستی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
"On the broad canvas of presidential trade policy, Obama's decision is unexceptional, " says Doug Irwin, a trade historian at Dartmouth College.
دیدگاه
٠

داگ اروین، تاریخ شناس تجارت دانشگاه دارتموث اذعان کرد: "

تاریخ
١ سال پیش
متن
But it couldn't have been easy being Billy Ripken either, an unexceptional major league infielder craning his neck for notice while the press swarmed around Hall of Famer and elder brother Cal.
دیدگاه
٠

اما بیلی ریپکین بودن هم آنقدر نمی توانست کار ساده ای باشد، توپ زن لیگ برتری بدون استثنا که گردن خود را برای دیدن اخطاریه کج کرده بود و در حالیکه خبرن ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
At the time, I thought it normal and unexceptional .
دیدگاه
٠

یک زمانی تصور می کردم که یک قضیه عادی و معمولی است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The rest of the summer was unexceptional.
دیدگاه
٠

بقیه روزهای تابستان خیلی عادی گذشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a hard-working, if unexceptional, student.
دیدگاه
٠

اگر نگوییم که یک شاگرد بی نظیر است، خیلی سخت کوش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Since then, Michael has lived an unexceptional life.
دیدگاه
٠

از آن زمان بود که مایکل یک زندگی معمولی را ادامه داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She rose, threw one withering look at Cranston and followed the others out.
دیدگاه
١

او از جای برخاست، نگاهی تحقیر آمیز به کرانستن ون انداخت و به دنبال سایرین خارج شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Rotten had also adopted an increasingly withering view of his colleagues.
دیدگاه
١

راتن نیز دیدگاه به شدت تحقیر آمیز نسبت به همکارانش اتخاذ کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I gazed up at the withering contrail.
دیدگاه
١

به دود جت که در حال پخش شدن بود خیره ماندم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The daily firings produced by the withering economy offered loopholes of opportunity for a young man who kept his eyes open.
دیدگاه
١

اخراج های روز به روز ناشی از اقتصاد رو به زوال، روزنه ای از فرصت را برای جوانی باز نمود که همیشه در کمین نشسته بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A withering look from his wife silenced him.
دیدگاه
١

نگاه تحقیر آمیز همسرش، او را ساکت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He made a withering attack on government policy.
دیدگاه
١

او حمله ( انتقاد ) حقارت آمیزی به سیاست دولت اعمال کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She reserved her most withering scorn for journalists.
دیدگاه
١

او اهانت آمیزترین متلک هایش را برای روزنامه نگاران نگه می دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The old values are withering away in a new society.
دیدگاه
١

ارزش های باستانی در جامعه کنونی در حال زوال تدریجی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
As John approached at full tilt he saw a queue of traffic blocking the road.
دیدگاه
١

همانطور که جان با سرعت بالا نزدیک شد، مشاهده کرد که صف ترافیک جاده را مسدود کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Should he dash off a few writs?
دیدگاه
٠

نباید او به سرعت چند خط دیگر بنویسد؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Excuse me, I must dash off now.
دیدگاه
٠

ببخشید، باید الان سریعاً بروم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He dashed cold water on his face.
دیدگاه
٠

آب سرد را روی صورتش پاشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Accordingly, break traditional idea manacle, blend in world market as soon as possible, accelerate open model economy grows, the economic progress to impoverished area is all in all.
دیدگاه
٠

در نتیجه، قید و بندهای ایده های سنتی را در هم بشکنید، در تجارت جهانی در حداقل زمان ممکن بپیوندید، رشد اقتصادی مدل باز و توسعه اقتصادی مناطق فقیررا تس ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
Take the taste of manacle for the first time.
دیدگاه
٠

برای اولین بار طعم اسارت را بکشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
But as a result of traditional idea manacle, a lot of places appeared a variety of incommensurate reaction.
دیدگاه
٠

اما به دلیل قید و بند ایده های سنتی، بسیاری از مناطق، واکنش های نامناسب مختلفی بروز داده اند

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a homicidal and delusional sociopath, she said.
دیدگاه
٠

او گفت که او مردی قاتل و روان آزاری متوهم بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The mirrors all round the walls give an illusion of greater space.
دیدگاه
٠

آیینه های چیده شده در سرتاسر دیوارها، توهمِ فضایی بزرگ تر را القا می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They suffer from the illusion that they cannot solve their problems.
دیدگاه
١

آنها این توهم را داشتند که دیگر نتوانند مشکلات خودشان را حل کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Deafness or tinnitus may or may not be associated.
دیدگاه
٠

ناشنوایی و وزوز گوش دو حالتی هستند که ممکن است مرتبط باشند یا خیر.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She has tinnitus and he has one good ear, one bad.
دیدگاه
٠

خانمش وزوز گوش دارد و خودش یک گوش خوب و یک گوش معیوب دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Another sign of danger is tinnitus, a condition usually characterized by a ringing in the ear after listening.
دیدگاه
٠

از دیگر علائم خطر، صدای وزوز گوش است، یعنی وضعیتی که با صدای وزوز درون گوش بعد از شنیدن صدا رخ می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He brought off his speech with ease.
دیدگاه
٠

با خاطری آسوده توانست که سخنرانی خود را با موفقیت به اتمام برساند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The lifeboat brought off most of the shipwrecked sailors.
دیدگاه
٠

قایق نجات اغلب دریانوردان کشتی شکسته را نجات داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They will bring in a parliamentary bill.
دیدگاه
٠

آنها لایحه مجلس را ارائه خواهند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He had had the foresight to bring in the washing before the rain started.
دیدگاه
٠

او پیش بینی خوبی داشت که قبل از شروع بارندگی، لباس های شسته را به داخل آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't cast out the foul water till you bring in the clean.
دیدگاه
٠

آب آلوده را خالی نکنید تا زمانی که آب سالم اورده باشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
دیدگاه
٠

ای کاش از فرهنگ جامع جملات آنلاین مان بهره ببرید تا به طور روزانه پیشرفت کنید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was mass hysteria when the band came on stage.
دیدگاه
٠

هنگامی که گروه نوازندگی وارد صحنه شدند، هیجانی همگانی به وجود آمد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Unnecessary anxiety has been caused by media hysteria and misinformation.
دیدگاه
٠

آشفتگی بی موردی به موجب هیجانات رسانه ها و اطلاع رسانی غلط به وجود آمده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The crowd moved aside to let the leaders get by.
دیدگاه
٠

جمعیت کنار رفتند تا رهبران گیر نیفتند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Security Account Manager needs to get the boot password.
دیدگاه
٠

مدیر حساب امنیتی باید رمز راه انداز را داشته باشد. Get the boot در این جمله اصطلاح اخراج نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Who do you think will get the boot when the company lays off employees?
دیدگاه
٠

به نظرتان وقتی شرکت تعدیل نیرو کند چه کسانی اخراج خواهند شد؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was a disruptive influence, and after a year or two she got the boot.
دیدگاه
٠

او نفوذی مخرب بودو سرانجام بعد از یکی دو سال اخراج گردید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
If you're late once more you're getting the boot.
دیدگاه
٠

اگه یه بار دیگه دیر بیای اخراجی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was anxious to mend the rift between the two men.
دیدگاه
٠

وی برای بهبود اختلاف بین آن دو مرد هیجان زده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Efforts to heal the rift between the two countries have failed.
دیدگاه
١

تلاش ها برای بهبود اختلافات میان این دو کشور ناموفق بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His actions only deepened the rift between himself and the majority of Congress.
دیدگاه
١

اقدامات او تنها موجب تشدید اختلافاتش با عمده اعضای مجلس گردید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The stream had cut a deep rift in the rock.
دیدگاه
١

جریان آب رودخانه باعث ایجاد شکافی در صخره شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A bequest of the surplus is called residuary.
دیدگاه
٠

به سهم الارثی که در وصیت نامه ذکر نشده است، مابقی ارث میگویند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
As you can imagine, the bequest has caused a deep rift between them.
دیدگاه
٠

همونطور که انتظار می رفت، ارثیه باعث اختلاف شدیدی مابین آن ها گردید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Regrettably, I must leave failure as a bequest to Earth.
دیدگاه
٠

با نهایت تاسف، باید شکست را به عنوان میراثی برای زمین به جای بگذارم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
In his will he made a substantial bequest to his wife.
دیدگاه
٠

وی در وصیت نامه ی خود، سهم الارث قابل توجهی برای همسرش به جای گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He received a bequest under his grandmother's will.
دیدگاه
٠

او ارثیه ای بنابه وصیت مادربزرگش دریافت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The library has received a generous bequest from a local businessman.
دیدگاه
٠

به این کتابخانه یک ارثیه سخاوتمندانه از یکی از تجار محل رسیده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Several people were still working on the residue caught between their teeth.
دیدگاه
٠

چندین نفر هنوز مشغول پاک کردن دندان هایشان از ذرات نشسته روی آن هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Drain and rinse with cold water to remove residue.
دیدگاه
٠

آب شست وشو را تخلیه کنید و سپس با آب سرد بشویید تا مواد باقی مانده پاک گردد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The residue went to her granddaughter.
دیدگاه
٠

ماترک غیر موصی به نوه اش واگذار شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Do you know how to conjugate the verb "seek"?
دیدگاه
٠

آیا میدانید که فعل speak چگونه صرف میشود؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
In the interests of conservation, stiletto heels are not permitted in the house.
دیدگاه
٠

برای داشتن یک گفتگوی سالم، پوشیدن کفش پاشنه بلند در خانه ممنوع است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The contract contains a confidentiality clause.
دیدگاه

قرارداد شامل بندی است که محرمانه بودن آنرا ذکر می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
This last clause is a thinly-veiled threat to those who might choose to ignore the decree.
دیدگاه

آخرین بند ( این قانون ) ، یک تهدید آشکار برای کسانی است که شاید تصمیم بگیرند از دستورات پیروی نکنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A clause in the contract had been left purposely vague.
دیدگاه
٠

یکی از بندهای قرارداد از روی قصد، مبهم باقی مانده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The mushroom development of technology will pave the way for improving our economy.
دیدگاه
٠

توسعه روزافزون فناوری، مسیر رشد اقتصادی ما را هموار خواهد ساخت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The mushroom cloud over Hiroshima is a horrific image of war.
دیدگاه
٠

ابر انفجار در فراز آسمان هیروشیما، تصویر دلهره آوری از جنگ بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She got herself in hot water with the authorities.
دیدگاه
٠

او خودش را در مخمصه ای با مسوولین قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Some of the discoveries were in deep water.
دیدگاه
٠

برخی از این اکتشافات در اعماق آب ها بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The company is in deep water over their refusal to reduce prices.
دیدگاه
١

شرکت به خاطر امتناع از کاهش قیمت ها، در وضعیت دشواری قرار گرفته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Having lost her passport, she is now in deep water.
دیدگاه
٠

به خاطر گم کردن گذرنامه، روزگارش سیاه شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A great ship asks deep water.
دیدگاه

کشتی بزرگ، دریای عمیقی می طلبد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it.
دیدگاه
٠

حرفه ی بازیگری، مقداری افتخار را به همراه خواهد آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was considerable kudos attached to being on the advisory board.
دیدگاه
٠

بودن در هیئت مشاوره، افتخار بسیار بزرگی به همراه داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I wish he'd quit bothering me with his pesky questions.
دیدگاه
٠

ای کاش دیگر با این سوال ناخوشایند مرا اذیت نکند

تاریخ
١ سال پیش
متن
We can curb juvenile delinquency by education.
دیدگاه
٠

از طریق آموزش می توانیم جلو بزهکاری نوجوانان را بگیریم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is a high rate of juvenile delinquency in this area.
دیدگاه
٠

میزان بزهکاری نوجوانان در این منطقه بسیار بالا می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was having a romantic liaison with her husband's best friend.
دیدگاه
٠

او رابطه نامشروع عاشقانه با بهترین دوست شوهرش دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We are hoping to establish better customer liaison.
دیدگاه
٠

امیدواریم کا ارتباط بهتری با مشتریان برقرار کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He blamed the lack of liaison between the various government departments.
دیدگاه
٠

وی عدم وجود ارتباط بین سازمان های مختلف دولتی را مورد انتقاد قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Heart gets cold and love gets tired,it's inevitable when you experience love.
دیدگاه
٢

زمانی که عشق را تجربه کردید، به طور ناگذیر دل سرد می شوید و از شدت عشق کاسته می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How did your expectations jibe with the reality?
دیدگاه
٠

چگونه توقعاتتان با واقعیت مطابقت دارد؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Your statement doesn't jibe with the facts.
دیدگاه
٠

اظهارات شما با واقعیت مغایر است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her story didn't jibe with the witnesses'account.
دیدگاه
٠

حرف های او با اظهارات شاهدین تناقض داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Dublin city is currently like a tinderbox just waiting to explode.
دیدگاه
٠

شهر دوبلین هم اکنون همچون انبار باروتی است که منتظر ( جرقه ای برای ) انفجار است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The area is a tinderbox that could again plunge the country into civil war.
دیدگاه
٠

این منطقه به انبار باروتی تبدیل شده است که می تواند دوباره کشور را به جنگ داخلی سوق دهد

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a drummer in a rock band.
دیدگاه
٠

او در یک گروه راک، طبل زن بود. او طبل زن یک باند راک بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You displease your father when you don't obey him.
دیدگاه
٠

اگر از پدرت اطاعت نکنی، او را ناراحت می کنی

تاریخ
١ سال پیش
متن
Glaring colours displease the eye.
دیدگاه
٠

رنگ های درخشان، چشم را اذیت می کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Not wishing to displease her, he avoided answering the question.
دیدگاه
٠

چون نمی خواست او را ناراحت کند، از پاسخ دادن طفره رفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He'd do anything rather than displease his parents.
دیدگاه
٠

او به جای ناراحت کردن والدینش، هر کاری را برای آنها انجام میدهد،

تاریخ
١ سال پیش
متن
Lam, who was also the firm's Beijing managing partner, practices in all areas of contentious and non-contentious IP, with a particular emphasis on consumer electronics and telecommunications.
دیدگاه
٠

در این جمله lam اسم شخصه و جیم زدن نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Popular realizations of MPI standard are CHIMP and LAM and so on.
دیدگاه
٠

در اینجا LAM نوعی استاندارده و جیم زدن نیست

تاریخ
١ سال پیش
متن
He misses the camaraderie of the Bar and the exhilaration of forensic battle in the exalted courts.
دیدگاه
٠

او دلتنگ صمیمیت کانون وکلا و شور و نشاط نبرد قانونی در دادگاه عالی شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Aunt Millie went with her as chaperone, and kept her secret.
دیدگاه
١

عمه میلی به همراه او به عنوان ملازم رفت و راز او را مخفی نگه داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Colosseum is a landmark documentary that will answer these questions.
دیدگاه
٠

کلوسیوم به عنوان مستندی جلوه گر است که تمام این سوالات را پاسخگو خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Even in ruin the Colosseum is a magnificent edifice of great structural interest and aesthetic splendour.
دیدگاه
٠

حتی در زمان ویرانی، کلوسیوم بنای با عظمتی از جنبه سازه ای و شکوه هنری تلقی میشود

تاریخ
١ سال پیش
متن
Tom felt himself being drawn towards her vibrant personality.
دیدگاه
٠

تام حس میکرد که به سمت شخصیت پر جنب و جوش خودش کشیده میشود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She gave a vibrant performance in the leading role in the school play.
دیدگاه
٠

او در یک نمایش مدرسه ای به عنوان بازیگر اصلی، بازی درخشانی ( فوق العاده ای ) انجام داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The minister has issued a flat denial of the accusations against her.
دیدگاه
١

خانم وزیر، به طور محض هرگونه اتهامی بر علیه خود را رد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The document contains an explicit denial that the company ever sold arms.
دیدگاه
١

این سند محتوی تکذیب قاطع این موضوع است که شرکت تاکنون به فروش اسلحه اقدام کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The chairman of the company issued a denial of the allegations.
دیدگاه
٢

رییس هیئت مدیره شرکت، تکذیب نامه ای جهت این اتهام صادر کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
For example, a leading question may take the respondent outside the bounds of the context of everyday life.
دیدگاه
٠

برای مثال، سوال تلقینی ممکن است که پاسخ دهنده را به خارج از مرزهای سیاق زندگی روزمره منتقل کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
All right, I won't ask leading questions.
دیدگاه
٠

بسیار خب! من سوالات تلقینی نمیپرسم

تاریخ
١ سال پیش
متن
Californian agriculture is the leading light in America and even in the world.
دیدگاه
٠

کشاورزی کالیفرنیا به عنوان پیشرو در کشاورزی آمریکا و حتی جهان تلقی می شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Another was a leading light opera singer in the local community.
دیدگاه
٠

دیگری ( Another ) ، یکی از شخصیت های برجسته خوانندگی اپرا در این مرز و بوم بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A leading light in/of the art and ballet world, he was a close friend of the Princess.
دیدگاه
٠

او که یکی از دوستان نزدیک شاهزاده بود، از برجستگان هنر و دنیای رقص باله به شمار میآید

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm about done with my work, so I'll be down for dinner soon.
دیدگاه

کارهام تقریباً داره تموم می شه، بعدش زودی میام پایین برا ناهار

تاریخ
١ سال پیش
متن
They're just about ready to leave.
دیدگاه
٠

آنها همین الان آماده رفتن شدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There are so many trees about the house that it's somewhat dark inside.
دیدگاه
٠

آنقدر درخت در اطراف خانه هستند که داخل ( خانه ) تاریک به نظر می رسد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was here for a second, and then she just dashed off again.
دیدگاه
٠

او چند ثانیه ای اینجا بود ولی یهویی مثل برق ناپدید شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She dashed off a short note to her roommate before leaving.
دیدگاه
٠

وی قبل از رفتن به سرعت یادداشت کوتاهی برای هم اتاقی خود نوشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He is charged with several misdemeanor, including driving without a valid licence and creating a disturbance.
دیدگاه
٠

وی به چندین فقره بزه کاری، من جمله رانندگی بدون گواهینامه ی معتبر و ایجاد اختلال متهم شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The coach followed a rather devious course to its destination.
دیدگاه
٠

مربی مسیر پرپیچ و خمی را برای رسیدن به مقصدش دنبال کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her saintly manner concealed a devious mind.
دیدگاه
٠

رفتار مقدس مآبانه ی او، ذهن منحرفش را پنهان کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He had been devious and two-faced.
دیدگاه
٠

او شخص دغل باز و دوروئی بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She is devious and sly and manipulative.
دیدگاه
٠

وی زن منحرف، آب زیرکاه و دغل بازی است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
When the check comes, the lobbyists almost always pick up the tab.
دیدگاه
٠

وقتی که چشم لابی گرها به چک نقدی می افتد، تقریباً همیشه خودشان صورت حساب را پرداخت می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He wouldn't pick up the tab for anyone else.
دیدگاه
٠

او اصلاً صورت حساب شخص دیگری را پرداخت نخواهد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Why should the taxpayer pick up the tab for mistakes made by a private company?
دیدگاه
٠

چرا مالیات دهندگان باید هزینه هایی را پرداخت کنند که ناشی از اشتباهات شرکت های خصوصی است؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
"That might be difficult," interposed Mrs. Flavell.
دیدگاه
٠

بانو فلاول رشته کلام او را برید و گفت: شاید کار سختی باشه.

تاریخ
١ سال پیش
متن
'But how do you know that?' he interposed.
دیدگاه
٠

حرف او را قطع کرد و گفت: اما تو اینها رو از کجا میدانی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
She interposed herself between the general and his wife.
دیدگاه
٠

او بین ژنرال و همسرش، میانجیگری کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We can neither perpetuate excessive levels of support, nor penalise the most efficient producers.
دیدگاه
١

نه میتوانیم این سطح مازاد از پشتیبانی را ادامه دهیم و نه اینکه مولدین کارآمد را دلسرد کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They decided to perpetuate the memory of their leader by erecting a statue.
دیدگاه
١

آنها تصمیم گرفتند تا با نصب مجسمه ای، یاد رهبر خود را جاودانه نمایند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
These measures will perpetuate the hostility between the two groups.
دیدگاه
١

این اقدامات مسبب تداوم خصومت بین این دو گروه خواهد بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
He would have been reluctant to accede if she had.
دیدگاه
٠

اگر بانو هم رضایت می داد، وی باز هم در این باره مردد می ماند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Most people would accede to his wishes just to get him out of their face.
دیدگاه
٠

اغلب مردم به خواسته های او عمل می کردند، تا فقط گور خود را گم کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They could do no other than accede to the demands of the victors.
دیدگاه
١

آنها چاره ای به جز تن دادن به خواسته های طرف پیروز نداشتند

تاریخ
١ سال پیش
متن
This custom has fallen into abeyance now.
دیدگاه
٠

این سنت، هم اکنون از رونق افتاده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Let's hold that broblem in abeyance for a while.
دیدگاه
٠

بگذار این مشکل را برای مدتی نادیده بگیریم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He noted the time that he took each pill.
دیدگاه
٠

او زمان مصرف هر قرصی را یادداشت کرده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He noted a faint smile as she turned her head away.
دیدگاه
٠

وقتی که زن سر خود را به عقب برگرداند، مرد متوجه لبخند کم رنگی بر لبان او شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Only people of note were invited to the reception.
دیدگاه
٠

فقط افراد برجسته به این مهمانی دعوت شده بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I solicited my fellow workers for donations.
دیدگاه
٠

من از همکاران خود نسبت به اهدای کمک تقاضا کردم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I have never solicited his advice or his help.
دیدگاه
٠

من هیچگاه از وی تقاضای نصیحت و یا کمک نکرده ام.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I've been recast as Brutus.
دیدگاه
٠

من در نقش بروتس مجدداً بازی کردم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
In despair, the theatre director recast the leading role.
دیدگاه
٠

مدیر تئاتر ، در اوج ناامیدی، نقش اول خود را مجدداً بازنویسی کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She has been recast as Juliet.
دیدگاه
٠

او با نقش جولیت به بازیگری مجدد گرفته شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Your body must not sway to the left during the downswing.
دیدگاه
٠

نباید بدن خود را در زمان فرود به سمت چپ متمایل کنید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
That might be an indication that the local economy is on a downswing.
دیدگاه
٠

این ممکن است نشانه ای از بروز رکود در اقتصاد داخلی باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We were in a buoyant mood after winning our match.
دیدگاه
٠

بعد از اینکه مسابقه را برنده شدیم، روحیه بالایی گرفتیم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The raft would be more buoyant if it was less heavy.
دیدگاه

اگر قایق کمی سبک تر بود، می توانست بیشتر شناور بماند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Cork is a very buoyant material.
دیدگاه
٠

چوب پنبه یک ماده با خاصیت شناوری بالا می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Salt water is more buoyant than fresh water.
دیدگاه
٢

آب شور دارای خاصیت شناورسازی بیشتری از آب شیرین دارد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You might want to tweak the port speed up a notch, just to see if things run a little faster.
دیدگاه
٠

این امکان را دارید که با تعدیل سرعت بخشی امور در بندر، مشاهده کنید که اوضاع چقدر سریع تر پیش خواهد رفت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Perhaps you should tweak that line or paragraph that throws the structure off.
دیدگاه
٠

باید جملات یا پاراگرافی را که ساختار را به هم ریخته است، سازگار کنی

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Can you sew a button on for me?
دیدگاه
٦

آیا می توانی که این دکمه را برای من بدوزی

تاریخ
٤ سال پیش
متن
My mother taught me how to sew.
دیدگاه
٧

مادرم به من دوختن را آموزش داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Next day, Miss Stone decided to sew up the rip.
دیدگاه
٧

روز بعد، خانم استون تصمیم گرفت تا پارگی را بدوزد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The council boldly addressed problems that had been ignored in the past.
دیدگاه
٦

مجلس با شجاعت، مشکلاتی که در گذشته پشت گوش انداخته شده بود را در دستور کار قرار داد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
You can detach the hood if you prefer the coat without it.
دیدگاه
٣

اگر ترجیح می دهید که کت بدون کلاه باشد، میتوانید آن را جدا کنید

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Adding organic matter such as manure can improve the soil.
دیدگاه
٠

افزودن مواد آلی مانند کود باعث بهبود خاک می گردد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
If farm - yard manure is used it must be well rotted.
دیدگاه
٠

اگر برای مزرعه یا باغچه کود استفاده کنیم، باید کاملاً پوسیده باشد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Gardeners reckon her manure is pure gold.
دیدگاه
٠

باغبان همیشه کود خود را طلای خالص تلقی می کند.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
A green manure is a crop grown mainly to improve soil fertility.
دیدگاه
١

کود آلی یا کود سبز، گیاهانی رشد کرده هستند که به منظور افزایش حاصلخیزی به خاک افزوده می شود.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
His arm was manacled to a ring on the wall.
دیدگاه
٠

دستانش را با زنجیر به حلقه ای در دیوار بسته بودند.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He was manacled by the police.
دیدگاه
٠

پلیس به او دست بند زده بود.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
They had manacled her legs together.
دیدگاه
١

آنها پاهای او را به یکدیگر غل و زنجیر کرده بودند.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
His hands were manacled behind his back.
دیدگاه
١

دستانش را از پشت دست بند زده بودند.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The prisoner's wrists bled from the tight manacles.
دیدگاه
٠

مچ دستان زندانی به سبب دست بندها خون آلود شده بودند.