hysteria

/ˌhɪˈsteriə//hɪˈstɪərɪə/

معنی: حمله، تشنج، هیستری، هیجان زیاد، حمله عصبی
معانی دیگر: (مجازی) هیجان و تشنج، (گریه یا خنده و غیره) شدید و بلااراده، (روان شناسی) هیستری، تپاکی، دژ آشفتگی، آبستاکی، طب تشنج، غش یا بیهوشی وحمله در زنان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in an individual or group, an uncontrollable outburst of fear or other emotions, producing fits of weeping, laughter, irrational behavior, or the like.
متضاد: calm

- In his hysteria, he sobbed and at the same time threatened anyone who came near him.
[ترجمه گوگل] او در هیستری اش گریه می کرد و در عین حال هرکس را که به او نزدیک می شد تهدید می کرد
[ترجمه ترگمان] در حالت تشنج او هر کسی را که به او نزدیک می شد تهدید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a chronic pathological disorder characterized by violent outbursts of emotion and sensory or motor disturbances such as hallucination or paralysis.

جمله های نمونه

1. mass hysteria
برانگیختگی همگانی

2. mass hysteria
هیستری جمعی (آبستاکی همگانی)

3. A note of hysteria crept into her voice.
[ترجمه گوگل]نت هیستری در صدایش رخنه کرد
[ترجمه ترگمان]صدای جنون در صدایش به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One woman, close to hysteria, grabbed my arm.
[ترجمه گوگل]یک زن، نزدیک به هیستری، بازوی من را گرفت
[ترجمه ترگمان]یک زن به حالت عصبی نزدیک شد و بازویم را چنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unnecessary anxiety has been caused by media hysteria and misinformation.
[ترجمه زباری] آشفتگی بی موردی به موجب هیجانات رسانه ها و اطلاع رسانی غلط به وجود آمده است.
|
[ترجمه گوگل]اضطراب بی مورد ناشی از هیستری رسانه ای و اطلاعات نادرست است
[ترجمه ترگمان]اضطراب غیر ضروری ناشی از جنون رسانه ها و اطلاعات نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was mass hysteria when the band came on stage.
[ترجمه زباری] هنگامی که گروه نوازندگی وارد صحنه شدند، هیجانی همگانی به وجود آمد.
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که گروه روی صحنه آمد، هیستری دسته جمعی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی که گروه روی صحنه ظاهر شد، یک حالت عصبی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a fit of hysteria, Silvia blamed me for causing her father's death.
[ترجمه گوگل]سیلویا در یک حمله هیستری، من را به خاطر مرگ پدرش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]در حالتی عصبی، silvia مرا به خاطر این که موجب مرگ پدرش شده بود سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The political hysteria soon wearied him and he dropped the newspaper to the floor.
[ترجمه گوگل]هیستری سیاسی خیلی زود او را خسته کرد و روزنامه را روی زمین انداخت
[ترجمه ترگمان]تشنج سیاسی به زودی او را خسته کرد و روزنامه را به زمین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She felt an anxiety bordering on hysteria.
[ترجمه گوگل]او احساس اضطرابی در حد هیستری داشت
[ترجمه ترگمان]او احساس نگرانی شدیدی می کرد که به هیجان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By now, she was screaming, completely overcome with hysteria.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، او با هیستری کاملاً غلبه کرده بود، فریاد می زد
[ترجمه ترگمان]تا الان، اون داشت جیغ می زد، و کاملا دچار تشنج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه زباری] ای کاش از فرهنگ جامع جملات آنلاین مان بهره ببرید تا به طور روزانه پیشرفت کنید.
|
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In all the media hysteria, there was one journalist whose comments were clear-sighted and dispassionate.
[ترجمه گوگل]در تمام هیستری های رسانه ای، یک روزنامه نگار وجود داشت که نظراتش روشن بینانه و بی طرفانه بود
[ترجمه ترگمان]در تمام هیجان رسانه ها، یک روزنامه نگار وجود داشت که نظرات او واضح و sighted بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His voice teetered on the edge of hysteria.
[ترجمه گوگل]صدایش به مرز هیستری رسید
[ترجمه ترگمان]صدایش در آستانه جنون فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He could whip a crowd into hysteria.
[ترجمه گوگل]او می توانست جمعیت را به هیستری سوق دهد
[ترجمه ترگمان]او می توانست جمعیتی را که دچار جنون شده بود شلاق بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was babbling, on the verge of hysteria.
[ترجمه گوگل]او در آستانه هیستری غوغا می کرد
[ترجمه ترگمان]او داشت وراجی می کرد، در شرف تشنج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حمله (اسم)
fit, offense, rush, access, onset, attack, assault, offensive, onslaught, charge, onrush, spell, epilepsy, inroad, hysteria, foray, sally

تشنج (اسم)
fit, tension, convulsion, hysteria, paroxysm, spasm, tenseness, tensity, tetanus, yank

هیستری (اسم)
hysteria

هیجان زیاد (اسم)
hysteria

حمله عصبی (اسم)
willies, hysteria

انگلیسی به انگلیسی

• uncontrollable outburst of emotion, exaggerated emotional response; pathological disorder characterized by violent emotional outbursts
hysteria among a group of people is a state of uncontrolled excitement, anger, or panic.
a person who is suffering from hysteria is in a state of violent and disturbed emotion as a result of shock; a medical use.

پیشنهاد کاربران

هیستری/ دژ آشفتگی ( اسم ) : اصطلاحی است که قبلاً در روانپزشکی استفاده می شد، اما اکنون به طور غیر رسمی برای شرایطی استفاده می شود که در آن فرد ناپایدار به نظر می رسد و ممکن است جیغ بزند و دستان خود را تکان دهد، اما همچنین واپس رانده می شود و ممکن است در واکنش به محرک های بیرونی کند باشد. ( منسوخ )
برانگیختگی احساسات
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : hysterics / hysteric / hysteria
✅️ صفت ( adjective ) : hysterical
✅️ قید ( adverb ) : hysterically
پریشه:
پریش پسوند نام ساز "ــه"
شنجه:
تشنج در عربی از شنج در فارسی می آید. چه شنجیدن در فارسی و چه تشنج در عربی به چم و معنی درکشیدن و منقبض شدن هستند و روشن است که شنجیدن با شکنجیدن و شکن هم ریشه است.
وحشت عمومی؛ ترس عمومی؛
هیستری یا برانگیختگی یعنی احساس یا هیجان اغراق آمیز و غیر قابل کنترل
برای اطلاعات بیشتر در همین دیکشنری رجوع کنید به:
Mass hysteria
هیجان زیاد
آشفتگی

بپرس